
کارگری از جنس پاکی؛ مروری به زندگی یک کارمند تنظیف شهر کابل
رحمت، با دستانی که سیاهی گرد و آلودگی در آن به وضوح دیده میشود، عرق پیشانیاش را پاک کرده و پس از بازدمی که نشانی از خستگی را با خود دارد، میگوید: «روزانه از هشت صبح تا چهار پس از چاشت کار میکنم. خانه کرایی است، برق و آب پول میخواهند معاش ما ۱۱ هزار افغانی است؛ به زور میرسد. یکی مریض میشود، پول دوا پیدا نمیشود؛ ولی عادت کردیم به زندگی، به سختی.»