در افغانستان، نداشتن فرزند برای زنان تنها یک مشکل صحی نیست. برای بسیاری، این موضوع به کابوسی بدل میشود؛ کابوسی که با تهدید طلاق، ازدواج مجدد شوهر و نگاههای سنگین جامعه همراه است.
سلاموطندار برای روشنشدن این موضوع با ۳۴ زن در ۱۲ ولایت کشور که حدود ۲ تا ۱۸ سال از ازدواج شان میگذرد و صاحب فرزند نشده اند، گفتوگو کرده است. یافتهها نشان میدهد که بیشتر این زنان (۲۸ تن) نه تنها از درمان منظم محروم بوده، بل از پشتیبانی خانوادهی شوهر هم بیبهره مانده اند.
مریم ۳۰ساله از بلخ، میگوید که با گذشت پنج سال از ازدواج و به امید تجربهکردن حس مادرشدن در این مدت، نه تنها که درمان را به تنهایی پیش برده است، بل شوهرش در روند درمان سهم نداشته و هیچ گونه پشتیبانی مالی و معنوی از سوی شوهر و خانوادهاش دریافت نکرده است.
مریم، میگوید: «چند بار به داکتر/پزشک رفتم، دوا گرفتم؛ اما شوهرم هیچ وقت حاضر نشد برود پیش داکتر، خودش را تداوی کند. خانوادهاش هم نه تنها که حمایتم نکردند، بل با حرفهایی که میزنند، قلب مرا شکستاندند. تمام هزینههایی که از داکتر بوده، من از جیب خود پرداختیم.»
این وضعیت برای بسیاری از این زنان، پیامدهای سنگینی در پی داشته است که ۱۲ تن از گفتوگوشوندگان این گزارش میگویند که بیفرزندی در زندگی شان به کابوس تبدیل شده است که به جای همدلی، از سوی شوهر تهدید به طلاق یا گرفتن همسر دوم میشوند.
همچنان، ۲۱ زن دیگر، از فشارها و تشویقهای خانوادهی شوهر به ویژه مادر و خواهر شوهر برای طلاق یا ازدواج مجدد شوهران شان سخن گفته اند و این در حالی است که برای یک زن از این مصاحبهشوندهها، این تهدید تبدیل به حقیقت تلخی نیز شده است.
از سویی هم، جمیلهی ۳۰ساله، باشندهی لغمان، میگوید که ۱۰ سال از ازدواجش میگذرد و در این مدت نه تنها از پشتیبانی شوهر محروم بوده، بل بارها از سوی شوهر تهدید به طلاق شده است. «شوهرم میگوید زن دیگر بالایت میگیرم؛ تو طفل آورده نمیتوانی. گاهگاهی هم میگوید طلاقت میدهم؛ اما من طلاق نمیگیرم؛ میگویم که زن دیگر بگیر، نوکری تان را میکنم؛ همه چیز را تحمل میکنم.»
یافتههای این گزارش، نشان میدهد که فشارها بر این زنان تنها در خانه نیست؛ در جامعه هم زنان نابارور بار سنگین تحقیر را حمل میکنند. فهیمهی ۳۰ساله از لغمان، با گذشت ۱۵ سال زندگی مشترک، شوهرش دو سال پیش به خاطر نداشتن فرزند، زن دیگری به خانه آورد. او، میگوید: «هر زمانی که در مجلس میباشم، مردم به گونهای مرا معرفی میکنند که بگویی یک گناه بسیار بزرگ را انجام داده باشم. میگویند تو بدقدم استی؛ از همین خاطر خداوند هم به تو طفل نمیدهد و از همین خاطر شوهرش زن دیگر گرفته است. مردم مرا خجالتزده میکنند؛ سرم را پایین میکنند.»
این سرگذشتها روایتی از درد زنانی است که در صورتی نتوانند مادر شوند، روند درمان نیمه بماند، از سوی خانواده حمایتی نبینند یا هم هر روز با تهدید طلاق و آوردن زن دوم روبهرو شوند، زندگی شان به تراژدی خاموشی بدل میشود که نه صدایی دارد و نه پایانی، جز سوختن آرام و پیوسته.
یافتههای سلاموطندار از گفتوگو با ۳۴ زن نشان میدهد که در صورت طلاقشدن از سوی شوهر تنها پنج تن میتواند پشتیبانی خانواده را داشته باشند و ۲۹ تن دیگر پشتیبانی نمیشوند.
حسنای ۳۸ساله از تخار هم قصهای جز رنج ندارد. او، میگوید که در حسرت داشتن فرزند است؛ اما دردش تنها در نداشتن فرزند تمام نمیشود، بل در صورتی که بخواهد از شوهرش جدا شود، خانوادهی پدر نیز پناه و حمایتش نمیکند. «خانواده هم حمایتم نمیکند؛ یعنی میگویند اگر یک زن را مانده، چهار زن هم بگیرد، دیگر ما یک بار که دختر را دادیم، نمیگذاریم که او طلاق بگیرد. خودم هم نمیخواهم که طلاق بگیرم.»
با این همه، لیلای ۳۲ساله از بدخشان، با گذشت شش سال زندگی مشترک از وضعیت روحی خود با صدای پُردرد میگوید که دیگر زندگیاش مانند آغاز ازدواجش نیست و همواره احساس تنهایی و افسردگی میکند.
او، میگوید: «بعد از این که من صاحب فرزند نشدم، وضعیت روحیام بسیار خراب شد و احساس افسردگی دارم حتا به خصوص وقتهایی که زنها میآیند در مقابل من در مورد اولادهای شان گپ میزنند که من چه گونه نگاه شان میکنم، تمام شان حرفهای سنگینی هستند که بالای من تأثیر منفی دارد و بسیار احساس تنهایی میکنم.»
سلاموطندار برای بررسی این موضوع با پنج روانشناس گفتوگو انجام داده است، یافتهها نشان میدهد که ریشهی بیشتر فشارها و رفتارهای سختگیرانه در برابر زنان بیفرزند، در عاملهای اجتماعی و فرهنگی جامعه نهفته است.
شفیقالله انصار، روانشناس، با تأیید بر فشارها و تهدیدهای موجود میگوید که این وضعیت میتواند پیامدهای سنگینی بر سلامت روان زنان از افسردگی و احساس بیارزشی گرفته تا فروپاشی کامل زندگی وارد کند. اومیگوید: «از نظر روانی، اینها همان عزت و جایگاه شخصیتی را که در خانواده باید میداشتند، متأسفانه در همچو خانوادهها ندارند و همین نیش زبانها، توهین و تحقیر که از سوی اعضای خانواده میشوند، اینها هر روز صدمهی بیشتر میبینند؛ به فرسودگی روانی و جسمی مبتلا میشوند و همین گوشهگیری، گریههای مکرر و ناامیدی است که میتواند پیشزمینهی دیگر بیماریهای روانی شود.»
همچنان، محمدالله بلوچ، دیگر روانشناس، میگوید که برای پیشگیری فشار به طلاق یا ازدواج مجدد، زنان باید پشتیبانی شوند و برای خانوادهها آگاهیدهی لازم در چنین موقعیت صورت گیرد. «خانوادهها باید مطالعات فردی داشته باشند، باید از طرف روانشناسها آگاهیدهی کنند؛ سمینارها ارائه کنند به خاطر زندگی زناشوهری، زندگی مشترک، اصول مشاورهی خانواده، مشاورهی ازدواج باید برای مردم مهیا شود و رسانهها هم باید نقش فعالی داشته باشند در این بخش.»
در جامعهی افغانستان موضوع ناباروری زنان یک تابو و ننگ محسوب میشود و همیشه زنان به خاطر آن سرزنش میشوند و طبق معمول تنها زن است که نزد پزشک برده میشود. در بسیاری از موارد، مرد بدون این که سلامتی خود را بررسی کند، زن دوم یا سوم میگیرد تا فرزندی به دنیا آورد؛ زیرا به طور پیشفرض، تصور میشود که مشکل از جانب زن است.
سونیتا بهرام، پزشک نسایی_ولادی، در این باره چنین میگوید: «یک مریض داشتم که حدود سه بار ازدواج کرده بود با سه خانم به خاطر بیاولادی، بالاخره در خانم سوم راضی شد که خود مرد معاینات انجام دهد. بعد از معاینات آقا اصلاً تخمه نداشت. این به این معنا است که زن و مرد هر دو در بیاولادی نقش اساسی دارند؛ پس برای تداوی بهتر باید زوجین همزمان تداوی را آغاز کنند.»
گفتنی است که آخرین گزارش سازمان بهداشت جهانی از سال ۲۰۲۳ نشان میدهد که از هر شش تن در جهان، یک تن ناباروری را تجربه میکند. این سازمان، همچنان از ننگ اجتماعی مرتبط با ناباروری و نابرابری در دسترسی به درمان به عنوان مشکلات یاد کرده و از خشونتهای خانوادگی مرتبط با ناباروری هشدار داده است.






