از برخورد غیرانسانی تا شکنجه و لت‌وکوب؛ محمود از رنج مهاجرت می‌گوید

با وجود محدودیت‌های مرزی، قاچاق انسان و مهاجرت‌های غیرقانونی به کشورهای اروپایی هنوز ادامه دارد. همه‌ساله بسیاری از جوانانی که قادر به یافتن کار در داخل کشور نمی‌شوند، با تحمل سختی‌های زیاد دست به مهاجرت‌های نامنظم می‌زنند.

محمود (نام مستعار)، جوانی‌ست که برای نجات از فقر و بی‌کاری، به گونۀ غیرقانونی از مسیر ایران و ترکیه به کشورهای اروپایی رفت؛ اما دیری نگذشت که دو باره به کشور برگشت.

او می‌گوید، در میان راه پولیس ایران آنان را لت‌وکوب کرده است.

محمود روایت تلخ و تکان‌دهنده‌یی از آن‌چه او و دیگر پناه‌جویان برای رسیدن به کشورهای اروپایی تحمل ‌کردند، بیان می‌کند. از برخوردهای غیرانسانی قاچاقبران تا خشونت پولیس علیه پناه‌جویان.

آن‌چه برای محمود، در ایران و ترکیه اتفاق افتاده است این‌گونه بیان می‌کند: «در ایران مدت سه ‌روز بودم و کاملاً پنهان بودیم که پولیس دست‌گیر نکند و از مشهد تا تهران همراه قاچاقبر در یک بس رفتیم، چند ساعت را آن‌جا ماندیم و منتظر گام‌های بعدی قاچاقبر بودیم و بعداً قاچاقبر آمد و شب بود و ما را به شکل پنهانی از این‌جا برد و زمانی‌که به ترکیه رسیدیم، ما را به قاچاقبر دیگر تسلیم کرد.»

محمود می‌گوید که پس از چند روز اقامت در ترکیه با همراهانش به سوی یونان حرکت کردند: «مدت چند روز در ترکیه ماندیم تا فامیل‌های دیگر پیدا شود و به کشتی سوار شدیم. یک‌شب و یک‌روز منتظر ماندیم تا گزمۀ دریایی کشور ترکیه به پایان رسید و بعد به طرف یونان حرکت کردیم. پیش از این‌که به خاک یونان برسیم، ملل متحد آمد از دریا ما را تسلیمی گرفت و ثبت ملل متحد شدیم و بعد به طرف کشور آلمان سفر کردیم و زمانی‌که به آلمان رسیدم، کار نبود و مدت یک‌سال بی‌کار بودم و پولی که برای ما می‌دادند، کافی نبود.»

محمود می‌گوید، مدتی را در بی‌سرنوشتی در آلمان سپری کرد و سپس داوطلبانه به افغانستان برگشت. او که اکنون دچار افسرده‌گی شده است، ناامیدانه به زندگی‌اش ادامه می‌دهد.

سیدعبدالباسط انصاری، مشاور وزارت مهاجران و بازگشت‌کننده‌گان در پیوند به مهاجرت‌ غیرقانونی به سلام‌وطندار می‌گوید، این وزارت با همکاری نهادهای دیگر، برنامه‌های آگاهی‌دهی را به راه انداخته و این‌ کار در جلوگیری از مهاجرت‌های غیرقانونی مؤثر بوده است.

او می‌افزاید که پس از آگاهی‌دهی به مردم، شمار پناهنده‌گان افغانستان در اروپا از ۵۵ هزار تن در سال ۲۰۱۸ به ۳۳ هزار تن در سال ۲۰۱۹ کاهش یافته است.

کاظم الهام، سخنگوی سازمان بین‌المللی مهاجرت می‌گوید که این نهاد با همکاری وزارت مهاجران و بازگشت‌‌کننده‌گان برای پناه‌جویانی که به افغانستان برمی‌گردند، زمینۀ کار را فراهم می‌کند.

بحران مهاجرت در جهان ابعاد گسترده پیدا کرده است. افغانستان از جمله کشورهایی‌ست که همه‌ساله شماری از شهروندانش به دلیل‌ ناامنی، فقر، بی‌کاری و نبود زمینۀ تحصیل بهتر، به گونۀ قانونی و یا غیرقانونی به کشورهای بیرونی به‌ ویژه اروپا مهاجرت می‌کنند. از این میان، شماری به مقصد می‌رسند و شماری هم برگشت داده شده یا در دریا غرق می‌شوند.

به مهاجرت نامنظم نه بگویید!

مهاجرت؛ یک قرص نان در یک شبانه‌روز

حبیب عظیمی، نام (مستعار) از نوجوانانی که صنف ۱۱ مکتب بود به دلیل فقر و حضور طالبان، مسیر مهاجرت نامنظم را در پیش گرفت و مقصدش کشور ایران بود. او باشندۀ ولسوالی سیدآباد ولایت میدان‌وردک است.

عظیمی، برای رسیدن به ایران، بار نخست به کویتۀ پاکستان می‌رود. به دلیل نداشتن پول کافی با قاچاقبر به توافق می‌رسد که پس از رسیدن به ایران و کارکردن در آن‌جا، پول او را پرداخت می‌کند. او در راه رسیدن به ایران با مشکلات زیادی روبه‌رو می‌شود، از تشنه‌گی و گرسنه‌گی گرفته تا لت‌وکوب.

قاچاقبر او را با موترسایکل وارد ایران می‌سازد. نخستین منزل حبیب در ایران، شهر تفتان این کشور است.

عظیمی می‌گوید، قاچاقبر ایرانی او و همراهانش را در موترهای نوع «پیکب» به شکل بوجی سربه‌سر چیده و بر آن‌ ترپال کشید که به سختی نفس‌ می‌کشیدند و بالای ترپال وسایل دیگری را نیز جا‌به‌جا کرد تا معلوم نشود در موتر انسان وجود دارد.

حبیب‌ و همراهانش هنگامی‌که به زاهدان ایران می‌رسند، در یک مخروبه به گونۀ مخفی مسکن‌گزین می‌شوند، اما همسایه‌های آن مخروبه متوجه می‌شوند و به پولیس اطلاع می‌دهند.

به گفتۀ عظیمی پس از ثبت نام، پولیس ایران آن‌ها را به اردوگاهی به ‌نام «دلِ ‌سیاه» منتقل می‌کند و در آن‌جا ۱۴ روز زندانی می‌شوند. او می‌گوید، در اردوگاه برای هر یک آنان در تمام روز یک قرص نان داده می‌شد و در نان نیز ماده‌یی را مخلوط می‌کردند که بسیاری با خوردن آن اسهال می‌شدند.

حبیب‌ می‌گوید، پولیس ایران پیش از آن‌که او و همراهانش را به اردوگاه دلِ ‌سیاه ببرد در جایی دیگری در یک کانتینر زندانی کرد که شب‌های آن بسیار سرد و روزهایش بسیار گرم بود.

او می‌گوید، در اردوگاه دلِ ‌سیاه در اتاقی که او و همراهانش در آن زندانی بودند، به اندازه‌یی پُر بود که پاهای‌شان را دراز کرده نمی‌توانستند و همۀ‌شان بیمار شده بودند. برخی‌ها را آفتاب زده بود، برخی‌ها پس از خوردن نان خشک اردوگاه اسهال شده بودند. در ۲۴ ساعت تنها یک‌بار اجازۀ تشناب‌رفتن داشتند و تشناب اردوگاه نیز بسیار کثیف بود.

به گفتۀ حبیب عظیمی، پس از تشناب‌رفتن، نان در میدان گذاشته می‌شد و از سوی پولیسی که میلۀ آهنی به دست داشت توزیع می‌شد و هر فرد حق گرفتن یک قرص نان را داشت.

او می‌گوید، پولیس‌ در جریان نان‌خوردن یکی از پناه‌جویان را بیرون کرده و لت‌وکوب می‌‌کرد که صدایش به گوش او و دیگر همراهانش می‌رسید.

حبیب و همراهانش پس از ۱۴ روز بودن در اردوگاه به افغانستان و جایی که هیچ آب و نان و موتری وجود نداشت، برگشت داده شدند. آنان در یک بامداد به افغانستان رد و مرز شدند.

عظیمی هنگامی که به ولایت نیمروز می‌رسد، به دلیل مجبوریت دو باره تصمیم برگشتن به ایران را می‌گیرد. او می‌گوید، اگر به افغانستان و زادگاهش بر می‌گشت، طالبان گرفتارش می‌کرد و به جبهۀ جنگ می‌فرستاد.

او در نیمروز قاچاقبر را پیدا می‌کند و دو باره با همراهانش راهی ایران می‌شوند. آنان از مرز افغانستان به گونۀ پیاده وارد خاک ایران شدند، هنگامی که به ایران می‌رسند، قاچاقبر ده تن را در سیت‌های دو موتر تکسی و سه تن دیگر را در دالۀ این تکسی‌ها جابه‌جا می‌کند.

آنان پنج ساعت را با آکسیجن انده‌ک در این موترها منزل می‌کنند و هر قدر صدا می‌زنند «خفه می‌شویم، آکسیجن نیست» کسی صدای‌شان را نمی‌شنود.

حبیب می‌گوید، به علت گرمی زیاد هوا تایر موتر پنچر شد و راننده به ‌خاطر تبدیل‌کردن تایر، آنان را در دشت سوزان از موتر پیاده می‌کند.

او می‌گوید، یک قطره آب برای نوشیدن نبود. راننده نیز به آنان آب نمی‌داد و بیش‌ترشان را در آن دشت سوزان آفتاب زد و بیمار شدند.

به گفتۀ عظیمی، کسانی هم بودند که به دلیل کهن‌سالی توان بالاشدن به کوه را نداشتند و در زیر کوه گریه می‌کردند.

عظیمی وقتی به تهران می‌رسد، کار پیدا کرده و ۳۵ روز در یک ساختمان کار می‌کند، اما صاحب کارش مزد او را پرداخت نمی‌کند. در تهران شماری از افراد او را «افغانی کثافت» صدا می‌کردند و این خیلی او را رنج می‌داد.

حبیب‌ عظیمی، پس از چهار سال اقامت در ایران در سال ۱۳۸۳ خورشیدی به کشور برگشت.

فریحه جبارخیل، مشاور مرکز معلومات مهاجرت به سلام‌وطندار می‌گوید، عدم آگاهی مردم از خطرات مهاجرت نامنظم سبب به ‌وجود آمدن چنین مشکلات و رنج‌ها می‌شود.

به گفتۀ بانو جبارخیل، حتی اگر فردی موفق به رسیدن به کشور مقصدش شود، با آن‌هم از فرصت‌های لازم برای پیشرفت در زنده‌گی‌اش استفاده نمی‌تواند.

سیدعبدالباسط انصاری، مشاور وزارت مهاجران و بازگشت‌کننده‌گان می‌گوید، حکومت افغانستان برای جلوگیری از مهاجرت نامنظم برنامه‌های آگاهی‌دهی را راه‌اندازی و یک مرکز معلومات با شماره تماس ۵۵۸۸ به گونۀ رایگان در این وزارت ایجاد کرده است.

به گفتۀ آقای انصاری، حکومت افغانستان از بدرفتاری با مهاجران غیرقانونی در مسیر مهاجرت آگاه است و به همین دلیل تلاش دارد بیش‌تر به جوانان آگاهی‌دهی کند تا با سرنوشت‌شان بازی نکنند.

مشاور وزارت مهاجران و بازگشت‌‌کننده‌گان می‌گوید، این وزارت در بخش کمک‌رسانی به مهاجران بازگشته به کشور کاری کرده نمی‌تواند.

ناامنی، فقر و آیندۀ نامعلوم سبب می‌شود که بیش‌تر شهروندان کشور مسیر مهاجرت نامنظم را در پیش گیرند. خانواده‌ها فرزندان‌شان را به امید آیندۀ بهتر به کشورهای بیرونی می‌فرستند، بی آن‌که بدانند فرزندان‌شان در مسیر مهاجرت با چه مشکلاتی روبه‌رو می‌شوند، اما در برخی موارد در مهاجرت جوانان خانواده‌ها نقش ندارند و بیش‌تر خود جوانان تصمیم می‌گیرند.

مهاجرت منظم و مزایای آن

مهاجرت پدیده‌یی‌ست که با سرنوشت و گذشتۀ بشر گره خورده است، اما این پدیده براساس وضعیت و موقعیت‌های مختلف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و دیگر تحولات زنده‌گی آدمیان متفاوت است.

پدیدۀ مهاجرت در گذشته بیش‌تر به چالش‌ها و تهدیدهایی نظیر جنگ و ناامنی بسته‌گی داشت، اما امروزه عامل‌های دیگری نظیر فرصت‌های بهتر شغلی و تحصیلی نیز بر آن افزون شده است.

ضمیر، دانش‌جوی افغانستانی‌ که برای رسیدن به هدفش کشور هند را برای ادامۀ تحصیل انتخاب کرده است.

او پس از فراغت از مکتب، در سال ۱۳۹۴ در آزمون کانکور شرکت کرد و پس از گذراندن آزمون کانکور به دانشکدۀ ارتباطات و ژورنالیزم دانشگاه کابل راه یافت. او اما علاقۀ زیادی به این رشته نداشت، زیرا رشتۀ دل‌خواه او اداره و تجارت بود.

ضمیر با آن‌که به رشتۀ روزنامه‌نگاری علاقه‌یی نداشت، با این حال، سه سمستر را در دانشکدۀ ارتباطات و ژورنالیزم دانشگاه کابل آموزش دید. بی‌میلی او به این رشته سبب شد تا به جست‌وجوی راه‌های بدیل برود.

ضمیر پس‌ از تلاش‌های زیاد، بورسیۀ هند را به‌دست آورد و برای تحصیل در رشتۀ دل‌خواهش، راهی این کشور شد.

ضمیر از این‌که در رشتۀ دل‌خواهش درس می‌خواند، خوش‌حال است و اکنون در دانشگاه بنگلور، یکی از دانشگاه‌های دولتی هند، مشغول تحصیل است. او می‌گوید که یکی از دانش‌جویان ممتاز در این دانشگاه است.

عزیز احمد اوریاخیل، سخنگوی وزارت تحصیلات عالی، مهاجرت برای تحصیل را بهترین گزینه می‌داند و می‌گوید، اکنون حدود ۲۵ هزار دانش‌جو از افغانستان در کشورهای دیگر در دوره‌های کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکترا سرگرم تحصیل اند.

به گفتۀ آقای اوریاخیل، تعداد دانش‌جویانی که از طریق بورسیه برای تحصیل به بیرون از کشور می‌روند، همه‌ساله در حال تغییر بوده و به تعداد بورسیه‌هایی بسته‌گی دارد که کشورهای مختلف در اختیار دانش‌جویان افغانستان قرار می‌دهند.

فریحه جبارخیل، مشاور مرکز معلومات مهاجرت در پیوند به راه‌های مهاجرت می‌گوید، این مرکز برای کسانی که قصد مهاجرت دارند، بسته‌های گونه‌گونی عرضه می‌کند که شامل بسته‌های کاری، کورس‌های کوتاه‌مدت و بورسیه‌های تحصیلی می‌شود.

بانو جبارخیل مهاجرت نامنظم را پُر‌هزینه‌ و زمان‌گیر‌ می‌داند و می‌افزاید، شهروندانی که مهاجرت نامنظم را به هدف رسیدن به زنده‌گی آسوده و رویایی در پیش می‌گیرند، با وجودی‌که حدود ۲۰ تا ۳۰ هزار دالر را نیز هزینه می‌کنند، اما به مقصد نمی‌رسند و اگر به مقصد هم برسند، دوباره به کشور برگشت داده می‌شوند و شهروندانی که مهاجرت منظم می‌کنند، با همین مقدار پول علاوه بر مهاجرت، تحصیلات خود را نیز می‌توانند به پایان برسانند.

ظفر مومند

تنهایی در اتاقی خلوت؛ حاصل ۱۰ سال مهاجرت

وی ویلچرش نشسته و چشم به آسمان دوخته است. یزدان‌علی، با هر نگاه سوی پدر و مادر سالمندش آه می‌کشد و هر بار شیارهای کناره‌های چشم و دهنش گودتر می‌شود.

این وضعیت یزدان‌علی ۲۴ ساله را لحظه‌یی نگاه کردم و سپس با هزار دلهره از خواهرش که ۱۵ سال سن دارد، خواستم تا زمینۀ گفت‌وگو با او را مهیا کند.

با دودلی وارد اتاقش شدم؛ اتاقی ساده و بی‌آلایش برای جوانی که خسته‌گی از سروصورتش هویداست.

پس از احوال‌پرسی سر قصه باز شد. یزدان‌علی با بی‌میلی صحبت می‌کند. او می‌گوید، ۱۰ سال پیش به دلیل بی‌کاری و ناامنی مسیر مهاجرت نامنظم را در پیش گرفت، اما در این مسیر با هزار مشکل از گرسنه‌گی و تشنه‌گی گرفته تا لت‌وکوب از سوی دزدان و قاچاقبران به ایران رسید. آزارواذیتی که دزدان و قاچاقبران بر او روا داشته‌اند، پس از ۱۰ سال هنوز از یادش نرفته‌ است. این مرد می‌گوید، قاچاقبرانی که او و همراهانش را به ایران می‌بردند با دزدان هم‌دست بودند وغذایی که برای‌شان می‌دادند قابل خوردن نبود. یزدان‌علی می‌گوید، در مسیر ایران او و همراهانش چندین شب‌ را در دشت‌ها، کوه‌ها و حتی طویله صبح کرده‌اند.

او با گلویی پُر از بغض می‌گوید، حتی تصور هم نمی‌کرد که به علت مهاجرت این‌چنینی، روزی بار دوش خانواده‌اش شود.

یزدان‌علی که از هر دو پا فلج شده، دیگر توان راه‌رفتن و نشستن ندارد و تمام روز را به تنهایی در اتاق تاریکش سپری می‌کند.

از یزدان‌علی در بارۀ حادثه‌یی که برایش رخ داده بود پرسیدم. او می‌گوید، در یک ساختمان فلزکاری می‌کرده و درست صبح روز جمعه هنگامی‌ که با همکارانش در این ساختمان مصروف کار بوده، دستگاه فلزکاری از ارتفاعی بلند واژگون می‌شود و روی کمرش می‌افتد.

زود می‌خواهد به گفت‌وگو خاتمه دهد؛ انگار یاد آن روزها دردش را وخیم‌تر می‌کند. در پایان، او آرزو دارد هیچ‌کسی دیگر مهاجرت نامنظم را تجربه نکند.

در سال‌های اخیر شهروندان افغانستان به بهای جان‌شان تن به مهاجرت‌های نامنظم می‌دهند و این رقم با گذشت زمان در حال افزایش است، اما مسئولان در ریاست مهاجران و بازگشت‌کننده‌گان بلخ از تلاش‌ها برای آگاهی مردم از خطرات مسیرهای این‌گونه مهاجرت‌ها سخن می‌گویند.

سیدمسعود قادری، رئیس مهاجران و بازگشت‌کننده‌گان بلخ به سلام‌وطندار می‌گوید، از ماه قوس سال گذشته تاکنون ۲۰۳ مورد برگشت‌کننده‌گان از ایران به افغانستان ثبت شده است. به گفتۀ آقای قادری، این ریاست برای کسانی ‌که از ایران دو باره به کشور برمی‌گردند و همچنان برای جلوگیری از مهاجرت نامنظم جوانان، زمینۀ آموزش را فراهم کرده است.

سیدشیرحسین هنریار، هماهنگ‌کنندۀ مرکز معلومات مهاجرت به سلام‌وطندار می‌گوید، این اداره در بارۀ پیامدهای ناگوار مهاجرت‌های نامنظم پسا از رسیدن به کشور‌های مقصد برنامه‌های آگاهی‌دهی را در هماهنگی با وزارت‌های تحصیلات عالی و معارف در دانشگاه‌ها و مکتب‌ها راه‌اندازی کرده‌ است. به گفتۀ هنریار، این نهاد تاکنون بیش از ۱۱ هزار دانشجو و دانش‌آموز را به گونۀ حضوری و حدود ۵۰ هزار تن را از طریق آنلاین در بارۀ پیامدهای مهاجرت نامنظم آگاهی داده‌اند.

بر بنیاد اطلاعات سازمان بین‌المللی مهاجرت، ۱.۵ تا ۲ میلیون مهاجر افغانستان که ثبت ادارۀ کمیساریای عالی سازمان ملل متحد برای پناهنده‌گان (یو‌.ان.اچ.سی.آر) نشده‌اند، در ایران به سر می‌برند. ۹۵۰ هزار مهاجر دیگر در ایران از سوی این اداره به عنوان پناهجو ثبت و راجستر شده و ۶۰۰ هزار تن دیگر دارای ویزا هستند.

به مهاجرت نامنظم نه بگویید!

پشیمانی حاصل ده سال مهاجرت

بی‌کاری و ناامنی در سال‌های پسین، شهروندان افغانستان را ناگزیر کرده ‌است که تن به مهاجرت‌های غیرقانونی داده تا به منزل مقصود و زنده‌گی رویایی برسند.

اسفندیار، یکی‌ از صدها جوانی‌ست که برای دست‌یابی به زنده‌گی آسوده و رویایی تن به مهاجرت نامنظم داده است تا نفقۀ خانواده‌اش را که در این مسیر پُرخطر او را همراهی می‌کند با کار در ایران تأمین کند.

او که در این سفر با گرسنه‌گی زیاد و دزدان مبارزه کرده ‌است می‌گوید، با این‌گونه سفرها که زنده‌گی را تهدید می‌کند پس‌ از این ساز مخالف می‌زند.

اسفندیار از جوانانی‌که دانسته یا ندانسته دل به دریا می‌زنند و هوای مهاجرت نامنظم را دارند می‌خواهد که از این جادۀ مرگ و زنده‌گی دست بردارند.

او در بارۀ برخورد قاچاقبران با مهاجران می‌گوید:«به زنان احترام ندارند. فحش می‌دادند از جانم بیزار شدم. تجاوز می‌کنند. من پیش مادرم نشسته بودم چون خانواده باشد نزدیک نمی‌شوند، اما بعضی‌ها هستند بچه کم‌سن هستند تجاوز می‌کنند. سن‌شان کم باشد یا مامان و بابای‌شان نباشد.»

اسفندیار می‌گوید، در مسیر مهاجرت دشواری‌های زیادی را با اعضای خانواده‌اش متقبل شده‌ است تا به ایران برسد و با کار در این کشور زمینۀ تحصیل و زنده‌گی بهتر را برای خانوادۀ خود فراهم کند، اما این رویا هرگز تحقق نیافت.

به گفتۀ او، لت‌وکوب، آزارواذیت و عدم پرداخت حقوق از رایج‌ترین عملکردهای کارفرمایان در ایران است که با کوچک‌ترین واکنش شهروندان افغانستان را به دست پولیس می‌دهند.

هر چند از مهاجرت اسفندیار و خانواده‌اش به ایران ده سال می‌گذرد‌، اما بدبخت‌تر از گذشته و بدون امکانات زنده‌گی به کشور برگشته‌ ‌است.

او اکنون با مادر و خواهرش در یک روستای دورتر از شهر در جوزجان زنده‌گی می‌کند و دیگر هرگز هوای مهاجرت به بیرون از کشور را که مدرک قانونی نداشته باشد، نمی‌کند.

عبدالمالک رستمی، رئیس مهاجران و بازگشت‌‌کننده‌گان جوزجان به سلام‌وطندار می‌گوید، به وضعیت مهاجرانی‌که تازه از کشورهای ایران و پاکستان به همکاری دفاتر و موسسات خارجی برگشته‌اند، رسیده‌گی می‌کنند. به گفتۀ او، اما به دلیل توجه بیشتر به بی‌جاشده‌گان داخلی توجهی چندانی به مهاجران برگشته به کشور صورت نگرفته است.

آقای رستمی می‌افزاید، تاکنون برای ۵۶۷ خانواده که از ایران و پاکستان به کشور برگشته‌اند‌ پول نقد توزیع کرده‌اند.

 سیدشیرحسین هنریار، هماهنگ‌کنندۀ مرکز معلومات مهاجرت به سلام‌وطندار می‌گوید، این اداره در بارۀ پیامدهای ناگوار مهاجرت برنامه‌های آگاهی‌دهی را برای شهروندان کشور به ‌گونۀ آنلاین به پیش می‌برد.

آقای هنریار می‌افزاید که این نهاد از هر راهی که امکان داشته باشد به منظور آگاهیدهی شهروندان افغانستان تلاش می‌کند تا تن به مهاجرت‌های نامنظم ندهند.

سالانه هزاران تن به هدف رسیدن به زنده‌گی آسوده و رویایی، عازم کشور ایران و کشورهای اروپایی می‌شوند، اما بسیاری ‌از این افراد در مسیر مهاجرت به دست دزدان و قاچاقبران انسان می‌افتند و قربانی رویدادهای ناگوار می‌شوند.

به مهاجرت نامنظم نه بگویید!

سربازان ایرانی و رنج ماندگار مهاجرت

زنده‌گی در فقر سخت‌تر از آن بود که بی‌وطن شوم. زنده‌گی با فقر، زجرآور بود و با تکلف. تازه داشتم دهۀ سوم زنده‌گی‌‌ام را شروع می‌کردم که بیکاری و فقر برخاسته از آن گریبان خانواده کوچکم را گرفت. مدتی در میانۀ ماندن و رفتن سپری شد. در یک صبح تابستانی با همسرم تصمیم گرفتیم تک فرزندمان را از چنگ هیولای فقر که گریبان‌مان را یله نمی‌کرد، برهانیم و سر بگذاریم به سنگ و چوب بیابان‌ها تا به جایی برسیم که دیگر فقر و بیکاری هلا‌ک‌مان نکند.

کابل را به مقصد هرات ترک کردیم. دوستی بود که می‌توانست مقدمات سفر قاچاقی به ایران را بر چیند و ما از آن‌جا برویم به شهری دیگر و کشور دیگر. پس از یک روز ماندن در هرات، بامداد یک صبح تاریک به سوی موترهایی که قرار بود ما را به یکی از شهرهای ایران ببرد، راه افتادیم. محله پر بود از آدم‌های سرگردان و گرسنه و فلاکت‌زده. پس از چندی انتظار، به فرمان قاچاق‌بر سوار موتری شدیم که هشت تن دیگر برای خودشان به سختی جای پیدا کرده بودند. دیدن رنج آدمی از نخستین ساعات سفر آغاز شد. حدود یک ساعت از شروع حرکت‌مان گذشته بود که قاچاق‌بر صدا زد: به خاک ایران داخل شدیم. پس از ورود به خاک ایران، دلهره و ترس همه‌جا را فرا گرفت.

دشت‌های سوزان بی آب و دانه را پشت سر می‌گذشتاندیم که ناگهان صدای شلیکی به گوش رسید. سربازان ایرانی در چند صد متری‌مان کمین کرده بودند و پیوسته شلیک می‌کردند. کسی که پشت فرمان موتر نشسته بود، اجازۀ ایست نداشت و با گذشت هر ثانیه به پولیس مرزی نزدیک می‌شد. تا این‌که به محل اقامت سربازان رسیدیم. یکی از سربازان ایرانی که ظاهراً آدم خوش‌رویه به نظر می‌آمد، به درایور فحش داد. هر چه ناسزا بود، نثار افغان و افغانیت کرد.

 از نخستین ثانیه‌های مواجهت با پولیس، «افغان آشغال» خطاب شدیم. سربازان دیگر که دست روی ماشه نشسته بودند، به دستور فرمانده‌شان ما یازده تن را از هم جدا کردند. همسر و فرزندم را با دو زن دیگر بر پشت یکی از تپه‌ها بردند و ما را دستور نشستن بر زمین دادند. در ابتدا یکی از سربازان با مشت و لگد همه مردان را به زمین خواباند و دیگرش با کارد دست داشته، به بدن‌مان می‌زد.

تقلای‌مان برای نجات سودی در پی نداشت. سربازان همه منتظر دستور شلیک بودند و ما یک مشت مهمانان ناخوانده و مزاحم. سربازان، پسران نوجوان را یکی پشت دیگر ایستاده می‌کردند و با میل تفنگ به شکم‌های گرسنه‌شان می‌کوبیدند تا نوبت رسید به من، من خسته، من فراری از درد گرسنه‌گی و بیچاره‌گی. سرباز حق حرف زدن نمی‌داد. نمی‌گذاشت تا بگوییم این مسیر ما را از رنج عظیم ناداری و بی‌سرنوشتی شاید نجات دهد. نمی‌گذاشت بگوییم رنج بی‌نانی و بی‌صاحبی ما را به این‌جا و این سرنوشت بد کشانده است.

همه سکوت کرده بودیم و آنی که لب به سخن می‌گشود، از همه بیش‌تر توهین و شکنجه می‌شد. فرمانده سربازان پس از سه ساعت توهین و زجرکش کردن همه را بر موتری سوار کرد و دستور داد تا به هرات برگردیم. میانه‌های شب بود که به هرات رسیدیم. نه پولی داشتیم و نه سرپناهی برای شب به سر کردن. خسته و ناچار راه کابل را در پیش گرفتیم و رنج عظیم از سربازان ایرانی را با خود به خانه آوردیم.

مهاجرت؛ خانواده‌یی که تمام پول‌هایش در راه و اردوگاه‌های ترکیه مصرف شد

گلالی، باشندۀ شهر کندهار و دانش‌آموختۀ زبان و ادبیات پشتو که همانند دیگر قربانیان مهاجرت نامنظم فریب سخنان شیرین قاچاقبران و تصویرسازی رویایی از کشورهای اروپایی را خورده است.

او که اکنون در یکی از مکتب‌های شهر کندهار آموزگار است می‌گوید، ۴ سال پیش برای نجات از فقر و دست‌یابی به زنده‌گی بهتر راه مهاجرت نامنظم را در پیش گرفت.

گلالی ۳۰ ساله، می‌پنداشت که با پیمودن مسیرهای کمتر دشوارگذر به کشور رویایی‌اش می‌رسید که در آن‌جا درآمد زیاد و زنده‌گی آسوده خواهد داشت.

این بانو با فروختن خانۀ پدری‌اش هزینۀ مهاجرت نامنظم را فراهم کرد، اما تمامی پول‌هایش در مسیر راه و اردوگاه‌های ترکیه مصرف شد.

گلالی و خانواده‌اش در مسیر راه چندین‌بار میان قاچاقبران دست‌به‌دست شدند و به گفتۀ خودش هنوز هم نشانه‌های از زخم‌ بر پاهایش دیده می‌شود.

او که اکنون به کشور برگشته است می‌گوید که سرمایه‌یی برای تأمین زنده‌گی‌ ندارد و شرایط به میان آمده از بحران ویروس کرونا مشکلات اقتصادی‌‌اش را بیشتر ساخته است.

گلالی از جوانان دیگر می‌خواهد که هزینۀ مهاجرت نامنظم را در کشور سرمایه‌گذاری کنند و برای خود یک زنده‌گی بهتر بسازند. او مطمین شده است که زنده‌گی در کشورهای بیگانه دشوار است.

دوست‌محمد نایاب، رئیس مهاجران و عودت‌کننده‌گان ولایت کندهار نیز با ابراز نگرانی می‌گوید که سطح مهاجرت غیرقانونی در این ولایت بالاست.

به گفتۀ او، مهاجران در میان راه با رفتار نامناسب قاچاقبران، دزدان و نیروهای مرزی دیگر کشورها روبه‌رو می‌شوند.

آقای نایاب می‌گوید، پیش از عید که برای سه روز مرز اسپین‌بولدک-پاکستان به روی افغانستان باز شد، نزدیک به ۴۹ هزار تن دو باره به کندهار برگشته‌اند که شمار زیادی آن‌ها مهاجران غیرقانونی، بیماران و کسانی‌اند که در هر دو کشور کاروبار دارند.

به گفتۀ رئیس مهاجران کندهار با آن که اکنون همۀ راه‌ها و مرزها بسته‌ است، اما با آن هم برخی افراد به ‌گونۀ قاچاقی به بیرون از کشور می‌روند و پس از مدتی دو باره به ‌نام مهاجر به افغانستان سپرده می‌شوند.

او از ترتیب برنامه‌های آگاهی‌دهی از سوی این ریاست برای جلوگیری از مهاجرت نامنظم جوانان نیز سخن می‌گوید.

در این حال سیدشیرحسین هنریار، هم‌آهنگ‌کنندۀ مرکز معلومات مهاجرت در افغانستان می‌گوید که برای کاهش سطح مهاجرت نامنظم، در کابل و دیگر ولایت‌ها از طریق دانشگاه‌ها، مکتب‌ها، مسجدها و دیگر جاها در بارۀ پی‌آمدهای بد این‌گونه مهاجرت به مردم آگاهی داده‌اند.

به گفتۀ او، این آگاهی‌دهی مفید بوده و بسیاری کسانی‌که می‌خواستند به گونۀ غیرقانونی کشور را ترک کنند، این کار را نکرده‌اند.

اما فعالان مدنی و حامیان حقوق بشری در کندهار می‌گویند، با آگاهی‌دهی عامه مشکل حل نمی‌شود و از طرف‌های درگیر جنگ می‌خواهند که پیش ‌از هر چیز به آتش‌بس دایمی متعهد شوند و از این طریق جلو مهاجرت غیرقانونی به بیرون از کشور را بگیرند.

مهاجرت، به ‌ویژه مهاجرت نامنظم از چالش‌هایی‌ به شمار می‌رود که در سال‌های اخیر با افزایش ناامنی‌ها در افغانستان بیش‌تر شده ‌است و همه ‌ساله هزاران شهروند به دیگر کشورها مهاجر می‌شوند.

به مهاجرت نامنظم نه بگویید!