برگزیت ممکن است بریتانیا را از بیخ و بُن متحول کند. امکان استقلال اسکاتلند و جداییِ ایرلند شمالی از بریتانیا وجود دارد. دولتِ بوریس جانسون که باید هم برای آیندۀ روابط بریتانیا با اتحادیۀ اروپا مذاکره کند، و هم وعدههای استقلال را هم محقق سازد، کارهای زیادی برای انجامدادن دارد.
برای اتحادیۀ اروپا، برگزیت فقط یک رویداد معمولی نیست. ممکن است برگزیت بر کشورهای دیگر عضوِ اتحادیۀ اروپا هم تاثیر بگذارد. در رفراندوم سال ۲۰۱۶، ترس زیادی وجود داشت که اثرِ برگزیت مُسری باشد و به کشورهای دیگر عضو اتحادیۀ اروپا هم سرایت کند و نهایتا منجر به فروپاشیِ این اتحادیه شود.
نظرسنجیهایی که آن زمان انجام شده بود، نشان میداد اتحادیۀ اروپا درمیان شهروندانِ بسیاری از کشورهای دیگرِ عضو، محبوبیتش را تاحد زیادی ازدست داده است و اگر در آن کشورها هم رفراندومی برای ترکِ اتحایه انجام شود ـــ خصوصا در دو کشورِ پیشگام، یعنی فرانسه و ایتالیا ـــ نتیجۀ آن بسیار مشابه خواهد بود.
سه سال و نیم بعد، معلوم شد این ترسها بیمورد است. مردمِ ۲۷ کشورِ باقیمانده که شاهد تاثیرِ بیثباتکنندۀ رفراندوم بر سیاستِ بریتانیا بودند، حالا دیگر ضدِ جدایی از اتحادیۀ اروپا واکسینه شدهاند. بیرون از بریتانیا، احزابِ ملیگرا و پوپولیست، ادبیاتِ نرمتری علیه اتحادیۀ اروپا بهکار میبرند و امروز دیگر بهجای آنکه خواهانِ فروپاشیِ این اتحادیه باشند، خواستار تغییر از درونِ این اتحادیه هستند.
اینکه اثرِ این واکسن چهقدر دوام کند، تاحدی به این بستگی دارد که برگزیت چه تاثیری بر اقتصاد و جامعه و سیاستِ بریتانیا داشته باشد. هرچه موفقیتِ برگزیت بیشتر باشد (البته موفقیت ازنظر شهروندان اعضای باقیماندۀ اتحادیه)، بیشتر احتمال دارد که اثرِ این واکسن تضعیف شود.
اما جذابیتِ جدایی از اتحادیۀ اروپا، فقط ناشی از آثار قبل و بعد از برگزیت نیست؛ بلکه به نحوۀ رویاروییِ اتحادیۀ اروپا با مشکلاتِ عمدۀ خود هم بستگی دارد. رفراندومِ سال ۲۰۱۶ در بریتانیا، در سایۀ بحران پناهندگان و بحران مالی منطقۀ یورو برگزار شده بود؛ در آن زمانْ محبوبیتِ اتحادیۀ اروپا در بین شهروندانش به حداقل رسیده بود. از آن زمان تا الان، این بحرانها تحت کنترل درآمدهاند و محبوبیتِ اتحادیۀ اروپا هم برگشته است.
اتحادیۀ اروپا فعلا باثبات است
هرچند اتحادیۀ اروپا بحرانهای مذکور را مهار کرده است، هنوز نتوانسته تصمیماتِ پایداری دربارۀ آنها اتخاذ کند. اگر این بحرانها دوبارۀ اوج بگیرند (که احتمالش هم هست)، یا اینکه بحرانهای جدیدی خلق شود، احساساتِ ضداروپایی دوباره بالا میگیرد و جدایی از اتحادیه اروپا به دستورکارِ سیاسیِ برخی کشورهای عضو اتحادیه بدل خواهد شد.
آنوقت احتمالا کشورهای بزرگتر، کاندیداهای اصلیِ جدایی هستند؛ چون شهروندانشان ازلحاظ اقتصادی و امنیتی، وابستگیِ کمتری به اتحادیۀ اروپا دارند. این کشورها (ازجمله فرانسه و خصوصا ایتالیا) از بحران پناهندگان و بحران منطقۀ یورو تجربۀ خوبی نداشتهاند و اتحادیۀ اروپا همینحالا هم مخالفانی در آنها دارد.
درعینحال، برگزیت بر جهتگیریِ سیاسیِ اتحادیۀ اروپا و کارکرد روزمرۀ آن، تاثیر چندان منفی یا مثبتی نخواهد شد. بریتانیا که نَه جزو منطقۀ یورو و نَه عضو پیمان شنگن است، ازقبل هم به هستۀ اتحادیۀ اروپا وصل نبود.
اتحادیۀ اروپا بعد از برگزیت، دیگر هرگز مثل گذشته نخواهد بود. این عقیده که اتحادِ اروپاییان تقویت شده و یکپارچهشدنِ اروپا، روندی برگشتناپذیر است، دیگر قاطعانه رد شده است.
البته زمانی بریتانیا یکی از بانیانِ ابتکارات مهمِ اتحادیۀ اروپا بود؛ ابتکاراتی مثلِ بازار مشترک، گسترش به شرق اروپا، و سیاستهای دفاعی. اما از زمان رفراندومِ برگزیت، بریتانیا خود را به حاشیۀ اتحادیۀ اروپا رانده است. دیگر هیچیک از اعضای اتحادیۀ اروپا، بریتانیا را مهم ترین شریک خود در این اتحادیه بهحساب نمیآورد. برای ۱۸ عضو از ۲۷ عضوِ اتحادیه، آلمان مهمترین شریک است، و برای سه تا از آنها هم فرانسه مهمترین شریک محسوب میشود.
برخی از کشورهای عضو، در جهتگیری کلی سیاستشان، به بریتانیا نزدیک بودند ـــ مثلِ هلند و اعضای اسکاندیناوی، یا مستعمرات بریتانیا مثل مالت و قبرس؛ شکی نیست که اینها بیش از بقیه دلشان برای بریتانیا تنگ خواهد شد. اما بعید است که پس از برگزیت، اتحادیۀ اروپا شاهد تحولات بزرگی باشد. ضمن اینکه اعضای شمالغرب اروپا، درقالب یک اتحاد جدید (که شبیه پیمانِ هانزا در گذشته است) خود را سازمان دادهاند تا جای خالی بریتانیا را در مسائل اقتصادی و مالی پر کنند.
شکافهای عمیق همچنان باقیست
ولی اشتباه است اگر فکر کنیم که جداییِ بریتانیا، اتحادیۀ اروپا را منسجمتر خواهد کرد. بحران پناهندگان و بحران منطقۀ یورو، که بریتانیا در هیچکدامشان نقش مهمی بازی نمیکرد، نشان داد که از شمال تا جنوب و شرق تا غربِ این اتحادیه، شکافهای سیاسی عمیقی وجود دارد که درنهایت ممکن است منجر به جدایی بین ۲۷ عضوِ باقیمانده شود.
مثل گذشته، نحوۀ مدیریت این بحرانها و موفقیتِ اتحادیۀ اروپا در حفظ بقای خود، به این بستگی دارد که آیا اعضای مهم آن (یعنی آلمان و فرانسه) تمایل و توانایی این را دارند که بقیۀ اعضا را در رهبریِ این اتحادیه شریک کنند یا خیر؛ این چیزیست که میتواند کل اتحادیه را کنار هم نگه دارد.
در یک دهۀ گذشته هم هروقت بحرانی رخ میداد (مثل همین برگزیت)، دولِ فرانسه و آلمان همیشه مایل یا قادر نبودند دیگران را در رهبری شریک کنند. تغییر اوضاع سیاسی، هم در پاریس و هم در برلین، میتواند وضعیت را از این هم سختتر کند. انتخابات سال آیندۀ پارلمانی در آلمان، و انتخابات بعدی ریاستجمهوریِ فرانسه در سال ۲۰۲۲، از این لحاظ رویدادهای مهمی محسوب میشوند.
از یک جنبۀ مهم باید گفت که اتحادیۀ اروپا بعد از برگزیت، دیگر هرگز مثل گذشته نخواهد بود. این عقیده که اتحادِ اروپاییان تقویت شده و یکپارچهشدنِ اروپا، روندی برگشتناپذیر است (که بسیاری از اهالی دانشگاه و مدافعان نظریۀ یکپارچگیِ اروپا آن را دوست دارند)، دیگر قاطعانه رد شده است. دیگر هیچکس نمیتواند با خیال راحت فرض کند که تاریخ، سرنوشتِ روابط کشورهای اروپایی را رقم زده است.