با فروپاشی حکومت بعثی‌ها در سوریه و روی‌کارآمدن حکومت اسلامی در این کشور، باورها بر این بود که سوریه پس از سال‌ها بی‌ثباتی و تنش‌های داخلی، وارد مرحله‌ی جدیدی از ثبات و آرامش شده است. الجولانی «جهادگرا» به رهبر «شبه‌مدرن» با تغییر لباس و نام به الشرع، تلاش کرد که ذهنیت جهان و منطقه و مهم‌تر از همه، باورهای داخلی را در برابر گذشته‌ی خود و جریانی که رهبری می‌کند، دگرگون کند. دمشق منزوی، به کانون دیپلماسی مبدل شد و سوریه در بیش‌تر نشست‌های منطقه‌ای به عنوان عضوی از جهان عرب نیز دعوت شد؛ در نشست اضطراری قاهره که برای یافتن راه‌حل عربی برای «غزه» تشکیل شد، احمد الشرع نیز دعوت و در باره‌ی موضوع‌های گوناگون سخن‌رانی کرد؛ اما با گذشت نزدیک به چهار ماه از فروپاشی رژیم اسد و به‌ رغم خوش‌بینی‌ها از حرکت‌های نمادین آقای الشرع، سوریه شاهد درگیری‌ها و تنش‌های داخلی به ویژه با «علویان» بود که این امر، زاویه‌های متنوعی را برای تبیین و تحلیل آینده‌ی سوریه گشوده است. برای بررسی روند تحولات سوریه و این که چه «سناریوهایی» برای آینده‌ی این کشور قابل تصور است و مهم‌تر از همه، چالش‌های حکومت‌داری در برابر رهبر جدید سوریه چیست، سلام‌وطندار در گفت‌وگویی با علی‌رضا شاه‌محمدی، پژوهش‌گر ویژه‌ی سوریه پرداخته است.

به عنوان ورود به بحث، سوریه‌ی پس از اسد دچار چه عامل‌های بحران‌زا شده است؟

سوریه‌ی امروز، به نظر بنده، از چهار عامل اساسی رنج می‌برد؛ اشغال، عدم انسجام، بحث انتقال و تقابل بین‌المللی. به دلیل انقلاب و اتفاقات اخیر سوریه، شاید موضوعات گسترده‌ای در سطح جامعه‌ی سوریه به‌ قوع بپیوندد و هر روز اخبار بسیار زیادی حاکی از شرایط سوریه باشد؛ لکن چهار عامل اصلی را که نام بردم، موضوعات و مسائل اصلی سوریه است که بررسی خواهم کرد. اشغال، یکی از موضوعات اصلی که در حال حاضر احمد الشرع و جامعه‌ی سوریه با آن در تقابل است و پیش روی آن قرار دارد، اشغال این سرزمین توسط نیروهای مختلف به‌ ویژه نیروهای صهیونیستی در جنوب سوریه است که این موضوع مسائل مختلفی را برای مردم سوریه رقم زده است که به نظر بنده، باید هرچه‌ زودتر برای آن، راه‌حل و دکترینی طراحی شود. موضوع بعدی که بسیار سوریه را گریبان‌گیر خودش کرده، مسئله‌ی عدم انسجام است. در حال حاضر، کردها در شمال‌شرق سوریه بخشی از این کشور، نیروهای تحت حمایت ترکیه بخشی دیگر، علوی‌ها در غرب و جنوبی‌ها در سه‌ استان جنوبی، بخشی از سرزمین را اشغال کرده و گاهی فراتر از اشغال به تحرکاتی می‌پردازند؛ یعنی به دو گونه‌ی کلی است، یا اشغال صورت گرفته مانند کردها که بخشی از کشور را تحت تسلط خود دارند یا اقداماتی را انجام می‌دهند مانند علوی‌ها در غرب. موضوع بعدی که مسئله‌ی حال نظام سوریه است، مسئله‌‌ی انتقال است. وقتی دولت انتقال و گفت‌وگوهای ملی صورت می‌گیرد، تضادهای بسیار زیادی را در درون خودش گنجانیده است. به عنوان مثال، این که آیا از گروه‌های مختلف در این کنفرانس دعوت شده یا خیر؟ این که آیا امتیازات گروه‌های مختلف در این کنفرانس ملی لحاظ می‌شود و یا اصلاً این کنفرانس نتیجه‌ی ملموسی خواهد داشت و عامل انتقال به دوره‌ی ثبات می‌شود یا خیر؟ و موضوع دیگری که مسئله‌ی امروز سوریه است، تقابل‌های بین‌المللی است. کشورهای مختلف مثل قطر، ترکیه، عربستان سعودی و امارات و حتا کشورهای دیگر، تقابل‌هایی در سطح کنفرانس ملی دارند و خواهان این هستند که منافع آن‌ها بیش‌تر تأمین شود و هر کدام تلاش دارند بیش‌تر به نظام آینده‌ی سوریه نزدیک شوند و امتیازات بیش‌تری را دنبال کنند. همین مسئله می‌تواند نظام سوریه را از مسیر اصلی‌اش که ثبات و امنیت است، دور کند و تبدیل به یک بحران و مسائلش شود.

به نظر شما، سوریه در استراتژی بازیگران منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای از چه جایگاهی برخوردار است. به عبارت دیگر، سوریه چه اهمیت راهبردی برای قدرت‌های منطقه و فرامنطقه دارد؟

چند عامل موجب شده که سوریه بسیار به چشم بازیگران منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای قرار بگیرد. منابع نفت و گاز بسیار باارزش. توجه کنید، نفت سوریه بسیار متفاوت از نفت دیگر کشورها است که موجب اهمیت مضاعف آن شده است. علاوه بر این، سوریه همواره در مرکزیت و ثقل یکی از تمدن‌های قدیمی تحت عنوان «تمدن شام» بوده است. جایگاه ژئوپولیتیکی سوریه به گونه‌ای که از قدیم‌الایام در قلب محوریت جاده‌ی ابریشم قرار داشته است و قلب آسیا را به دریای مدیترانه متصل می‌کند. همین مواضعی که نام بردم، موجب شده که بازیگران منطقه‌ای رقابتی داشته باشند که بتوانند در حیات سیاسی سوریه زیست کنند و بازیگران فرامنطقه از آن جایی که منطقه‌ی غرب آسیا به شدت اهمیت دارد و سوریه در قلب آن قرار دارد، تلاش می‌کنند که به محیط سیاسی این کشور نزدیک شوند.

در خصوص موضع اعراب و بازیگران منطقه‌ای در برابر سوریه‌ی جدید، اساساً هم‌سویی وجود دارد یا خیر و یا هر کدام این بازیگران مسیری که منافع بیش‌تری به آن‌ها داشته باشد را دنبال می‌کنند؟

در پاسخ کوتاه باید بگویم که هیچ گونه هم‌گرایی حداکثری میان اعراب منطقه در مقوله‌ی سوریه وجود ندارد. به استثنای دو بازیگر لبنان و عراق که نوع کنش شان نسبت به سوریه از قبل متفاوت بود، در حال بازیگرانی چون قطر، امارات متحده‌ی عربی، عربستان سعودی، اردن و مصر شاید در رفتن آقای اسد متفق‌القول باشند؛ این که در بعد از این حکومت چه اتفاق خواهد افتاد، به هیچ عنوان متفق‌القول نیست. هر کشور منافع خود را دنبال می‌کند و در پی این است که ارتباط با سوریه طوری رقم بخورد که جایگاه آن کشور بیش از دیگران حفظ شود. این که چه نوع حکومتی در گفتمان ملی سوریه شکل بگیرد، محل اختلاف این بازیگران است. حتا باید اشاره کنم که چه شخصیتی در رأس حکومت آینده‌ی سوریه قرار بگیرد، باز اختلاف بین این دولت‌ها است. شاید در وهله‌ی اول تصور شود که اتفاقی روی آقای احمد الشرع است، خیر. شاید صرفاً گفته شود که گزینه‌ی آقای احمد الشرع گزینه‌ی مطلوب و نزدیک به قطر است. افراد دیگری چون آقای بشار الزعبی، آقای احمد العوده و آقای خلیل مقداد، هر کدام گزینه‌ی مطلوب برای کشورهایی چون امارات و عربستان هستند که این بازیگران سعی می‌کنند در گفت‌وگوهای ملی شخص مورد نظر خود شان به حاکمیت در سوریه برسد. به عنوان مثال، اردن از بازیگران جنوب سوریه حمایت می‌کند و قطر از بازیگران مرکزیت سوریه؛ یعنی از گروه آقای احمد الشرع حمایت می‌کند. هر کدام از این کشورها روی این که چه شخصیتی روی‌کار بیاید و چه نوع حکومتی در آینده‌ی سوریه رقم بخورد و در نهایت، امتیاز آن‌ها تأمین شود، در اختلاف هستند.

حضور سوریه در نشست قاهره به نوعی بازگشت این کشور به جهان عرب را بازنمایی می‌کرد؛ پیام و پیامد حضور آقای الشرع در نشست جهان عرب در قاهره چیست؟

به‌ نظر من، این دعوت یک دروازه بود برای تغییر جایگاه سوریه در منطقه و نظام بین‌الملل. به نوعی که این دعوت را می‌‌توان قدمی برای عادی‌سازی روابط و بازگشت روابط سوریه با اعراب بدانیم. از آن جایی که شرایط سوریه شرایط مهم و خاص منطقه است و رژیم صهیونیستی جنوب سوریه را بیش از پیش اشغال کرده، این خودش می‌‌تواند یکی از موضوعات باشد که نیاز بوده که سوریه در این مجمع حضور داشته باشد. باید اشاره کنم که چه نوع صحبت‌هایی میان آقای الشرع و الشیبانی با دیگر بازیگران اصلی منطقه‌ای صورت گرفته است که می‌تواند در آینده‌ی سوریه بسیار تأثیرگذار باشد. این که صحبت‌ها تضمنی بوده برای همه‌ی طرف‌ها که امتیاز دارند، حفظ می‌شود یا خیر، می‌تواند آینده‌ی سوریه را متفاوت رقم بزند. آقای احمد الشرع و تیم شان اگر نتوانسته باشند در پشت پرده‌ی این نشست به خوبی ظاهر شوند، شاید این نشست آن گونه که باید و شاید، آغازی برای تمام ارتباطات نباشد.

بازگشت دوباره‌ی سوریه به جهان عرب، چه قدر می‌تواند برای مهار چالش‌های داخلی و بین‌المللی این کشور کمک کند؟

اگر در یک کلمه بخواهم پاسخ بدهم، پاسخ من، کلمه‌ی «اندک» است. وضعیت داخلی سوریه و چالش‌های درونی سوریه، این قدر بزرگ و گسترده است که صرفاً با عضویت در جهان عرب حل نخواهد شد. من منکر تأثیرات مثبت این مسئله نمی‌شوم. طبعاً حضور سوریه در جوامع عربی و تثبیت جایگاه آن موجب می‌شود که جایگاه بین‌المللی بهتری پیدا کند و تحریم‌ها حتا شاید رفع شود و منابع مالی بسیار بیش‌تر وارد این کشور شود و کمک‌های سیاسی بیش‌تری نصیب این کشور شود؛ اما کلید حل مشکلات سوریه، درون سوریه است. با معاهدات و سازمان‌های بین‌المللی به صورت صددرصدی حل نخواهد شد. این قدر این مشکلات متکثر، بزرگ و پیچیده هستند که صرفاً با عضویت در اتحادیه‌ی عرب حتا به نیمی از حل‌شدن نخواهد رسید و این موضوع، صرفاً کمک‌کننده برای حل‌شدن این مباحث است.

با فروپاشی رژیم متحد تهران در سوریه، جمهوری اسلامی ایران به عنوان یکی از بازیگران جدی خاورمیانه در نظم سیاسی و امنیتی جدید سوریه از چه جایگاهی برخوردار است؟

به رأی بنده، در حال حاضر جمهوری اسلامی ایران در یک سرگردانی است نسبت به محیط سوریه. ایران شاید بالای ۸۰ درصد از فضای سیاسی سوریه دور شده و از بازی به نوعی کنار گذاشته شده و صرفاً با گروه‌هایی مانند کردها در شمال یا حتا محدودتر با علوی‌ها در غرب ارتباط داشته باشد. اما قابل توجه است که پیام‌های مثبتی از سمت دولت سوریه به ایران روانه شده؛ چی در ظاهر، چی در پشت پرده، این نشان‌دهنده‌ی این است که امکانات و کارت بازی‌های ایران در محل بازی سوریه به گونه‌ای است که درازمدت نقش آن انکار نخواهد شد. خود دولت سوریه و بازیگرانی که در محیط سوریه به رقابت پرداختند، چی داخلی، چی خارجی، دیر یا زود ممکن مجدداً به سمت ایران بیایند و از ایران به عنوان یک شریک راهبردی و حتا به‌ عنوان یک ابزار یا کارت بازی در مقابل دیگر بازیگران استفاده کنند و باید بگویم که ایران، دست پری برای دولت آینده‌ی سوریه دارد.

به عنوان پرسش پایانی و جمع‌بندی، سوریه به کدام مسیر می‌رود؛ به عبارت دیگر، چه «سناریوهایی» را می‌توان برای آینده‌ی این کشور تصور کرد؟

برای پاسخ به این سئوال، سه سناریو را مطرح می‌کنم؛ سناریوی اول از سناریوی دوم و سناریوی دوم از سناریوی سوم احتمال بیش‌تری دارد. متأسفانه سناریوی اول را برای سوریه یک بحران فرسایشی درازمدت می‌دانم که زمان خواهد برد تا مسائل حل شود و در این طول زمان، اتفاقات بسیاری است که می‌افتد و آرامش و ثبات قدری از جامعه‌ی سوریه به‌ دور است. سناریوی دوم، ما جنگ قدرت‌ها را بیش از پیش خواهیم دید و بحران ۲۰۱۱ سوریه و محیط سوریه به جنگی برای بازیگران تبدیل می‌شود. به عنوان مثال، رقابت یا حتا جنگ بین ترکیه و رژیم صهیونیستی و چالش‌های سوریه به مرحله‌ی بحران می‌رسد و این بحران، آن را به جنگ نزدیک می‌کند؛ اما سناریوی سوم به سناریوی دوم نزدیک‌تر است. بحث این است که سوریه به‌ سمت ثبات نسبی و بهبود شرایط خواهد رفت؛ اما میزان زمان بر هر سه سناریویی که من ذکر کردم، زمان و گذر زمان عامل جدانشدنی آینده‌ی سوریه است. هر اتفاقی که برای سوریه بیفتد، در گذر زمان است؛ اما این موضوع می‌تواند یک بحران فرسایشی باشد. به نوعی که محیط سیاسی سوریه مجدداً به پهنه‌ی جنگ قدرت‌ تبدیل شود.

مرتبط با این خبر:

به اشتراک بگذارید:
تحلیل‌های مرتبط

اخبار و گزارش‌های سلام وطن‌دار را از شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید: