بوی گوشت و خون و باروت؛ چند روایت از یک فاجعه
دو استادی که با حسیبالله بودند، خودشان را از پنجره پایین انداختند، اما حسیب به خاطر زخمش نتوانسته خودش را نجات دهد. او میگوید که پس از تقریباً دو ساعت نیروهای کماندو که منزل اول را از وجود مهاجمان پاک کرده بودند، او را نجات دادهاند. او میگوید، دستکم جسد چهار همصنفیاش را با چشمان خودش دیده است.