هزاران سال پیش زمانی که انسان نخستین به غارها پناه برد و دانست با چه مواد گوناگونی میتواند روی دیوارهای غارها اثری برجای بگذارد، نقاشی متولد شد. نقاشی برای انسان نخستین، کاربردی همانند سحر و جادو داشت. او برای شکار حیوانات، مجادله با طبیعت، راه و روش آن را روی دیوار رسم میکرد. با گذشت زمان و با پیشرفتها، اختراعها و اکتشافهای زندهگی انسانها دگرگون شد. آنها از غارها بیرون آمدند و با روشهای جدید به زندهگی ادامه دادند. کاربرد نقاشی دیواری نیز همزمان با تغییر روش زندهگی، دگرگون شد. در این مقاله سعی شده با بررسی برخی از کاربردهای نقاشی دیواری به اهمیت و تأثیر دیوارنگاری بر زندهگی و اجتماع پی برد.
نخستین نمونههای نقاشی دیواری که بهدست انسان معاصر کشف شد، در غارهای آلتامیرا در اسپانیا و لاسکو در فرانسه است. بر بنیاد گزارشها و تلاشهای شکلگرفته، در افغانستان هم نقاشیهای دیواری با قدمت چند هزار ساله کشف شده است. نمونۀ بارز این نقاشیها در غارهای موجود در بامیان است که شناسایی و کشف شده است. گمبریج در کتاب تاریخ هنر خود از برخورد نخست باستانشناسان با نقاشیها و شگفتی آنها میگوید: «باستانشناسان در مواجهۀ نخست نتوانستند باور کنند که چنین تصاویر زنده و طبیعی حیوانات، ساختۀ دست انسانهایی در عصر یخبندان باشد. به تدریج که آلات و ادوات ابتدایی ساختهشده از سنگ و استخوان در این نواحی یافت شدند، این یقین بیش از پیش بهوجود آمد که تصاویر گاومیش، ماموت یا گوزن شمالی در واقع بهدست آدمیانی حکاکی یا ترسیم شدهاند که این حیوانات را شکار میکرده و بنابر این، آنها را به خوبی میشناختهاند. تجربۀ شگرفیست هنگامی که در درون این غارها، گاه از راهروهای کوتاه سقف و تنگ، تا اعماق تاریک کوه جلو رویم و ناگهان ببینیم که مشعل برقی راهنما، تصویر گاوی را در برابرمان نمایان میکند. آنچه مسلم است این است که هیچکس نباید صرفاً از برای تزئین چنین مکان غیرقابل دسترسی، به چنین اعماق خوفانگیزی از زمین خزیده باشد. محتملترین توضیح این یافتهها، این میتواند باشد که آنها کهنترین بازماندۀ همان باور عمومی انسانهای ابتدایی به قدرت [و کارگشایی] تصویرسازی است. به عبارت دیگر، شکارچیان ابتدایی بر این اندیشه بودهاند که اگر فقط تصاویری از شکارهای خود را ترسیم کنند و شاید با نیزهها و تبرهای سنگیشان به آن تصاویر یورش برند، حیوانات واقعی نیز تسلیم قدرت آنان خواهند شد.»
نقاشی روی دیوار که با آدمیان نخستین آغاز شد، در دورههای مختلف برای جامعه و افراد گوناگون کاربردهای متفاوتی نیز داشت و دارد. پنجهزار سال پیش مصریان به دلیل اعتقادی که به بازگشت روح به بدن و زندهگی دوباره داشتند، علاوه بر مومیاییکردن اجساد و ساختن مجسمه سر متوفی، نقاشیهایی نیز روی دیوار اهرام رسم میکردند که به شناساندن جسد به روح کمک میکرد. در واقع «این آثار را آفرینشگران بدان منظور که کسی از آنها لذت ببرد، پدید نیاوردهاند. آنها نیز به قصد (زندهنگهداشتن) ساخته شدهاند.» این نقاشیها ویژهگیهای خود را دارا هستند.
نقاشی دیواری در یونان باستان کاربرد چندانی نداشته است. برخی نقاط مانند پمپئی و هرکولانوم نقاشیهایی در دیوار خانهها و کاخها گاه به صورت تزئینی و گاه صحنههایی مربوط به زندهگی آدمی، نبردهای نظامی و منظرهنگاری، یافت شده است. در آسیا در کشورهایی؛ مانند هند، افغانستان، ایران، چین، ژاپن، تایلند، نپال و… نقاشیها و کندهکاریهایی که قدمت برخی به پیش از میلاد میرسد، کشف شده است. مجسمههای کندهکاریشدۀ «صلصال» و «شهمامه» در دل کوه و نقاشیهای روی دیوار مغارهها در بامیان افغانستان که قدمت بیش از پنجهزار سال دارند، آثار ارزشمندیاند که بهدست آمدهاند. «غارهای هزار بودا در بامیان دارای مجسمهها و نقاشیهای دیواری متعددی از بودا میباشند. سبک هنری در بامیان حاکی از نفوذ هنر هند در دورۀ گوپتا بود؛ زیرا فرمانروایان گوپتا تا آنزمان زیر تأثیر سنتهای انسانگرایی (Humanism)، قرار گرفته بودند که در سدۀ دوم میلادی به تندیسسازی هندی ارزش ویژهیی بخشیده بود.»
«در اطراف تندیسهای ویرانشدۀ بودا در بامیان افغانستان صدها مغاره وجود دارد که گفته میشود پیش از اسلام راهبان بودایی در آنها مشغول عبادت و آموزش آموزههای بودایی بودهاند. شماری از این مغارهها پر از نقاشیهای مذهبی بوده و در بیشتر این نقاشیها تصویر زنان و مردان نقاشی شده است. برخی از این نقاشیها مربوط به لحظاتی از زندهگی بودا میشود. تصویر بودا در حالت دعاخوانی و بهویژه تصویر او در لحظاتی پس از مرگش را که شماری از افراد نزدیک به او را هم در کنارش نشان میدهد، برای بوداییها اهمیت ویژهیی داشته است.»
در دوران قرون وسطی و رنسانس و مدت زیادی پس از آن نقاشیهایی دیواری و دیوارنگاریها در اروپا با موضوعهای مذهبی مانند تصلیب مسیح، مریم مقدس و پاپ و داستانهای وابسته با آنها روی دیوار کلیساها و مکانهای مذهبی کشیده میشد. «هنرمندان این عصر شاهکارهایی خلق کردند، از جمله میتوان به تابلوی شام آخر اثر لئوناردو داوینچی و نقاشیهای نمازخانۀ سیستین میکل آنژ و مدرسۀ آتن رافائل اشاره کرد.»
با گذشت زمان هنرمندان با مخالفت در برابر کلیسا، پاپ، پادشاه و دربار و سرپیچی از دستورهای آنها، به شخصیتهای تأثیرگذار مستقل تبدیل شدند. اینگونه نقاشی دیواری نیز از زیر سیطرۀ کلیسا و مذهب بیرون شد و در این دوره به سوژههای متفاوتتری پرداخته شد. هنرمندان در این دوره دیگر مسائل وابسته به دین و مذهب و دربار را نقاشی نمیکردند؛ بلکه فکر و ایدۀ خود را داشتند و به آن بیش از هر چیز اهمیت میدادند. «در دوران نوین به علت انقلابهای بنیادینی که پایه و اساس جهان را دگرگون کردند، با گذشته تفاوت پیدا میکند. اتفاقهای مهمی از جمله انقلاب صنعتی، مانند انقلاب کشاورزی که در تمدنهای نو سنگی هزاران سال پیش به وقوع پیوست، زمینهساز حضور ماشین و سبب تغییر و تحول در شرایط زندهگی میشوند. همزمان با اوجگیری غلبۀ علم و فن بر تصورها و دیدگاههای کهنه دربارۀ جهان مادّی، انقلابهای سیاسی نیز که در اواخر سدۀ هجدهم آغاز شده بود، با حکومتهای مطلق کلیسا و شاهان درافتاد و هدفها و ارزشهای نوینی چون مردمسالاری/دموکراسی، ناسیونالیسم و عدالت اجتماعی مناطق وسیعی از جهان را دگرگون کردند و در تمام بخشهای فرهنگ غربی، چهرۀ اومانیستی انسان که در دوران رنسانس آفریده شده بود، تدریجاً آلوده و در پارهیی موارد محو میشود.» در قرن بیستم نقاشی دیواری «شامل همان ویژهگیهایی میشود که بر هنر قرن بیستم حکمفرماست. نقاشان با جرات بیحدوحصری به تجربهگری در این زمینه دست میزنند و با درهمآمیختن فضا و معماری و تکنولوژی آثاری را خلق میکنند که بیانگر روحیۀ انسان قرن بیستم است. نقاشی دیواری در خلق آثارش، ملهم از همهچیز از جمله تجربیات گذشته است و با دستی باز، بدون محدودیت به تجربه در زمینۀ تکنولوژی هنری و طراحی محیطی، میپردازد.»
یکی از ویژهگیهای هنر قرن بیستم که شامل نقاشیهای دیواری نیز میشود، اعتراض به شرایط موجود و نقد جامعه بود. این اعتراض و نقد در نقاشیهای دیواری مکزیک اوایل سدۀ بیستم با انقلاب، به وضوح دیده میشود. در این زمان، هنرمندان به اجتماعیشدن هنر تأکید میکردند. به همین دلیل، نقاشی دیواری را بر نقاشی سه پایهیی که برای طبقۀ بورژوا اهمیت بسیاری داشت، ترجیح میدادند «نمیخواهیم کارهای خود را در موزهها زندانی کنیم تا فقط کسانی که وقت دارند_نه کسانی که کار میکنند_بتوانند آنها را ببینند. اگر شهروندان نمیتوانند برای دیدن کارهای ما به موزهها و نمایشگاهها بروند، کارهای خود را در خیابانها، در پاتوقهای کارگری میکشیم و مکانهای عمومی را به موزه تغییر میدهیم. روی دیوارهای شهرها و همچنان در ساختمانهای عمومی، در سندیکاها و همه جاهایی که کارگران به آن رفتوآمد میکنند، نقاشی خواهیم کرد.»
آنها علاوه بر ترجیح نقاشی دیواری بر نقاشی سه پایهیی، به هنر سنتی و بومی سرخپوستان به عنوان الگویی برای هنر اجتماعی آرمانی و فضای باز عمومی اشاره کردند، هنری مبارز و آموزنده برای همه. «با شکوهترین اثر نژاد ما، حتی در کمترین بیان صوری و معنویش در اصل و ریشه، محلی بوده و اساساً سرخپوستی میباشد. هنر مردم مکزیک با استعداد فوقالعاده در خلق زیبایی، بهویژه نزد خودشان، خوشطبعترین بیان روحانی در دنیا میباشد، و این سنت بزرگترین گنجینۀ ماست. بزرگ؛ زیرا تماماً متعلق به مردم است و به همین دلیل است که باید هدف بنیادگرایانۀ زیباییشناسی ما، بیان هنری را اجتماعی کرده و ریشۀ فردگرایی بورژوازی را بخشکاند.»
از گذشتههای دور تا عصر حاضر نقاشی روی دیوارها کاربردهای متفاوتی داشته و دارند. گاه سحر و جادو و گاه مذهب و قدرت موضوع نقاشیها بوده است. دیوارهای سطح شهر نیز برای نشاندادن تاریخ، فرهنگ و سیاست یک کشور چه برای شهروندانش و چه افراد بیگانه مکان مناسبیست. همچنان محلی برای اعتراضها و حرکتهای انقلابی میباشد و در هر کشور با توجه به مسائل و اتفاقهای روز تغییر میکند. بر این بنیاد، نقاشی دیواری و دیوارنگاری از مهمترین شاخههای هنر است که میتواند بر حوزههای مختلف زندهگی شخصی و اجتماعی انسان تأثیر بگذارد.
منابع
۱- اسکندری، ایرج، بررسی و تحلیل نقاشی دیواری از ماقبل تاریخ تا عصر حاضر، هنر و معماری، مطالعات هنرهای تجسمی (۱۳۷۹)، شمارۀ ۸ از ۲۱۸ تا ۲۲۹، تهران.
۲- پاشایی، ع و فولتس، ریچارد، آیین بودا در ایران (۱۳۸۶)، ادیان، مذاهب و عرفان، هفت آسمان، سال نهم، شمارۀ ۳۶ از ۸۱ تا ۹۶، تهران.
۳- حسن وند، محمدکاظم، جنبش نقاشی دیواری در مکزیک (۱۳۸۳)، هنرهای زیبا_معماری و شهرسازی، شمارۀ ۱۸ از ۶۱ تا ۷۰، تهران.
۴- گاردنر، هلن (۱۳۹۱)، هنر در گذر زمان، ترجمۀ محمدتقی فرامرزی، تهران: موسسۀ انتشارات نگاه.
۵- گامبریچ، ارنست (۱۳۹۴)، تاریخ هنر، ترجمۀ علی رامین، تهران: نشر نی.
دیوارنگاری؛ هنری از غارهای آلتامیرای اسپانیا و لاسکوی فرانسه تا مغارههای بامیان
مرسل حلیمی
امارت اسلامی: در سه سال هیچ خشونتی در برابر خبرنگاران رخ نداده است
۸۲ درصد جوانان شرکتکننده در نظرسنجی سلاموطندار: انتخاب الگو در زندگی ما تأثیر مثبت داشته است
آتشسوزی در شرکت توزیع گاز در کابل؛ شش تن جان باختند و نُه تن زخمی شدند
نظرسنجی سلاموطندار؛ ۸۴.۷ درصد اشتراککنندگان الگوهای مشخص در زندگی شان انتخاب کرده اند
ملل متحد در سه سال از ۷۵ هزار زن پشتیبانی کرده است
ذبیحالله مجاهد: اعضای «تیتیپی» در افغانستان حضور ندارند
ایران در یک ماه ۱۳ شهروند افغانستان را اعدام کرده است
هزاران سال پیش زمانی که انسان نخستین به غارها پناه برد و دانست با چه مواد گوناگونی میتواند روی دیوارهای غارها اثری برجای بگذارد، نقاشی متولد شد. نقاشی برای انسان نخستین، کاربردی همانند سحر و جادو داشت. او برای شکار حیوانات، مجادله با طبیعت، راه و روش آن را روی دیوار رسم میکرد. با گذشت زمان و با پیشرفتها، اختراعها و اکتشافهای زندهگی انسانها دگرگون شد. آنها از غارها بیرون آمدند و با روشهای جدید به زندهگی ادامه دادند. کاربرد نقاشی دیواری نیز همزمان با تغییر روش زندهگی، دگرگون شد. در این مقاله سعی شده با بررسی برخی از کاربردهای نقاشی دیواری به اهمیت و تأثیر دیوارنگاری بر زندهگی و اجتماع پی برد.
نخستین نمونههای نقاشی دیواری که بهدست انسان معاصر کشف شد، در غارهای آلتامیرا در اسپانیا و لاسکو در فرانسه است. بر بنیاد گزارشها و تلاشهای شکلگرفته، در افغانستان هم نقاشیهای دیواری با قدمت چند هزار ساله کشف شده است. نمونۀ بارز این نقاشیها در غارهای موجود در بامیان است که شناسایی و کشف شده است. گمبریج در کتاب تاریخ هنر خود از برخورد نخست باستانشناسان با نقاشیها و شگفتی آنها میگوید: «باستانشناسان در مواجهۀ نخست نتوانستند باور کنند که چنین تصاویر زنده و طبیعی حیوانات، ساختۀ دست انسانهایی در عصر یخبندان باشد. به تدریج که آلات و ادوات ابتدایی ساختهشده از سنگ و استخوان در این نواحی یافت شدند، این یقین بیش از پیش بهوجود آمد که تصاویر گاومیش، ماموت یا گوزن شمالی در واقع بهدست آدمیانی حکاکی یا ترسیم شدهاند که این حیوانات را شکار میکرده و بنابر این، آنها را به خوبی میشناختهاند. تجربۀ شگرفیست هنگامی که در درون این غارها، گاه از راهروهای کوتاه سقف و تنگ، تا اعماق تاریک کوه جلو رویم و ناگهان ببینیم که مشعل برقی راهنما، تصویر گاوی را در برابرمان نمایان میکند. آنچه مسلم است این است که هیچکس نباید صرفاً از برای تزئین چنین مکان غیرقابل دسترسی، به چنین اعماق خوفانگیزی از زمین خزیده باشد. محتملترین توضیح این یافتهها، این میتواند باشد که آنها کهنترین بازماندۀ همان باور عمومی انسانهای ابتدایی به قدرت [و کارگشایی] تصویرسازی است. به عبارت دیگر، شکارچیان ابتدایی بر این اندیشه بودهاند که اگر فقط تصاویری از شکارهای خود را ترسیم کنند و شاید با نیزهها و تبرهای سنگیشان به آن تصاویر یورش برند، حیوانات واقعی نیز تسلیم قدرت آنان خواهند شد.»
نقاشی روی دیوار که با آدمیان نخستین آغاز شد، در دورههای مختلف برای جامعه و افراد گوناگون کاربردهای متفاوتی نیز داشت و دارد. پنجهزار سال پیش مصریان به دلیل اعتقادی که به بازگشت روح به بدن و زندهگی دوباره داشتند، علاوه بر مومیاییکردن اجساد و ساختن مجسمه سر متوفی، نقاشیهایی نیز روی دیوار اهرام رسم میکردند که به شناساندن جسد به روح کمک میکرد. در واقع «این آثار را آفرینشگران بدان منظور که کسی از آنها لذت ببرد، پدید نیاوردهاند. آنها نیز به قصد (زندهنگهداشتن) ساخته شدهاند.» این نقاشیها ویژهگیهای خود را دارا هستند.
نقاشی دیواری در یونان باستان کاربرد چندانی نداشته است. برخی نقاط مانند پمپئی و هرکولانوم نقاشیهایی در دیوار خانهها و کاخها گاه به صورت تزئینی و گاه صحنههایی مربوط به زندهگی آدمی، نبردهای نظامی و منظرهنگاری، یافت شده است. در آسیا در کشورهایی؛ مانند هند، افغانستان، ایران، چین، ژاپن، تایلند، نپال و… نقاشیها و کندهکاریهایی که قدمت برخی به پیش از میلاد میرسد، کشف شده است. مجسمههای کندهکاریشدۀ «صلصال» و «شهمامه» در دل کوه و نقاشیهای روی دیوار مغارهها در بامیان افغانستان که قدمت بیش از پنجهزار سال دارند، آثار ارزشمندیاند که بهدست آمدهاند. «غارهای هزار بودا در بامیان دارای مجسمهها و نقاشیهای دیواری متعددی از بودا میباشند. سبک هنری در بامیان حاکی از نفوذ هنر هند در دورۀ گوپتا بود؛ زیرا فرمانروایان گوپتا تا آنزمان زیر تأثیر سنتهای انسانگرایی (Humanism)، قرار گرفته بودند که در سدۀ دوم میلادی به تندیسسازی هندی ارزش ویژهیی بخشیده بود.»
«در اطراف تندیسهای ویرانشدۀ بودا در بامیان افغانستان صدها مغاره وجود دارد که گفته میشود پیش از اسلام راهبان بودایی در آنها مشغول عبادت و آموزش آموزههای بودایی بودهاند. شماری از این مغارهها پر از نقاشیهای مذهبی بوده و در بیشتر این نقاشیها تصویر زنان و مردان نقاشی شده است. برخی از این نقاشیها مربوط به لحظاتی از زندهگی بودا میشود. تصویر بودا در حالت دعاخوانی و بهویژه تصویر او در لحظاتی پس از مرگش را که شماری از افراد نزدیک به او را هم در کنارش نشان میدهد، برای بوداییها اهمیت ویژهیی داشته است.»
در دوران قرون وسطی و رنسانس و مدت زیادی پس از آن نقاشیهایی دیواری و دیوارنگاریها در اروپا با موضوعهای مذهبی مانند تصلیب مسیح، مریم مقدس و پاپ و داستانهای وابسته با آنها روی دیوار کلیساها و مکانهای مذهبی کشیده میشد. «هنرمندان این عصر شاهکارهایی خلق کردند، از جمله میتوان به تابلوی شام آخر اثر لئوناردو داوینچی و نقاشیهای نمازخانۀ سیستین میکل آنژ و مدرسۀ آتن رافائل اشاره کرد.»
با گذشت زمان هنرمندان با مخالفت در برابر کلیسا، پاپ، پادشاه و دربار و سرپیچی از دستورهای آنها، به شخصیتهای تأثیرگذار مستقل تبدیل شدند. اینگونه نقاشی دیواری نیز از زیر سیطرۀ کلیسا و مذهب بیرون شد و در این دوره به سوژههای متفاوتتری پرداخته شد. هنرمندان در این دوره دیگر مسائل وابسته به دین و مذهب و دربار را نقاشی نمیکردند؛ بلکه فکر و ایدۀ خود را داشتند و به آن بیش از هر چیز اهمیت میدادند. «در دوران نوین به علت انقلابهای بنیادینی که پایه و اساس جهان را دگرگون کردند، با گذشته تفاوت پیدا میکند. اتفاقهای مهمی از جمله انقلاب صنعتی، مانند انقلاب کشاورزی که در تمدنهای نو سنگی هزاران سال پیش به وقوع پیوست، زمینهساز حضور ماشین و سبب تغییر و تحول در شرایط زندهگی میشوند. همزمان با اوجگیری غلبۀ علم و فن بر تصورها و دیدگاههای کهنه دربارۀ جهان مادّی، انقلابهای سیاسی نیز که در اواخر سدۀ هجدهم آغاز شده بود، با حکومتهای مطلق کلیسا و شاهان درافتاد و هدفها و ارزشهای نوینی چون مردمسالاری/دموکراسی، ناسیونالیسم و عدالت اجتماعی مناطق وسیعی از جهان را دگرگون کردند و در تمام بخشهای فرهنگ غربی، چهرۀ اومانیستی انسان که در دوران رنسانس آفریده شده بود، تدریجاً آلوده و در پارهیی موارد محو میشود.» در قرن بیستم نقاشی دیواری «شامل همان ویژهگیهایی میشود که بر هنر قرن بیستم حکمفرماست. نقاشان با جرات بیحدوحصری به تجربهگری در این زمینه دست میزنند و با درهمآمیختن فضا و معماری و تکنولوژی آثاری را خلق میکنند که بیانگر روحیۀ انسان قرن بیستم است. نقاشی دیواری در خلق آثارش، ملهم از همهچیز از جمله تجربیات گذشته است و با دستی باز، بدون محدودیت به تجربه در زمینۀ تکنولوژی هنری و طراحی محیطی، میپردازد.»
یکی از ویژهگیهای هنر قرن بیستم که شامل نقاشیهای دیواری نیز میشود، اعتراض به شرایط موجود و نقد جامعه بود. این اعتراض و نقد در نقاشیهای دیواری مکزیک اوایل سدۀ بیستم با انقلاب، به وضوح دیده میشود. در این زمان، هنرمندان به اجتماعیشدن هنر تأکید میکردند. به همین دلیل، نقاشی دیواری را بر نقاشی سه پایهیی که برای طبقۀ بورژوا اهمیت بسیاری داشت، ترجیح میدادند «نمیخواهیم کارهای خود را در موزهها زندانی کنیم تا فقط کسانی که وقت دارند_نه کسانی که کار میکنند_بتوانند آنها را ببینند. اگر شهروندان نمیتوانند برای دیدن کارهای ما به موزهها و نمایشگاهها بروند، کارهای خود را در خیابانها، در پاتوقهای کارگری میکشیم و مکانهای عمومی را به موزه تغییر میدهیم. روی دیوارهای شهرها و همچنان در ساختمانهای عمومی، در سندیکاها و همه جاهایی که کارگران به آن رفتوآمد میکنند، نقاشی خواهیم کرد.»
آنها علاوه بر ترجیح نقاشی دیواری بر نقاشی سه پایهیی، به هنر سنتی و بومی سرخپوستان به عنوان الگویی برای هنر اجتماعی آرمانی و فضای باز عمومی اشاره کردند، هنری مبارز و آموزنده برای همه. «با شکوهترین اثر نژاد ما، حتی در کمترین بیان صوری و معنویش در اصل و ریشه، محلی بوده و اساساً سرخپوستی میباشد. هنر مردم مکزیک با استعداد فوقالعاده در خلق زیبایی، بهویژه نزد خودشان، خوشطبعترین بیان روحانی در دنیا میباشد، و این سنت بزرگترین گنجینۀ ماست. بزرگ؛ زیرا تماماً متعلق به مردم است و به همین دلیل است که باید هدف بنیادگرایانۀ زیباییشناسی ما، بیان هنری را اجتماعی کرده و ریشۀ فردگرایی بورژوازی را بخشکاند.»
از گذشتههای دور تا عصر حاضر نقاشی روی دیوارها کاربردهای متفاوتی داشته و دارند. گاه سحر و جادو و گاه مذهب و قدرت موضوع نقاشیها بوده است. دیوارهای سطح شهر نیز برای نشاندادن تاریخ، فرهنگ و سیاست یک کشور چه برای شهروندانش و چه افراد بیگانه مکان مناسبیست. همچنان محلی برای اعتراضها و حرکتهای انقلابی میباشد و در هر کشور با توجه به مسائل و اتفاقهای روز تغییر میکند. بر این بنیاد، نقاشی دیواری و دیوارنگاری از مهمترین شاخههای هنر است که میتواند بر حوزههای مختلف زندهگی شخصی و اجتماعی انسان تأثیر بگذارد.
منابع
۱- اسکندری، ایرج، بررسی و تحلیل نقاشی دیواری از ماقبل تاریخ تا عصر حاضر، هنر و معماری، مطالعات هنرهای تجسمی (۱۳۷۹)، شمارۀ ۸ از ۲۱۸ تا ۲۲۹، تهران.
۲- پاشایی، ع و فولتس، ریچارد، آیین بودا در ایران (۱۳۸۶)، ادیان، مذاهب و عرفان، هفت آسمان، سال نهم، شمارۀ ۳۶ از ۸۱ تا ۹۶، تهران.
۳- حسن وند، محمدکاظم، جنبش نقاشی دیواری در مکزیک (۱۳۸۳)، هنرهای زیبا_معماری و شهرسازی، شمارۀ ۱۸ از ۶۱ تا ۷۰، تهران.
۴- گاردنر، هلن (۱۳۹۱)، هنر در گذر زمان، ترجمۀ محمدتقی فرامرزی، تهران: موسسۀ انتشارات نگاه.
۵- گامبریچ، ارنست (۱۳۹۴)، تاریخ هنر، ترجمۀ علی رامین، تهران: نشر نی.
مرتبط با این خبر:
— فقدان خلاقیت و مسألۀ تقلید در هنر
— جنگ و هنر (۲)
— دادائیسم؛ در برابر همه چیز
کلیدواژهها: نقاشی دیواری // مغارههای بامیان // انسان نخست // قرن بیستم
تحلیل و گزارش
پوتین: آمادهی گفتوگو با دونالد ترامپ استیم
باغداران در میدانوردک خواستار ایجاد سردخانهها برای نگهداری سیب اند
یک مرکز درمانی در غزنی گشایش یافت
۲۲ تن در پاکستان در اثر گرما جان باختند
انفولانزای مرغی؛ جاپان واردات مرغ از برزیل را به حالت تعلیق درآورد
زمینهی فراگیری خبرنگاری حرفهای برای زنان فراهم میشود
یک معدن گاز مایع در بادغیس کشف شد
افراد مسلح ناشناس یک زن را در تخار کشتند
ریاست پاسپورت شمار توزیع گذرنامه را به ۴۰۰۰ در روز افزایش داد
سرپرست وزارت معارف: امریکا آموزش آنلاین را در افغانستان راهاندازی میکند
دزدان مسلح یک غیرنظامی را در هلمند کشتند
پوتین: آمادهی گفتوگو با دونالد ترامپ استیم
باغداران در میدانوردک خواستار ایجاد سردخانهها برای نگهداری سیب اند
یک مرکز درمانی در غزنی گشایش یافت
۵۳ تن در حملههای اسرائیل بر لبنان جان باختند
اخبار و گزارشهای سلام وطندار را از شبکههای اجتماعی دنبال کنید:
فیسبوک
توییتر
تلگرام