بارتلیبای، زمانی که در مورد درسهای زندهگی فکر میکند، همیشه آخرین حرفهای مادربزرگش را بهخاطر میآورد: «یک لاری!» کاکای بارتلی نیز با افتادن در بشکۀ رنگ در یک کارخانۀ مبل به مرگ زودرس دچار شد.
اینکه چنین داستانهایی را سرگرمکننده بدانید، به سلیقه و شنوندهگیتان بستهگی دارد. با این حال، شوخطبعی چیز مفیدی است که باید در زندهگی خود از آن بهره ببریم. پژوهشی که در این زمینه انجام شد، نشان میدهد، آنهایی که دارای حس شوخطبعی قوی اند، نسبت به کسانی که از این حس برخودار نیستند، کمتر دچار استرس و اضطراب میشوند.
شوخطبعی میتواند منبع راحتی ویژهیی در سر کار باشد که گاهی اوقات میتواند تنها واکنش سالم به دستورات غیرمنطقی رئیس یا کارفرما باشد. مثالهای کلاسیک از این دست را میتوان در نسخههای کمیدی تلویزیونی «اداره» دو کشور (امریکا و بریتانیا) پیدا کرد. در این کمیدیهای تلویزیونی، کارگران مجبور اند با مدیران عجیب و غریب سر و کار داشته باشند. این کمیدی تا جایی ناشی از شیوههایی است که در آن سلسله مراتب اداری کارمندان را ملزم به تحمل رفتار وحشتناک مدیر میکند.
چنین برنامههایی نشاندهندۀ ماهیت دو لبه شوخطبعی در محیط کار نیز است. زمانی که رئیسان تلاش میکنند فکاهه بگویند، معمولاً فکاهههایشان خالی از احساسات اند که این موضوع وضعیت را برای دیگران آزاردهنده میکند. سالمترین نوع شوخطبعی در محیط کار از سطح پایین به بالا ناشی میشود، نه از سطح بالا به پایین. معمولاً کارمندان محبوب کسانی اند که با فکاهههایشان وضعیت را تعدیل میکنند.
سربازان و دانشآموزان برای براندازی سلسله مراتب در نهادهایشان، مایل اند از «شوخی» به عنوان راه ماهرانه استفاده کنند. سربازان بریتانیایی در جنگ اول جهانی اقدام به انتشار روزنامهیی به نام «وایپر تایمز» کردند که سرآغاز این نشریه یک شعر معمولی با این مضمون بود: «درک می کنیم که انسانها باید بخندند/ برخی از انسانهای خردمند سیستم کارمندی را ایجاد کردند.»
اشکال کار از راه دور این است که ایجاد لحظات شوخطبعی مشترک در چنین فضایی مشکلتر است. بسیاری از نشستهای اکونومیست با شوخطبعیهای شرکتکنندهگان جان تازه گرفته است. چنین فکاههها زمانی لذتبخش است که خودانگیز باشد و در زمان مناسب ارایه شود. تلاش برای فکاهه گفتن از طریق کنفرانسهای آنلاین و مجازی ناممکن است، زیرا تا زمانی که فرد بتواند دکمۀ دست بالا بردن را پیدا کند و میزبان بتواند آن را ببیند، دیگر زمان فکاهه گذشته است.
کار، یک موضوع جدی است، اما نمیتوان در تمام طول روز آن را جدی گرفت. گاهی اوقات اتفاقاتی در محیط کار رخ میدهد که ذاتاً خندهدار است. شاید این موضوع درست زمانی اتفاق بیافتد که رئیس در اوج کار است یا مشتری یک درخواست پوچ ارائه دهد. علاوه بر این، در مورد اصطلاحات ویژه مدیریت موضوعات کاملاً احمقانهیی وجود دارد. بسیاری از مدیران چون هیچ پیام منسجمی برای انتقال ندارند، برای پنهانکردن این واقعیت از کلمات طولانی استفاده میکنند و استفاده از چنین زبانی برای طعنهزدن یا هجو از پختهگی برخوردار است.
با این حال، هجو یا طعنه نباید تنها در مورد دیگران استفاده شود. شاید مهمترین موضوع این باشد که کارهای شخصی خود را خیلی جدی نگیرید.
در پایان، همانطوری که باب مونک هاوس، نویسنده و طنزپرداز بزرگ دوران، اوج فعالیتهای کاری خود را به یاد میآورد، میگوید: « وقتی گفتم میخواهم کمیدین شوم، آنها به من خندیدند. خب، آنها حالا نمیخندند.»
منبع: اکونومیست