در کاپیسا، بازگشت کودکان ردمرزی از ایران دیگر یک رویداد استثنایی نیست، بل که به روندی نگران‌کننده تبدیل شده است. کودکانی که بدون اسناد قانونی، از مسیرهای پرخطر عبور داده می‌شوند؛ مسیری که بیش‌تر از این ‌که انتخاب باشد، اجبارِ برخاسته از ناداری، بی‌کاری و ناامیدی است.

بر بنیاد آمار ریاست کار و امور اجتماعی کاپیسا، تنها در دو سال اخیر، بیش از ۳۷۰ کودک ردمرزی به این ولایت بازگردانده شده‌ اند؛ آماری که نگرانی‌ها را نه ‌تنها در کاپیسا، بل که در ولایات هم‌جوار آن مانند پروان و پنجشیر نیز افزایش داده است.

ندیم ۱۵ساله، باشنده‌ی اصلی ولسوالی حصه‌ی اول کوهستان کاپیسا، که دو ماه پیش از مرز ایران بازگردانده شده، می‌گوید: «در بازار پلاستیک‌فروشی کردم، این کارها نشد. بعد از او، با بچه‌های قریه تصمیم گرفتیم با قاچاق‌بر صحبت کردیم که برویم ایران.» ندیم می‌گوید که در مسیر رفتن به ایران دشواری‌های زیادی را تجربه کرده که برایش تازه بوده است. «نان نداشتیم، آب نداشتیم. در داله‌ی موتر، مرزبان ایرانی سر ما فیر می‌کردند. وقتی در مرز دیدند که نه پاسپورت است و نه تذکره و خود ما هم زیرسن استیم، ما را آوردند و به ولایت‌های‌مان تسلیم کردند.» این کودک، از حکومت محلی خواستار فراهم‌سازی زمینه‌ی کار و آموزش است، تا او و کودکان مانند او ناچار نشوند راه پررنج مهاجرت را در پیش بگیرند.

شبیر احمد ۱۴ساله، کودک دیگری در کاپیسا که تجربه‌ی مشابهی دارد، می‌گوید: «ایران رفتیم، خانواده ۶ تا ۷ نفر بود. پدرم هم معتاد بود، کسی نبود کار بکند. اول در این ‌جا پلاستیک‌فروشی کردم، هر رقم کار کردم، قوطی پیپسی جمع کردم، هر رقم تلاش کردم که نشد.» شبیراحمد، می‌افزاید که پس از تلاش‌های زیاد برای درآوردن یک لقمه‌نان در افغانستان و ناکامی در این بخش، ناچار شد تصمیم رفتن به ایران را بگیرد. «بعد از او با بچه‌های قریه تصمیم گرفتیم با قاچاق‌بر به ایران برویم. مرزبانان با تفنگ فیر می‌کردند. ما را که گرفتار کردند، دیدند نه تذکره داریم نه اسناد دیگری. در نیمروز ما را به خانواده رسانیدند.» این کودک نیز از حکومت خواستار فراهم‌سازی فرصت‌های آموزشی و خدمات پشتیبانی است، تا بتواند آینده‌ی روشنی برای خودش بسازد.

در سوی دیگر ماجرا، در پشت تصمیم مهاجرت کودکان، خانواده‌هایی قرار دارند که زیر فشار شدید اقتصادی، چاره‌ای جز این انتخاب تلخ در برابر شان نمی‌بینند. شاه‌گل، مادر در ولسوالی نجراب کاپیسا که اخیراً یک کودکش از مرز ایران بازگشت خورده، با چشمی پر از اشک، می‌گوید: «۶–۷ اولاد دارم. چند سال می‌شود که شوهرم را از دست دادیم. بچه‌گکم را به قاچاق‌بر سپردیم برود ایران. همان ‌قدر وقتی که در ایران بود، فکر می‌کردیم زخمی یا کشته را می‌آورند.» این مادر از امارت اسلامی می‌خواهد که فرصت کار و آموزش را برای فرزندانش فراهم کند تا ناچار به انتخاب مهاجرت نشوند.

مهمند شیرزاد، استاد روان‌شناسی تربیتی و کودک، می‌گوید که ناداری، نبود فرصت‌های آموزشی و آگاهی پایین خانواده‌ها، از عامل‌های اصلی روآوردن کودکان به مهاجرت است. به باور او، این سفر می‌تواند پیامدهای ناگواری را روی کودکان بگذارد که حس‌ «تحقیر و توهین»‌شدن و حس کم‌انگاری، برجسته‌ترین آن‌ها است. آقای شیرزاد می‌افزاید که نادیده‌گرفتن این وضعیت، «می‌تواند در مراحل شدید، آن‌ها را به افراد عقده‌مند و حتا مجرمان حرفه‌ای تبدیل کند؛ چون طفل است، نمی‌فهمد؛ مسئول اصلی کسی است که طفل در آن خانه پرورش می‌یابد. خانواده‌هایی که طفل ‌شان به این شکل بزرگ می‌شود، جامعه را نیز متأثر می‌سازند.»

محمدالیاس خلیل، رییس کار و امور اجتماعی کاپیسا، می‌گوید که در دو سال گذشته بیش از ۳۷۰ کودک ردمرزی به این ولایت بازگشته‌اند. او می‌گوید: «در سال‌های ۱۴۰۳ و ۱۴۰۴، تعداد ۳۷۶ تن اطفال از ایران از طریق مرز اسلام‌قلعه و نیمروز وارد کاپیسا شده‌اند.» به گفته‌ی آقای خلیل، در کاپیسا مرکزهای پشتیبانی برای نگه‌د‌‌اری کوتاه‌مدت کودکان ردمرزی تا تعیین سرنوشت و سپردن به بستگان یا ادغام آن‌ها وجود ندارد. او، می‌افزاید که فقر اقتصادی خانواده‌ها، اعتیاد، نبود سرپرست، و پایین‌بودن سطح آگاهی خانواده‌ها از حقوق اطفال، باعث رفتن کودکان به سمت مهاجرت غیرقانونی می‌شود.

ناداری فراگیری و گستردگی بی‌کاری، سبب شده که کودکان و نوجوانان هنگام برخورد مداوم با بن‌بست در محل زندگی، مهاجرت را یکی از گزینه‌ها برای نجات از وضعیت ببینند و سرانجام در این راه دشوار پا بگذارند؛ راهی که همیشه به آسودگی و فراوانی نمی‌رسد و خطرهایی را به شمول آسیب بدنی و ذهنی و حتا مرگ در پی دارد.

به اشتراک بگذارید:
تحلیل‌های مرتبط

اخبار و گزارش‌های سلام وطن‌دار را از شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید: