در روزگاری که محدودیت بر زندگی دختران افغان سایه افکنده، شماری از دختران جوان در هرات با امید و علاقهی فراوان، به هنر تذهیب رو آورده اند و با زبان بیکلام رنگ و قلم سخن میگویند و در پناه این هنر، به دنبال حفظ آرامش و امید برای آیندهی شان هستند. به گفتهی این دختران، هنر برای شان تبدیل به پناهگاهی امن در دل تاریکیها و محدودیتهای روزافزون شده است.
هنر تذهیب، تاریخ کهن در فرهنگ اسلامی دارد و ریشهی آن در افغانستان به دورهی تیموریان در هرات بازمیگردد. دختران هنرمند در هرات در کنار این که از طریق این هنر به دنبال آرامش ذهنی هستند، هدف اصلی شان حفظ و ترویج هنر تذهیب در افغانستان است و میخواهند از دریچهی هنر صدای شان را به گوش جهانیان برسانند.
این دختران، از پشتیبانی خانوادههای شان ابراز خرسندی میکنند و میگویند که حمایتهای مادی و معنوی خانواده و دوستان شان، زمینهی ورود شان به این عرصه را فراهم کرده است.
سمیه سلیمانخیل، یکی از دختران جوانی است که هشت سال پیش به هنر تذهیب رو آورد و اکنون مدیریت یک نهاد هنری و فرهنگی به نام «نگارستان نایکو» را برعهده دارد. او، در نخستین اثر هنریاش در رشتهی هنر تذهیب به نوشتن کامل قرآنکریم پرداخته است. سمیه، این هنر را نزد استادان داخلی و خارجی فرا گرفته است و هدف اصلی نهادش را حفظ، احیا و ترویج هنرهای سنتی و اصیل در افغانستان میداند. «هنر مانند مادر مهربانی است که طفلش را در آغوش میکشد و به سوی آرامش، مهربانی و در کنار آن، به سوی استقلال هدایت میکند.»
در کنار سمیه، دختران دیگری نیز هستند که با روآوردن به هنر تذهیب میخواهند هنر و فرهنگی که ریشه در تاریخ این سرزمین دارد را زنده نگه دارند و از طریق این هنر فضای امنی برای شان مهیا کنند تا بتوانند به آرامش و استقلال مالی برسند.
زینب جمشیدی، یکی دیگر از این دختران است که با رؤیا و امید، به این هنر رو آورده است و آرزو دارد روزی برسد که آثارش را در نمایشگاههای بینالمللی به نمایش بگذارد و دانشآموزانی را در این راه پرورش بدهد. «با وجود محدودیتها، هنر برای من پناهگاهی شده است که هر زمانی که قلم را به دست میگیرم و شروع به خلق نقش و نگار میکنم، احساس آزادی و آرامش میکنم. این هنر کمک کرده است که روحیهام را حفظ کنم و با امید به آینده نگاه کنم.»
در شرایطی که محدودیتها بر آموزش و کار زنان در حال افزایش است، دختران افغان امید خود را از دست نداده اند و با امید و پشت کار به آیندهی روشن، باور دارند. زهرا غلامی، نیز یکی دیگر از این دختران هنرمند است که نظر به علاقهی خودش و با تشویق خانواده و دوستانش، به هنر تذهیب رو آورده و به صورت حرفهای و مسلکی این هنر را فرا گرفته است.
او، با اشاره به این که خریداران اصلی آثار هنری را گردشگران بیرونی تشکیل میدهند، میگوید که نظر به شرایط کنونی خریداران آثار آنان کمتر شده است. زهرا، همچنان به محدودیتهای آموزشی و نقاشی چهره اشاره میکند و میافزاید که هرچند با محدودیتها و مانعهای بسیاری روبهرو اند؛ اما آرزو دارد دختران بتوانند این رشته را فرا بگیرند و دامنهی این هنر در افغانستان گسترش یابد. «چون هنر تذهیب یک هنر اصیل قدیمی و اسلامی است، تلاش میکنم در طرحهای خود جلوهگر و معرف زیبایی و ظرافت این هنر اسلامی باشم.»
در همین حال، ابراهیم حبیبی، استاد در دانشکدهی هنرهای زیبا در دانشگاه هرات، با تأکید بر ضرورت حفظ و ترویج هنر تذهیب، نقش کلیدی دختران در انتقال این هنر ظریف و تاریخی را، مهم میداند و میگوید که حضور دختران در رشتهی تذهیب، ضامن بقای این هنر اصیل است.
ابراهیم حبیبی، با بیان این که هنرهای سنتی بخشی جدانشدنی از هویت تاریخی و فرهنگی افغانستان است، هشدار میدهد. «عدم تداوم و انتقال این هنرها به نسلهای بعد، به معنای ازدسترفتن بخش بزرگی از فرهنگ ملی ما است. استادانی چون کمالالدین بهزاد و سید احمدسعید مشعل سالها برای نگهداری و گسترش این میراث فرهنگی زحمت کشیده اند. پاسداشت تلاشهای آنان وظیفهی ما است.»
سهیلا صبری، یک تن از فعالان فرهنگی در هرات، هنر تذهیب را بخشی از هویت فرهنگی هرات و افغانستان میداند و باورمند است که حفظ و ترویج این هنر میتواند حلقهی پیوند فرهنگ گذشته و آینده باشد و میتواند تأثیر عمیقی بر حفظ هویت فرهنگی کشور داشته باشد و پشتیبانی از بانوان تذهیبکار را وظیفهی نهادهای فرهنگی میداند. «حمایت مادی و معنوی خانمها و دخترخانمهای هنرمند میتواند نقش مهمی در حفظ آیندهی این هنر داشته باشد. بدون شک نهادهای هنری و فرهنگی میتوانند حامیان بسیار خوبی برای حفظ این فرهنگ در آینده باشند و با ایجاد پلهای ارتباطی و وصل آنها با بازارهای بینالمللی و ایجاد زمینهی امن کاری، خانمها را در این راستا کمک کنند تا آنها نیز بتوانند در این بخش فعالیت داشته و بخشی از کسانی باشند که در حفظ هویت ملی و تاریخی افغانستان سهم داشته باشند.»
این دختران در حالی به فعالیتهای هنری خود ادامه میدهند که در سالهای پسین خانوادههای بسیاری به دلیل منع آموزش دختران بالاتر از صنف ششم و نبود فرصتهای شغلی، ناگزیر به ترک کشور شده اند یا هم دختران شان را به شوهر میدهند. محدودیتهای روزافزون بر حضور زنان تأثیر عمیقی گذاشته؛ اما این دختران هنرمند با پرورش امید و آرزو در دل، همچنان به آیندهی روشن باور دارند و از دولت میخواهند که با پشتیبانی از آنان، زمینه و فرصت رشد فعالیتهای هنری امن را به آنان فراهم کند.






