«همه کافرند!»؛ روایتی از یک سفر به ناامن‌ترین مناطق جوزجان

صبح زود که هنوز نور آفتاب بر دل زمین نتابیده بود، راه سفر بر دو ولسوالی به شدت ناامن جوزجان را در پیش گرفتم تا با خانواده‌هایی باب سخن باز کنم که زیر بار ستم طالبان خُرد شده‌اند.

شرافت که با چشمان سیاه، چادر سفید و چهرۀ پریشان در کنار دیوار شکستۀ خانهاش نشسته، از پسر جوانش قصه می‌کند که طالبان با سرنوشت او بازی کرده‌اند.

با نم‌نم اشک و گلوی پر از درد که دل هر سنگ صبوری را می‌شکند میگوید، پسرش را طالبان به پاکستان برده و با پیچکاری شست‌وشوی مغزی کرده‌اند. پسر این بانو که حالا به افغانستان برگشته است، همه را کافر می‌داند و سرزدن مردم را جایز.

گفت‌وگو با شرافت سبب شد تا علاقه‌مند چندوچون ماجرا شوم.

در همان حوالی خیرمحمد را یافتم. او با پیراهن جگری، واسکت سیاه و رخِ گشاده از ماجرای کودکان و جوانانی حکایت می‌کند که طالبان برای انجام حمله‌های انتحاری آنان را با پیچکاری شست‌وشوی مغزی کرده‌اند. به گفتۀ خیرمحمد، کودکان 10 تا 12 ساله بیشتر در تیررس انتخاب طالبان قرار دارند.

گفت‌وگو با خیرمحمد را زود پایان دادم تا از ادامۀ سفرم در روشنای روز به ولسوالی مردیانِ جوزجان محروم نشوم. دیوارهای از هم پاشیده و سیمای زخمی روستاها روایت از جنگی دارد که مدت‌هاست این مردم را به بستر غم نشانده است.

در راه با الله‌بیردیِ ۴۸ ساله که سختی روزگار قامتش را خمیده کرده، آشنا شدم. می‌گوید، طالبان به هیچ کسی حتا کودکان و جوانان رحم نکرده‌اند. او می‌گوید، طالبان کودکان و نوجوانان را به پاکستان می‌برند و در آن‌جا به آن‌ها حملات انتحاری و تروریستی آموزش می‌دهند. الله‌بیردی با چهرۀ پریشان از دولت می‌خواهد که به دادشان برسد.

پس از سفر طولانی و عبور از راه‌های پرپیچ‌وخم به شهر شبرغان، مرکز جوزجان رسیدم تا با مسئولان امنیتی در این باره بیشتر صحبت کنم.

کمال‌الدین یاور، آمر امنیت فرماندهی پولیس جوزجان تأیید می‌کند که مخالفان مسلح برای انجام حملههای انتحاری از کودکان و جوانان کار می‌گیرند. اما میگوید، هنوز شواهدی دریافت نکرده‌اند که نشان دهد، دقیقاً طالبان در ولسوالی مردیان و دیگر ولسوالی‌های جوزجان دست به این کار می‌زنند.

این سفر را پایان دادم و دوباره راه برگشت گرفتم؛ سفری که احتمال می‌دادم شاید به دلیل حضور جنگجویان نتوانم دیگر از آن برگردم. اما برای پایان‌دادن به این روایت دیدگاه مخالفان را نیز باید می‌داشتم. بناً سری زدم به طالبان.

ذبیح‌الله مجاهد، از سخنگویان این گروه، شست‌وشوی مغزی کودکان و آموزش حمله‌های انتحاری به نوجوانان را رد می‌کند و می‌گوید، کودکان در میان جنگجویان این گروه حضور ندارند.

مکالمه‌ام با آقای مجاهد پایان یافت؛ حالا به خانه برگشته‌ام، از پنجره به بیرون می‌بینم، دانه‌های برف از آسمان فرود می‌آید و پیالۀ چای که رنگ سبزش در چشمم سوسو می‌زند، حالم را جا آورده است، اما هنوز فکر چشمان سیاه، چادر سفید و چهرۀ پریشانِ شرفات را نتوانسته‌ام از ذهنم محو کنم.

به اشتراک بگذارید:
به اشتراک گذاری بر روی facebook
به اشتراک گذاری بر روی twitter
به اشتراک گذاری بر روی telegram
به اشتراک گذاری بر روی whatsapp
به اشتراک گذاری بر روی email
به اشتراک گذاری بر روی print

این مطلب در آرشیو سلام وطندار ذخیره شده است.

اخبار و گزارش‌های سلام وطن‌دار را از شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید:

فیسبوک

توییتر

تلگرام