استاو ریدیس، شانزدهمین فرمانده ارشد ناتو و مدیرعامل گروه کارلایل است. مجلۀ تایمز از این فرمانده نظامی ارشد آمرکایی پرسیده است که چهگونه میتوان به جنگ افغانستان پایان داد و در این مطلب پاسخ آقای ریدیس را میخوانید.
استاو ریدیس: از ۲۰۰۹ تا سال ۲۰۱۳ به عنوان یکی از فرماندهان عالیرتبۀ ناتو، فرماندهی راهبردی عملیاتها را به عهده داشتم. در این ائتلاف بیش از ۵۰ کشور به شمول ۲۸ عضو ناتو شرکت داشتند و در اوج این مأموریت بیش از ۱۵۰ هزار تن از سربازانمان در افغانستان میرزمیدند. در یک هفته، میلیاردها دالر هزینه داشتیم و در بیش از چهار سال دورٖۀ خدمتم، جنرالهای فوقالعادهیی تحت فرماندهی من در افغانستان فعالیت میکردند: ستانلی مک کریستال، دیوید پتریوس، جان آلن و جو دانفورد از جملٖۀ این جنرالها اند. اما با آن همه پول و سربازان دلیر، و بهترین رهبری در ارتش آمریکا ما هنوز در تقلا هستیم، جنگ در حال گذار از دهۀ دوم است و صدها هزار تن طعمۀ آتش این نبردها شدهاند.
چهگونه میتوان به این جنگ پایان داد؟
بگذارید با دستاوردها شروع کنم. در بیش از ۲۰ سال گذشته و پس از سرنگونی رژیم طالبان در سال ۲۰۰۱، هیچ حملۀ تروریستی از خاک افغانستان علیه ایالات متحده انجام نشده است. وضعیت حقوق بشری تمام شهروندان کشور به ویژه زنان بسیار بهتر شده، صدها هزار دانشآموز دختر و پسر به مکتب میروند، سواد و امید به زندهگی به گونۀ چشمگیری افزایش یافته، این کشور چندین انتخابات را گذرانده و به یک دموکراسی ابتدایی رسیده است.
مهمتر این که اکنون بیشتر نبردها -و تلفات- از سوی نیروهای امنیتی افغانستان انجام میشود و در نتیجه، هنوز کمتر از ۱۰ هزار نیروهای ائتلاف در افغانستان حضور دارند؛ ۹۵ درصد کمتر از اوج حضور نیروهای ائتلاف در افغانستان. تلفات نیروهای ائتلاف خیلی کاهش یافته و بیشتر جمعیت و تمام مراکز شهری در کنترل حکومت افغانستان است. نکتۀ مهم دیگر، روند صلح افغانستان است که طی آن نمایندهگان حکومت و طالبان برای پیشبرد این روند باهم دیدار میکنند.
با این همه نکات منفی زیادی هنوز باقیست. طالبان هنوز بر بسیاری از مناطق روستایی تسلط دارند و به گونۀ دوامدار بر حاشیۀ شهرها و گهگاهی نیز بر مراکز شهرهای مهم حمله میکنند. القاعده هنوز به گونۀ فعال حضور دارد و گاهی حملاتی را نیز انجام میدهد و تأأثیرات افکار داعشی نیز در حال افزایش است. طالبان تاکنون با سازمان اطلاعات پاکستان همکاری دارند و از مرزها عبورومرور میکنند. تولید مواد مخدر ادامه دارد و طالبان با وضع مالیات بر فراوردهای تریاک هزینههای خود را تأمین میکنند. با اعلام ادارۀ ترامپ، مبنی بر خروج بیشتر نیروهای آمریکایی، اعتماد به نفس مردم افغانستان کاهش یافته است و بر اساس این اعلامیه، قرار است شمار نیروهای آمریکایی ۵۰ درصد کاهش یابد؛ از ۵ هزار به ۲۵۰۰ تن. خروج نیروهای آمریکایی که بدون در نظرگرفتن شرایط و تنها بر اساس زمانبندی سیاسی توسط ترامپ انجام میشود، یک اشتباه است.
به عقیدۀ من، ما هنوز فرصت موفقیت در افغانستان را داریم. ما نیاز به ۱۵۰ هزار سرباز نداریم، اما برای پایاندادن به این جنگ نیاز به تفکر و تلاشهای بیشتر است. چنین چیزی باید از روز نخست بخشی از مأموریت تیم امنیت ملی جو بایدن باشد.
در گام اول، ما باید اهداف را بشناسیم؛ میخواهیم افغانستان یک دولت دموکرات باشد با سطحی از تقسیم قدرت که در آن نمایندهگانی از طالبان نیز شامل بوده، حقوق ابتدایی انسانی برای زنان و دختران در آن رعایت شود، رابطه با گروههای تروریستی و سازمان اطلاعات پاکستان قطع شده و همچنان محصولات تریاک کاهش یابد. ما باید سطح فساد، کسری از طریق مرزها و فعالیتها در زمینۀ مواد مخدر را تشخیص دهیم. قرار نیست افغانستان تبدیل به سویس شود، زیرا نقصهایی در این مسیر وجود خواهد داشت. اما اجتناب از شکستمان «با پرواز چرخبالها از پشتبام سفارت» در ویتنام در اختیار خودمان است. اگر بدانیم که به دنبال چه کاری هستیم، باید انتظارات خود را بر اساس آن تنظیم کنیم.
در دروان فرماندهیام در افغانستان، مردم همیشه میگفتند: «افغانستان گورستان امپراتورهاست.» شاید، اما ما به دنبال یک امپراتوری در افغانستان نیستیم و هرگز هم نبودهایم. ما پس از حادثۀ یازدهم سپتامبر و برای از هم پاشیدن پناهگاههای القاعده به افغانستان رفتیم و موفق نیز عمل کردیم.
گام دوم، برای پیشبرد گفتوگوها باید به طالبان نشان دهیم که نیروهای قابل توجه ناتو در افغانستان باقی خواهد ماند. این موضوع باید شامل تواناییهای هوا به زمین، نیروهای ویژۀ امنیتی مقتدر، تولید و نشر معلومات و یک مأموریت با انگیزۀ آموزشی باشد. برای رسیدن به این هدف حضور ۱۰ هزار نیروی کنونی به شمول ۵ هزار سرباز آمریکایی الزامی است. دولت بایدن باید این سطح ناچیزی از نیروها را در نظر گیرد و به صراحت اعلام کند تا زمانی که طالبان دستکم برای ۱۸۰ روز به آتشبس تن ندهند، خروج بیشتر نیروهای امریکایی از افغانستان منتفی خواهد بود.
عنصر سوم این است که زلمی خلیلزاد به عنوان نمایندۀ آمریکا در افغانستان حفظ شود. خلیلزاد که یک آمریکایِ افغانیتبار است به زبانهای محلی افغانستان صحبت میکند و زمانی سفیر آمریکا در افغانستان بوده است. حفظ خلیلزاد در این برهۀ زمانی و در این روند الزامیست. او فرد خستهگیناپذیر است و بسیاری از پیشرفتهای کنونی نتیجۀ تلاشها و رفتوآمدهای خستهگیناپذیرش میان دوحه و کابل است. هر حکومت جدید با منصوبان حکومت پیشین به دیدۀ شک مینگرد، اما حفظ زلمی خلیلزاد در این مأموریت دشوار منطقی است.
در نهایت این که عاقلانه خواهد بود که تیم بایدن جامعۀ جهانی را برای تعهدات مالی درازمدت برای افغانستان زیر فشار قرار دهد. مطمئناً این حمایتهای مالی باید به گونۀ دقیق نظارت شود تا از فساد جلوگیری شده و این مبالغ برای حفظ تواناییهای نیروهای امنیتی افغانستان بسنده باشد. قابل یادآوریست که ویتنام جنوبی پس از خروج نیروهای آمریکایی سقوط نکرد، بلکه زمانی به گونۀ کامل سقوط کرد که کنگره هزینههای چندین سالۀ آن را به گونۀ ناگهانی قطع کرد.
در دروان فرماندهیام در افغانستان، مردم همیشه میگفتند: «افغانستان گورستان امپراتورهاست.» شاید، اما ما به دنبال یک امپراتوری در افغانستان نیستیم و هرگز هم نبودهایم. ما پس از حادثۀ یازدهم سپتامبر و برای از هم پاشیدن پناهگاههای القاعده به افغانستان رفتیم و موفق نیز عمل کردیم. امروز وقتی بگوییم ۲۰ سال زمان خیلی زیادی است و ما باید افغانستان را به افغانها واگذار کنیم، طرفداران زیادی دارد. چنین دیدگاهی قابل درک است، اما زمان کنونی –با تعداد کم نیرو در این کشور، تلفات ناگهانی و تقسیم منطقی بار مالی توسط جامعٖۀ جهانی- برای خروج ناگهانی مناسب نیست. گفتوگوها باید به پیش برود، فشارهای نظامی را در حد متوسط نگه داشته و حمایتهای مالی حفظ گردد، با این حساب ما هنوز میتوانیم به موفقیتی در حد متوسط اما مهم دست یابیم.
تصویر نخست از نیروهای آمریکایی در ولایت خوست در سال ۲۰۱۰؛ عکس از مسعود حسینی
منبع: تایمز