سلفیهای کابل مانند بسیاری از گروههای دیگر مذهبی، گروهی ناهمزاد با گرایشهای متفاوت سیاسی است. شماری از نهادها، احزاب و علمای که گرایش سلفی دارند، طرفدار دولت اند و از خشونت پرهیز میکنند. اکثریت قاطع کسانی که به شاخۀ خراسان داعش پیوستهاند، پیش از پذیرش جهادگرایی خشونتبار سلفی نوع داعش، به صفوف سلفیهای کنشگرا پیوسته بودند. اما این بدان معنا نیست که همۀ کنشگرایان سلفی از شاخۀ خراسان داعش حمایت میکنند، تنها درصدی کوچکی از آنان بهگونۀ رسمی به صفوف داعش پیوستهاند.
اکثر استخدامشوندهگان داعش پس از یک سفر که شامل اشتراک در گروههای اسلامگرای دیگر با اعتقادات بدون خشونت میشود، به داعش میپیوندند. برخی از این افراد برای مدت بسیار کوتاهی در یکی از این گروهها میمانند و پس از آن به گروه دیگر میروند. علاوه بر شبکههای سلفی کنشگرا اما صلحطلب، شماری از این افراد از مسیر سازمانهای اسلامگرای دیگر گذشتهاند یا از موثرترین گروههای خشونتپرهیز متاثر شدهاند که حزبالتحریر و جمعیت اصلاح – دو سازمان جوانمحور که پس از سال 2001 به صحنۀ افغانستان وارد شدهاند – حزب اسلامی و در مواردی جمعیت اسلامی از جملۀ این سازمانها اند. در برخی موارد، جوانانی با پیشینۀ خانوادهگی عضویت در حزب اسلامی و جمعیت اسلامی که به داعش میپیوندند، خود را در میراث این احزاب «لحظههای با شکوه جهاد علیه شوروی» میدیدند که همین پیشینۀ خانوادهگی برای آنان برای سفر و کشف گرایشها و ایدیولوژیهای اسلامگرایی به عنوان سکوی پرتاب عمل کرده است. این افراد یا بهگونۀ مستقیم به سلفیگری رو آورده و سپس از آنجا به سلفیگری جهادی نوع داعش پیوستهاند یا هم برای پیوستن به داعش مراحل بیشتری را طی کردهاند. رهبران سلفی در واحد کابل داعش که در مقام تأثیر و نفوذ قرار دارند و همچنان طرفداران ایدیولوژی این گروه همواره و به گونۀ عمومی ریشۀ باورهایشان را به «امینالله الپشاوری»، یکی از با نفوذترین و موثرترین شیخ زندۀ سلفی با اصالت افغانی نسبت میدهند. الپشاوری پس از ظهور داعش و پیش از رفتن به زندهگی در خفا، در شهر پشاور زندهگی میکرد. الپشاوری چه از طریق قیمومیت مستقیم یا از طریق کتابهای بیشمارش برای نسل کنونی سلفیهای افغان به عنوان پدر معنوی محسوب میشود. نظریهپردازان پر نفوذ دیگر به شمول شیخ قاسم و شیخ جلاالدین در سالهای اول ظهور داعش (قاسم در سال 2016 و جلاالدین در سال 2017) در خطوط اول نبرد کشته شدند.
جهادگرایان زن
بنیادگرایی جوانان شهری و جهادگرایی نوع سلفی و بعد پیوستن به داعش تنها به مردان محدود نبوده است. روایتهای زنان جوان که به داعش میپیوندند، به شکلدهی این تصویر شاخۀ ولایت خراسان داعش در میان حامیان این گروه کمک کرده است. گسترۀ جذبۀ زنان به داعش، این گروه را از دیگر گروههای جهادی که در صحنۀ افغانستان فعال اند، متمایز کرده است. مصاحبهها نشان میدهند که زنان زیادی از داعش حمایت میکنند و در فعالیتهای که از سوی داعش اجرا میشود، به گونۀ فعال در آن سهم میگیرند. زنان به میدان نبرد در ننگرهار میروند و دستکم در یک مورد حمله در کابل نقش داشتهاند. نشر پیامهای این گروه در انترنت و رسانههای اجتماعی که مردم را برای پیوستن به داعش دعوت میکردند، در بعضی مواقع این پیامها سبب شدهاند تا مردان خانواده به جذب نیرو از خانوادههای خودشان اقدام کنند. بزرگترین گروه زنان بنیادگرا که از داعش حمایت کرده یا عضو فعال این گروه بودهاند، دانشآموزان مدرسهها و مسجدهای سلفی در غرب کابل اند. دو خواهر از میان این دانشآموزان که به مدرسهیی در شمال کابل رفته بودند، به گونۀ نظاممند به دانشآموزانشان جهادگرایی سلفی را آموزش میدادند. شماری از اولیای دانشآموزان که به این مدرسه رفته بودند، میگویند که این دانشآموزان آنچه را که در مدرسه یاد میگرفتند در خانه موعظه میکردند که این موضوع در تشویق دیگر اعضای خانواده به ویژه برادرانشان برای حمایت و پیوستن به داعش نقش اساسی داشته است.
8 تن از 65 مصاحبهشونده یا حدود 1 هشتم آنان بانوان بودهاند، اما دقیق نمیتوان ابراز نظر کرد که این آمار به گونۀ درست بتواند نسبت حضور زنان در میان حامیان و اعضای فعال واحد کابل شاخۀ خراسان داعش را بازتاب دهد. در نبود ارقام قابل اعتماد و یا یافتههای آماری قابل توجه، یک سروی یا بررسی چند روایت میتواند به ما کمک کند تا به مشارکت زنان در فعالیتهای داعش از جمله تلاشهای این گروه برای جذب نیرو پی ببریم:
در چند مورد، دختران مجرد از کابل و پروان از خانههایشان یا از خوابگاههای دانشجویی فرار کرده و در مقر اصلی داعش در ولسوالی اچین به این گروه پیوستند. این زنان برخلاف همتایان مردشان وقتی به سرزمین خلافت داعش میرسیدند، انتظارات اندکی برای برگشت به کابل داشتند، زیرا آنان به محض رسیدن به قلمرو داعش، با یکی از جهادیان مرد که نمیشناختند، ازدواج میکردند و در اردوگاههای خانوادهگی جنگجویان محصور میشدند.
مقامهای افغانستان گروهی از بانوان بنیادگرای سلفی را در یکی از دانشگاههای خصوصی شناسایی کردند که اعتقادات شبهداعشی داشتند و در مورد جهادگرایی سلفی در میان همقطارانشان تبلیغ میکردند. مقامها گفته بودند که این دختران یک حلقۀ خواهرانۀ صمیمی را در دانشگاه ایجاد کرده بودند و در نشر و پخش ایدیولوژی سلفی در محوطۀ دانشگاه به شدت فعالیت میکردند. آنان نسبت به دیگر دانشجویان دختر به پوشششان بیشتر اهمیت داده و با پوشیدن عبای سیاه عربی و پوشاندن سر و صورت تا نوک انگشتان پاها و برای پنهانکردن دستهایشان از دستکش استفاده میکردند. آنان به صورت گروهی وارد دانشگاه میشدند و به صورت گروهی نیز دانشگاه را ترک میکردند.
در یک مورد دیگر، زنی در اوایل سال 2018 با یکی از مردان عضو داعش که او را از حسابش در رسانههای اجتماعی شناخته بود، به تماس شد تا جواهرات و داشتههای دیگرش را به داعش هدیه کند. این مرد که یکی از مصاحبهشوندهگان است، میگوید او با این زن در نزدیکی دانشگاه کابل ملاقات کرد و آن زن 4 دستبند طلا، یک حلقۀ نامزدی و یک جفت گوشوارهاش را به شاخۀ ولایت خراسان داعش هدیه داد. علاوه بر این، آن زن 13 هزار افغانی را که گفته بود نصف حقوق شوهرش است، به این گروه اهدا کرده بود. این مرد عضو داعش میگوید: «آن زن به دلیل اینکه قادر نبود شخصاً به جهاد بپیوندد، گریه میکرد و آرزو داشت هدیهاش برای درمان جنگجویانی که در میدان نبرد زخمی میشوند، استفاده شود.»
بانوی دیگری با استفاده از رسانههای اجتماعی با یکی از حامیان مرد داعش در تماس شد و او را به دیدار رو در رو و بحث در مورد دورنمای جهاد دعوت کرد. با توجه به این که چنین رفتاری برای یک زن با پیشینۀ مذهبی و تماس با مردان غریبه یک امر کاملاً غیرمعمول و در تضاد با هنجارهای اجتماعی میشود، اما تماس از چنین راههایی نشان میدهد که برخی از زنان بیاندازه مشتاق و آمادۀ حمایت از این گروه اند. آن مرد میگوید، وقتی که با این زن دیدار کردم، پختهگی فکری و اشتیاق او برای جهاد «خیلی تحسینبرانگیز» بود.
منبع: موسسۀ صلح ایالات متحده آمریکا