روسیه؛ ناکام در میدان جنگ و سیاست

حفیظ الله امین و نورمحمد تره‌کی

نیروهای شوروی سابق ماه‌ها پیش از 6 جدی 1358 در میدان‌های هوایی بگرام و خواجه رواش مستقر شده بودند. اتحاد شوروی سابق درک کرده بود که حاکمیت حفیظ‌الله امین در معرض فروپاشی است. به همین دلیل شوروی نیروهای ویژه و چرخ‌بال‌های خود را برای حفظ این حاکمیت به افغانستان فرستاد. استقرار این نیروها به درخواست و موافقت خود امین انجام گرفت. حاکمیت امین هر روز با قیام‌های مردمی در گوشه و کنار کشور روبه‌رو بود. در چند مورد، حتا پادگان‌های نظامی نیز علیه حاکمیت امین شوریدند.

اسنادی که اکنون از طبقه‌بندی خارج شده، نشان می‌دهد که مسکو در ماه‌های پایانی سال 1979 میلادی به این نتیجه رسید که اگر حاکمیت حزب دمکراتیک خلق سقوط کند، بنیادگرایان مسلمان بر افغانستان حاکم می‌شوند و جنگ را به آسیای میانه گسترش می‌دهند. اتحاد شوروی می‌دانست که کشورهای غربی و عربی از طریق سازمان‌های استخباراتی‌شان منابع را در اختیار مخالفان بنیادگرای حاکمیت حزب دمکراتیک خلق قرار می‌دهند تا آشوب را در سراسر افغانستان بگسترانند.

در برخی از مناطق افغانستان نیز چریک‌های اسلام‌گرا فعالیت داشتند و دولت امین نتوانسته بود آنان را سرکوب کند. شکاف‌های درون‌حزبی نیز حاکمیت امین را همانند موریانه می‌خورد. امین استالینیستی بود که به انحصار قدرت باور داشت و حاضر نبود تا قدرت را با سایر جناح‌های حزب و نیروهای چپ تقسیم کند. شوروی از امین‌ خواست که به مشارکت دیگر شاخه‌های جریان چپ در حکومت روی خوش نشان دهد، اما گوش‌های امین به نصیحت‌های مسکو بدهکار نبود. امین همواره خود را لیننیستی واقعی می‌خواند و رقیبان درون‌حزبی‌اش را به خیانت متهم می‌کرد.

شوروی‌ها بالاخره به این نتیجه رسیدند که دیگر نمی‌توان با امین کار کرد. مسکو به نیروهای ویژۀ خود دستور داد تا به قصر امین حمله کنند و او را ازپای درآورند. نیرویی که برای حفاظت از امین در افغانستان مستقر شده بود، در 6 جدی 1358 برای کشتن وی به کار گرفته شد. پس از قتل امین، ببرک کارمل در ایتلافی با خلقی‌های طرفدار تره‌کی قدرت را به دست گرفت و تلاش‌های کرد تا دولتی تشکیل دهد که در آن بیشتر نیروهای چپ طرفدار شوروی عضویت داشته باشند.

این واقعیت‌ها نشان می‌دهد که روس‌ها نه برای رسیدن به آب‌های گرم هند، بل‌که برای حفظ دولت حامی خود به افغانستان لشکرکشی کردند. هدف استراتیژیک اتحاد شوروی تضمین امنیت آسیای میانه بود. آنان می‌خواستند مرزهای جنوبی آسیای میانه امن باشد و بنیادگرایان مسلمان نتوانند به آسیای میانه راه یابند. روس‌ها ده سال در افغانستان جنگیدند و بی هیچ دستاورد نظامی یا سیاسی، میدان نبرد را ترک کردند.

اسناد نشان می‌دهد که شوروی‌ها پیش از خروج‌شان از افغانستان، تمامی تلاش خود را به خرج دادند تا امنیت آسیای میانه را تضمین کنند. آنان با سران تمامی تنظیم‌های افغانی، مقام‌های سعودی، پاکستان، ایران و سازمان‌های مذهبی سراسر دنیای اسلام تماس گرفتند و از آنان تعهد گرفتند که پس از خروج نیروهای‌شان از افغانستان، بنیادگرایان مسلح از قلمرو افغانستان به آُسیای میانه تعرض نکنند. حکمتیار در کتاب خاطراتش ضمن اشاره به این موضوع، نوشته است که دیپلومات‌های روسی در اسلام‌آباد نزد وی آمدند و گفتند که اگر نیروهای‌شان خارج شود، آیا افغانستان به مکانی برای تهدید امنیت آسیای میانه بدل نخواهد شد. حکمتیار در این گفت‌وگو به دیپلومات‌های روسی اطمینان داده بود که هرگز چنین نخواهد شد.

اما پس از خروج نیروهای شوروی از افغانستان، کابوس‌های کرملین به واقعیت بدل شد. وقتی نظام داکتر نجیب در کابل سقوط کرد و اتحاد شوروی نیز به تاریخ پیوست، بنیادگرایان مسلمان در تاجیکستان، ازبکستان، چچن و حتا داغستان جبهات جنگ را تقویت کردند و دامنۀ نبردها را حتا به قلمرو فدراسیون روسیه کشاندند. این واقعیت‌ها نشان می‌دهد که وعده‌ها و ضمانت‌های داده شده به مسکو، صرفاً وعده‌های سرخرمن بود.

در زمان حاکمیت طالبان، تندروهای مسلمان آسیای میانه و چچن از پناهگاه امنی در افغانستان برخوردار بودند. هم‌اکنون نیز روسیه نگران گسترش دامنۀ جنگ و بنیادگرایی از افغانستان به آسیای میانه است. نگرانی‌های مسکو نه در سال 1979 بی‌پایه بود و نه اکنون بی‌پایه است. بازپس‌گیری سمرقند و بخارا آرمان مشترک تمامی نیروهای بنیادگرا و تروریست در دنیای اسلام است. داعشی‌ها، خلافتی‌ها، امارتی‌ها، تحریری‌ها و سایر جریان‌های تندرو، همه طرح‌ها و برنامه‌هایی برای آسیای میانه دارند. همۀ این گروه‌ها می‌خواهند در «ماوراالنهر» جبهه داشته باشند.

از میان همۀ این گروه‌ها، روسیه تهدید گروه داعش را جدی گرفته است. روسیه با این گروه در سوریه در جنگ است و تقویت طالبان داعشی را در افغانستان برای خودش خطری جدی خوانده است. به همین  دلیل مسکو با طالبان امارتی ارتباط گرفته است و می‌خواهد از طریق طالبان، داعش را سرکوب کند. به بیان دیگر روسیه می‌خواهد طالبان و داعش را به جان هم بیاندازد تا آسیای میانه در امان باشد. اما سیاست معامله با گروه‌های افراطی در نهایت بی‌نتیجه است. روسیه نباید فراموش کند که پیش از خروج نیروهای شوروی نیز با برخی از گروه‌های افراطی مذاکره کرده بود؛ ولی در پایان کار هیچ‌کدام از این گروه‌ها مانع گسترش جنگ به آسیای میانه نشدند.

اگر طالبان هم قدرت خود را بازیابند و حریفان‌شان را نابود کنند، به هیچ‌وجه مانع گسترش جنگ به آسیای میانه نخواهند شد، همان طوری که در زمان حاکمیت‌شان این کار را نکردند.

به اشتراک بگذارید:
به اشتراک گذاری بر روی facebook
به اشتراک گذاری بر روی twitter
به اشتراک گذاری بر روی telegram
به اشتراک گذاری بر روی whatsapp
به اشتراک گذاری بر روی email
به اشتراک گذاری بر روی print

این مطلب در آرشیو سلام وطندار ذخیره شده است.

اخبار و گزارش‌های سلام وطن‌دار را از شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید:

فیسبوک

توییتر

تلگرام