بسمالله حبیب، معاون سخنگوی وزارت امور داخله، به سلاموطندار میگوید شمار گداهایی که از بخشهای مختلف کشور به شمول کابل جمعآوری شده اند، به ۳۵ هزار و ۳۴۱ تن میرسد که از این شمار ۱۳ هزار و ۲۸۱ تن آنان زنان هستند.
به گفتهی او، از میان این شمار گدا، ۱۴ هزار و ۳۶۴ تن مستحق کمک تشخیص داده شده اند و متباقی آنان گداهای حرفهای بودند. آقای حبیب، میافزاید که گداهای مستحق برای دریافت کمک به دفتر جمعیت هلالاحمر افغانی معرفی شده اند.
معاون سخنگوی وزارت امور داخله، میگوید: «به تعداد ۳۵ هزار و ۳۴۱ متکدی از سطح شهر جمعآوری شده است که از این میان ۱۳ هزار و ۲۸۱ تن آنان زن، ۱۶ هزار و ۳۶۳ تن شان کودک و پنج هزار و ۶۹۷ تن آنان نیز مرد هستند. از این میان به تعداد ۱۴ هزار و ۳۶۴ تن آنان تکدیگران مستحق و متباقی ۲۰۹۷۷ تن آنان تکدیگران حرفهای شناخته شده و گداهای مستحق به هلالاحمر معرفی شده و از این طریق به آنها کمک صورت میگیرد.»
در همین حال، الیاسخیل ناصری، رییس کمکهای دفتر جمعیت هلالاحمر افغانی، میگوید که این نهاد از طریق نمایندگیهای خود در پنج حوزهی کشور که شامل ولایتهای کابل، بلخ، کندز، کندهار و هرات میشود، به حدود ۱۳ هزار زن مستحق که گدایی میکردند، معاش تعیین کرده است.
او میافزاید: «ما تنها در کابل با ۳۰۷۰ تن از تکدیگران کمک کردهایم و در مجموع در پنج زون کشور که شامل کابل، بلخ، کندز، کندهار و هرات میشود، با ۱۳۰۰۰ گدا که مستحق بودند، کمک کردهایم.»
سلاموطندار را در تویتر دنبال کنید
آقای ناصر میگوید که بر اساس فرمان هبتالله آخوندزاده، رهبر امارت اسلامی، اکنون به گداهای مستحق در ۳۳ ولایت ماهانه ۸۵۰۰ افغانی معاش پرداخت میشود و این کمکها ادامه خواهد داشت.
با این که وزارت امور داخله و دفتر جمعیت هلالاحمر افغانی از پرداخت معاش به زنان گدا خبر میدهند، اما یافتههای سلاموطندار که از گفتوگو با ۲۸ زن متکدی به دست آمده است، نشان میدهد که این زنان تا کنون هیچ کمکی دریافت نکرده اند.
یکی از این بانوان به سلاموطندار میگوید با این که روند بایومتریک را طی کرده؛ اما تا کنون هیچ معاش یا کمکی دریافت نکرده است. او میافزاید: «در بسته زمستان سرد هیچ کمکی به ما نشد، شوهرم مریض است، در خانه افتیده، مجبور هستم این جا بنشینم و گدایی کنم.»
شفیقه (نام مستعار)، بانوی ۵۰سالهی دیگری که در یک دستش عصا و در دست دیگرش نسخههای پزشک را گرفته است، در گرمای شدید پس از چاشت کابل در نزدیکی یک داروفروشی گدایی میکند. او با صدای لرزان و گلوی پر از بُغض، میگوید که برخلاف تصور عام، گدایی، حرفهاش نیست؛ بل چالشهای زندگی او را به گدایی وا داشته است.
این زن که سرپرست پنج کودک یتیم است، میگوید که تا کنون هیچ کمک و معاشی از هیچ نهادی دریافت نکرده است. او میافزاید: «پنج تا یتیم دارم. اطفال ما نانی برای خوردن ندارند. هر دقیقه گریان میکنند و از من نان میخواهند. پدر شان اول به اثر انفجار ماین معیوب شد و بعد در انتحاری شهید شد. از دولت هیچ خواستی نداریم؛ چون به ما هیچ کمکی نکردند، جز خدا.»
در سوی دیگر، بیبی آمنه، باشندهی حوزهی ششم امنیتی شهر کابل که در کنار شوهر بیمارش نشسته و برای درمان او درخواست کمک میکند، میگوید که روند بایومتریک را طی کرده؛ اما تا کنون هیچ کمکی دریافت نکرده است. این بانو که از گدایی ننگ دارد، میگوید که مرگ را بر این زندگی حقارتآمیز و ذلتبار ترجیح میدهد.
بیبی آمنه میافزاید: «شوهرم سه سال میشود سکتهی مغزی کرده و فلج است. یک بچه دارم گردنش شکسته، کار نمیتواند. از مجبوری برآمدهام، سه سال میشود در همین حالت هستم، از هفت صبح تا شام طلب خیرات میکنم. از خداوند مرگ میخواهم از این که هر روز زنها از روبهرویم تیر میشوند و طرفم میبینند.»
شازیه، زن ۳۳سالهی دیگری است که با دو کودکش در کنار یکی از جادههای شهر گدایی میکند. او نیز از پرداخت معاش به زنان گدا اظهار بیخبری میکند و میگوید که اگر برایش معاش داده شود، هرگز گدایی نخواهد کرد.
شازیه میگوید: «شوهرم شش ماه شده که ایران رفته، حیران ماندیم چه کنم؟ تکلیف اعصاب برایم پیدا شد. شوهرم از ایران زنگ زد و گفت قاچاقبر گیرم کرده، دیگر هیچ احوالی ازش ندارم. سه ماه بچهگکهایم پلاستیکفروشی کردند، طالبان/نیروهای امارت اسلامی بندی شان کرده بود، فکر میکردند که خیرات جمع میکنند. مجبور شدم اولادهایم را در خانه بنشانم و خودم از همین طریق یک چیزی برابر کنم.»
یکی دیگر از بانوان گدا که از همه کمک میخواهد، میگوید که اگر جلو گدایی آنان گرفته شود و معاشی نیز به آنها پرداخت نشود، آنان به دلیل فقر مجبور خواهند شد کودکان شان را بفروشند.
او میافزاید: «در سابق کودکان بیچارهی گمشده دزدی میشدند یا فامیلها اطفال خود را از مجبوری میفروختند. وقتی نان نباشد، طفل را چه کنیم؟ از غریبی و نیستی اطفال خود را میفروشند از گشنگی این جا مینشینیم.»
با این حال، شماری از فعالان حقوق زن، فقر و تنگدستی، بیکاری، بیسوادی و جنگهای داخلی را، از دلیلهای عمدهی روآوردن زنان به گدایی عنوان میکنند.
آنان میگویند که برنامهی حکومت سرپرست در بارهی تعیین معاش برای زنان گدا ناقص است؛ زیرا با ممنوعیت کار زنان، شمار زنان گدا هر روز بیشتر میشود و این گونه برنامهها نمیتواند در درازمدت نتیجهبخش باشد.
سلاموطندار را در تلگرام دنبال کنید
دیوه پتنگ، فعال سیاسی و از فعالان حقوق زن، به سلاموطندار میگوید: «متأسفانه حکومتهای مختلف در کشور آمد؛ اما هیچ یکی از آنها به تکدیگران توجه نکرد. مجبوریت آنها را وادار به این کار میکند. این وظیفهی دولت است تا شرایط را فراهم کند به ویژه به زنانی که سرپرست ندارند. راه جلوگیری از افزایش تکدیگری، زمینهی ایجاد کار و تحصیل به آنهاست. حکومت سرپرست که همیشه میگوید به حقوق زنان پایبند است، پس برای مشکلات این زنان باید کاری بکند.»
حسنا رئوفی، دیگر فعال حقوق زن، هم میگوید که پس از ممنوعیت کار و آموزش زنان، شماری از زنان دانشآموخته نیز دست به گدایی زده اند. او میافزاید که حکومت پیش از جمعآوری گداها، باید از افزایش تکدیگری جلوگیری کند.
بانو رئوفی میگوید: «دولت یکی از مسئولین عمده و بخش نخست که باید در مقابل این بانوان احساس مسئولیت بکنند. ما تحصیلکردههای تکدیگر را شاهد هستیم که امروز به این کار رو آورده اند و تمامش ریشه در فرق دارد که باید دولت جلوگیری بکند. در سکتورهای مختلف شامل شان بسازد و در کنار آن برای شان زمینهی کار را مساعد بسازد.»
با این که وزارت امور داخلهی حکومت سرپرست از پایان روند جمعآوری گداها در شهر کابل خبر میدهد؛ اما هنوز هم زنانی هستند که در جادههای پایتخت گدایی میکنند و در میان آنان زنان باسواد نیز وجود دارد.
وضع محدودیتها بر کار و تحصیل بانوان، مشکلات اقتصادی و فقر و تنگدستی، از موردهایی اند که زنان را مجبور کرده است تا دست به گدایی بزنند.