پیش از انفجار و قتل عام روز گذشته در ننگرهار و کابل، جمع بزرگی از اهالی فیسبوک چالشی را راه انداخته بودند زیر نام «چالش حرف ناشناس». هر چقدر که در صفحه فیسبوک بالا و پایین میرفتیم، جز این چالش حرف دیگری نبود. در این ایام، هیچکسی نه دامن جمعآوری کمک برای فقرا را پهن کرد و نه در بارۀ مصایب که گریبانگیر مردمان این سرزمین است، سخن گفت.
اکثریت کاربران در سرزمین عشقهای پنهانی و عشقهای فیسبوکی با راهاندازی این چالش انتظار داشتند از پسر و دختری که معلوم نیست کیست، پیامی دریافت کنند. اکثریت پیامهای که در این چالش رد و بدل شد، دوباره به فیسبوک پرتاب شد. یکی در این چالش طرف را به سخره گرفته بود، یکی از عشقش گفته بود و یکی شماری را به خودنمایی و تظاهر متهم کرده بود.
از آنجایی که از نام این چالش بر میآید، پیامها و آنچه را که دوستان و آشنایان میفرستند، باید محفوظ و به دور از چشم دیگران باشد. ولی این چالش از سوی کاربران فیسبوک ناشناس باقی نماند و اهالی فیسبوک حرفهای ناشناس رفقایشان را دوباره به فیسبوک نشر کردند.
پیام ناشناسی که از آدرس ناشناس برای ما میآید، حریم خصوصی ما و طرفی است که آن را برای ما میفرستد. با نشر پیامهای ناشناس، کاربران فیسبوک، حریم خصوصی خود و شخص فرستندۀ پیام را به نمایش گذاشتند. شماری با نیشخند، دشمنانشان را به معرفی خویشتن دعوت کردند و شماری دیگر، عشقهای خیالی که در این پیامها گنجانیده شده بود را به ظاهر شدن فراخواندند.
نکته قابل توجه این چالش برای من، ترس و دلهرهی پس از آن بود. شماری کاربران نوشتند، به برنامهی دست یافتهاند که حرفهای ناشناس را میخواند و هویت فرستنده را آشکار میکند. با وجود اینکه همهگان میدانند، هر فایلی که قابلیت پنهان کردن را داشته باشد، قابلیت رویت را نیز دارد. با نشر چند نوشتهی در این مورد، شماری دوباره نوشتند که پیام حرف ناشناس را جدی نگیرید. گروهی، از افتضاحاتی که در این پیام ارسال کرده بودند، شرمنده بودند و جمعی درخواستهای عاشقانهی خود را نیز پس گرفتند.
این تغییر دیدگاه با افشای برنامهی که هویت شخص پیامکننده را آشکار میکند، به وجود آمد. چالش حرف ناشناس حداقل برای من این نکته را روشن کرد که هیچیکمان در درستی و نادرستی خویش صادق نیستیم. هیچیکمان دیگری را آنچنان که تظاهر میکنیم، دوست نداریم و همینطوری با دیگری در خفا به دشمنی میپردازیم و سنت گفتوگوی سالم را از یاد بردهایم.
مشکل اساسی جامعهی ما غیبت گفتوگوی سالم است. غیبت رسمی که امروزه سبب گشته است بر شمار تروریستان و بیشرفان افزوده شود. اگر امکان گفتوگوی سالم در جامعه باشد، چه نیاز است به پیامها و حرفهای ناشناس؟ عشق را میشود با گفتوگوی رو در رو بیان کرد و چه فضیلتی بیشتر از این. انسانیترین و اخلاقیترین شیوهی اظهار عشق چشم به چشم شدن با معشوقیست که میبوییمش و میجوییمش. در بستر گفتوگوی سالم میشود فراوان کدورتها و بدبینیها را حل کرد و همینطور راحت میشود به یک دشمنی پایان داد.
چالش حرف ناشناس در کنار خالی کردن ذهنهای سالم، ناسالم و به ظاهر دوست، این نکته را نیز آشکار کرد که نسل نو افغانستان چقدر از غیبت گفتوگو رنج میبرند، چقدر در مواجهت با دیگری سانسور شدهاند و چقدر از دیگری دور افتادهاند. و آخرالامر، هیچیک از مردمان به این نکته توجه نکردند که مبادا اطلاعات شخصیشان از نامبارکی این چالش عمومی شود و فرد و یا سازمانی به این اطلاعات دست پیدا کند.
فروغ اشکان