یک نیمه‌شب است و سکوت خانه را صدای زنگ هشدار گوشی می‌شکند. از جایش بلند می‌شود، در حالی که رد خستگی و خواب ناکافی در چشمانش جریان دارد. لباس کارش را می‌پوشد و به‌ سوی کارخانه یخ‌سازی می‌رود. در تاریکی شب، قالب‌های سنگین یخ را یکی‌پس از دیگری به موتر بار می‌زند. پیش از این که هوا روشن شود، راهی کوچه و خیابان می‌شود و از یک دکان به دکان دیگری می‌رود و یخ توزیع ‌کند تا بتواند نان گرمی سر سفره‌ی ساده‌ی فرزندانش بگذارد. متین نوری، باشنده‌ی کابل، نزدیک به چهار سال می‌شود که در ماه‌های گرم سال، با توزیع یخ زندگی‌اش را می‌گذراند.

متین در مورد زمان کارش می‌گوید: «از ساعت ۱ شب الی شش صبح تا ده بجه روز کارم تمام می‌شود. روز دو هزار کنده‌ی یخ تولید دارد شرکت و ما هر موتر، دو یا چهار صد کنده، برابر به توان خود بار می‌زنیم.» متین تنها نان‌آور خانواده‌ی پنج‌نفره‌اش است. با درآمد ناچیزی که روزانه به دست می‌آورد، ناچار است ماهانه شش هزار و ۵۰۰ افغانی کرایه خانه بپردازد؛ فشاری سنگین که هر روز بر نگرانی‌هایش افزوده است. «چهار ماه کار می‌کنم؛ وقت تابستان تنها کار یخ است. روز ۲۵۰ افغانی می‌دهد، ماه هفت هزار و ۵۰۰ افغانی، واقعاً مشکل است. در یک ماه غم نیازهای خانه و کرایه خانه می‌ماند مشکلات زیاد است، معاش کفایت نمی‌کند.»

متین، می‌گوید که افزون بر مشکلات جریان کار، ازدحام ترافیک نیز تأثیر زیادی بر درآمد ناچیز روزانه‌اش گذاشته است. «جاهایی که ازدحام است، راه بند می‌باشد؛ ما مجبور استیم یخ به دکان‌ها برسانیم؛ وقت ما ضایع می‌کند، یخ آب می‌شود. باز روزی است که یخ توزیع می‌شود و بسیاری می‌ماند به جمع ما که قید شد، دوباره شرکت نمی‌گیرد. اون آب می‌شود به ما تاوان می‌شود.»

با پایان تابستان، کار متین هم به پایان می‌رسد و ناچار است برای فصل‌های دیگر، دنبال شغل تازه‌ای بگردد. «مثلاً رستورانت باشد، شاگرد برقی، هر کاری در زمستان پیش شود، کار می‌کنم. کرایه خانه و خرج خانه است. جاهای دیگر منحیث کارگر کار می‌کنم.»

بیش از نُه ساعت ایستادن و حمل یخ در روز، به متین درد و ناراحتی پا ایجاد کرده؛ اما دست‌مزد اندکش، نمی‌گذارد که برای درمان به پزشک مراجعه کند و ناچار است دردش را تحمل کند. می‌گوید: «پای‌دردی برایم پیدا شده، مرحم درد گرفتم، فایده نکرد، دیگر نزد داکتر نرفتم. پیسه صحیح باشد که بروی و تداوی کنی، به هزار افغانی نمی‌شود؛ او تنها فیس و نسخه نمی‌شود.»

روزوشب متین نظم عادی ندارد و زمانی که دیگران در خواب استند، روز کاری او آغاز می‌شود؛ اما با این همه گذشته روزها تغییری به زندگی او نمی‌آورد. نزدیک‌شدن به پاییز به معنای پایان کار او در یخ‌فروشی است و باید تا تابستان دیگر، دنبال کار دیگری باشد تا بتواند شب‌ها با چند قرص نان گرم به خانه برود.

مرتبط با این خبر:

کلیدواژه‌ها: // // //

به اشتراک بگذارید:
تحلیل‌های مرتبط

اخبار و گزارش‌های سلام وطن‌دار را از شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید: