
«کاش بخت بلندی داشتم، چشمهای آهویی کارساز نیست»
به یکی از جادههای پایتخت رفتم، زنی را از دور دیدم و به زیبایی چشمانش خیره شدم؛ البته چشمانش مرا به سویش کشاند. نزدیکش شدم و در پهلویش نشستم. برایش گفتم «چشمانت چهقدر قشنگ است همانند آهو.» برایم گفت، «ای کاش بخت بلندی میداشتم، نه چشمهایی به مثل آهو.»