مرز را پشت سر گذاشته اند، اما غربت هنوز آنها را رها نکرده است. غبار سالهای مهاجرت و بیسرزمینی، هنوز بر روان شان سنگینی میکند. شماری از زنانی که پس از سالها زندگی در ایران، اکنون به افغانستان بازگشت داده شده اند، میگویند که تنها چمدانهای نیمهخالی شان را نیاورده اند؛ بل که سایههای سنگین تحقیر، بیثباتی، ناامنی و اضطراب را نیز بر دوش میکشند. برای بیشتر این زنان، بازگشت نه یک آغاز تازه، بل که امتداد رنجیست که حالا تنها شکل و جغرافیای آن تغییر کرده است.
نازنین یکی از بازگشتکنندگان از ایران که حال خوبی ندارد، به سلاموطندار میگوید: «تأثیر زیادی روی من گذاشته؛ فعلا حس و حال خوبی ندارم، امید رفتن به ایران که اصلاً ندارم. هفتماهه حامله هستم؛ خودم سختی زیادی دیدم، حالا همین جا حالم اصلاً خوب نیست.»
در حافظهی جمعی بسیاری از بازگشتکنندگان زن، رنج سالها بیخانمانی، بیمهری و تحقیر روی هم تلنبار شده است؛ رنجی که رد پای آن در چهرههای مضطرب و نگاههای نگران پیداست. رویای ۲۱ساله که هنوز خاطرههای روزهای پایانی حضور در ایران از ذهنش پاک نشده، با اشاره به برخوردهای تلخ و توهینآمیز شهروندان، میگوید: «برخورد مردم ایران با ما خیلی بد بود؛ یعنی طوری شده بود که تا ما را سرزنش میکردند. گفتم خسته شدم، کافی است دیگر، زیاد بیاحترامی میکنند، بد میگویند، توهیم میکنند.» رویا میگوید که وقت آمدن زمانی در نزدیک ایستگاه قطار بود، مأموران با اشاره به او و دیگر مهاجران افغان، میگفتند که «خدا را شکر اینها میروند. زودتر بروند تا ما از دست شان راحت شویم.»
سلاموطندار را در اکس دنبال کنید
زهرا، شهروند دیگری که به تازگی از ایران بازگشته، با صدایی آرام میگوید که زندگی در ایران و تحقیرهایی را که از سوی شهروندان این کشور متحمل شده، آرامش روانش را از او گرفته است. «خیلی از نظر روحی بالای من این اتفاقات تأثیر گذاشته؛ شاید یک سالی میشود که سردرد، پا درد و افسردگی مرا گرفته، دلم گرفته است. بچهها در خانه یکی دو کلمه نمیتوانند به من حرف بزنند.»
برخی از مشاوران در گذرگاه مرزی اسلامقلعهی هرات نیز، میگویند که در میان بازگشتکنندگان، کودکان و زنان بیشتر از دیگران به لحاظ روانی آسیب دیده اند؛ کسانی که در کشور شان نیز امیدی به آیندهی روشن ندارند.

فرزانه شریفی، مشاور صحت روانی تیمهای سیار جمعیت هلالاحمر افغانی، به سلاموطندار میگوید که روزانه بیش از ۳۰ تن در گذرگاه مرزی اسلامقلعه به دلیل اثرهای زیانبار مهاجرت بر روان شان، به او مراجعه میکنند. «روزانه بین ۳۰ الی ۳۵ مریض زیر ۱۸ سال و بالای ۱۸ سال دارم. خانمها ترسیدند، وضعیت شان زیاد بد است. بیشتر اطفال زیر ۱۸ سال این دغدغهها را دارند، که ما کار کرده نمیتوانیم، به تفریحگاهها، مکتب و کورس رفته نمیتوانیم.»
در سوی دیگر، شماری از کارشناسان بهداشت روان، تأکید میکنند که ساختار اجتماعی افغانستان، فشارهای روانی بیشتری بر زنان وارد میکند. عبدالرحمان فاضل، روانشناس در هرات، میگوید: «وقتی زنان مهاجر افغان به کشور بازگشتند، احتمال دارد که به آنان دشوارتر باشد، تا بتوانند خود شان را با شرایط فعلی افغانستان سازگار کنند؛ اما برای مردها این سازگاری راحتتر است، چون میتوانند وارد اجتماع شوند، کار کنند و به تفریح بروند.»
سلاموطندار را در تلگرام دنبال کنید
بنفشه محبی، روانشناس دیگری در هرات، هشدار داده و میگوید که اگر بحران روانیای که بازگشتکنندگان زن درگیر آن استند، مدیریت نشود، پیامدهای خانوادگی و اجتماعی سنگینی در پی خواهد داشت. او، میگوید: «دچار احساس ناامنی، افسردگی، بیارزشی و درماندگی میشوند. این تجربه برای بسیاری از آنها شبیه به یک زخم عمیق است. زخمهایی که اگر درمان نشود، میتواند سالها باقی بماند و زندگی فردی، تحصیلی و اجتماعی آنان را مختل کند.» به گفتهی خانم محبی، وقتی این اخراج با بیخانمانی، جدایی از خانواده و نبود حمایت روانی یا تجربهی خشونت همراه شود، پیامدهای آن چند برابر میشود؛ طوری که باید به گونهی فوری به آنها، حمایت اجتماعی، مشاوره و فضای امن فراهم شود.
بسیاری از بازگشتکنندگان زن از ایران، تجربههایی مشابهی از خشونت روانی دارند؛ خاطرههای دردناکی که هنوز از ذهن شان پاک نشده و هر شب در خلوت شان رنج میآفریند.






