قاتلین بالفطره و رسانه‌یی به نام تلویزیون

در سینمای آمریکا، دهۀ هفتاد میلادی را می‌توان سر آغازی دانست برای ظهور جریانی جدید.

جریانی که در مقابل سینمای سرگرم‌کننده و معمولی آن دوره سر برافراشت و تا کنون نیز ادامه دارد. اعتراض علیه سیستم، مهم‌ترین ویژه‌گی فیلم‌هایی است که از دل این جریان تولید شدند. فیلم‌سازانی نظیر سیدنی لومت، استنلی کوبریک، رابرت آلتمن، مارتین اسکورسیزی و الیور استون، در فیلم‌های‌شان آشکارا به نقد و اعتراض علیه سیستم نظارتی حکومت بر جامعه، پرداخته اند.

الیور استون فیلم‌سازی است که در آثار او می‌توان اعتراض علیه سیستم را به خوبی مشاهده کرد. او که خود از نزدیک تجربۀ جنگ در ویتنام را دارد، فیلم‌های «پلاتون»، «متولد ماه جون» و « آسمان و زمین » را در همین زمینه ساخت، تا نقدی بر سیاست‌های جنگ‌طلبانۀ آمریکا به ویژه ماجرای جنگ ویتنام داشته باشد.

الیور استون را می‌توان نمونۀ بسیار خوب از فیلم‌سازانی دانست که فیلم‌های‌شان از دروازۀ سیاست عبور می‌کند. فیلم‌های «جی اف کی»، «چه» و «الکساندر» که این فیلم‌ساز کارگردانی کرده، شاهد همین مدعاست.

اما فیلم قاتلین بالفطره که در دهۀ نود از سوی همین کارگردان ساخته شد، در مقایسه با دیگر آثار این فیلم‌ساز رنگ و بوی متفاوتی دارد.

قاتلین بالفطره فیلمی‌ست در ژانر «سینمای جنایی» و البته تا حدودی هم «طنز سیاه» اما با وجود این همه، تلنگر اصلی فیلم‌ساز باز هم متوجه سیاست است.

فیلم نمایشی آشکار و بی‌پرده از خشونت توسط دو شخصیت اصلی، یا بهتر است بگوییم یک زوج است.

«میکی» و «مالوری» دو شخصیت فیلم هستند اما بعدتر می‌بینیم که فیلم یک شخصیت دیگر نیز دارد: تلویزیون.

داستان فیلم ساده و خطی است، اما در درون همین داستان خطی نیز فراز و فرودهایی وجود دارد. «میکی» و «مالوری»که هر دو گذشتۀ تلخ و ناهنجار را در خانواده‌های‌شان تجربه کرده اند، تصمیم می‌گیرند که دست به جنایت بزنند. شروع فیلم از یک کافه بین‌راهی است؛ جایی که جنون همراه سرگرمی یک‌جا می‌شود و دو شخصیت اصلی فیلم را به ما معرفی می‌کند. به آهنگ آرام و رمانتیک همین صحنه دقت شود که چه‌گونه فضای عاطفی به فضایی پر تنش پیوند می‌خورد. همین صحنه کافی‌ست که مخاطب به ماهیت فیلم پی ببرد.

 در ادامه و در نیمۀ نخست فیلم، ما شاهد هر نوع رفتار خشونت‌آمیز از سوی این زوج هستیم. میزان خشونت و جنایت سادیسمی قصه به حدی زیاد بود که فیلم‌ساز برای اجازۀ نمایش فیلمش مجبور به سانسور چندین صحنه گردید. در نیمۀ دوم فیلم و از جایی‌که دو قهرمان دستگیر می‌شوند، فیلم وارد فضای دیگری می‌شود. این همان جایی است که پای شخصیت سوم «تلویزیون» وارد فیلم می‌گردد. ملوری و میکی در زندان هستند و قرار است که در یک برنامۀ زندۀ تلویزیونی مهمان باشند.

نطق میکی در این برنامه باعث تهییج و شورش زندانیان شده و در نهایت قهرمانان فیلم باری دیگر از چنگ قانون فرار می‌کنند.

الیور استون به مدد تمام ابزارهای تکنیکی که سینما در اختیارش قرار داده، سعی دارد به شکل باورپذیر خشونت نهفته در ذات فیلم را به تماشاچی منتقل کند. استون هم در این فیلم و هم در دیگر فیلم‌هایش نشان داده است که از مواد آرشیفی یا «مستند» می‌تواند به خوبی استفاده کند. جابه‌جایی کمره، برش‌های به‌موقع، نور پردازی، تروکاژهای تصویری، سیاه‌وسفید کردن تصویر در جاهایی که نیاز است و … همه‌وهمه ترفندهایی است که کارگردان به کار گرفته، تا داستان را به بهترین و تأثیرگزارترین شکل ممکن، به مخاطب منتقل کند.

                  الیور استون، فیلم‌ساز

اما برگردیم به داستان فیلم و نگاهی کوتاه به سه شخصیت فیلم.

یک: مالوری، هر چند جنایت کار است ولی در جایی از فیلم که پدر و مادرش را به قتل می‌رساند، روشن می‌شود که از میکی تأثیر پذیرفته است. در واقع او رگه‌هایی از صله‌رحمی هم در شخصیت‌اش دارد. به همین خاطر است که از قتل برادر کوچکترش منصرف می‌شود و یا زمانی‌که مرد سرخ‌پوست توسط میکی به قتل می‌رسد، اعتراض شدید او را شاهد هستیم که می‌گوید: نباید اورا به قتل می رساندی، او به ما غذا داد.

دو: میکی، شخصیتی است که از همان ابتدای فیلم خودش را به عنوان یک جانی معرفی می‌کند. او ذاتاً از قتل و خشونت لذت می‌برد. با جهان‌بینی و نوع نگاهی که او به جامعه دارد، از دید او کشتن جایگاهی مقدس دارد. این سخن میکی به خوبی جهان او را به مخاطب می‌شناساند:

«تمام مخلوقات خداوند به روش‌هایی این کار را انجام می‌دهند، این مسأله فقط قتل است. یک نوع از حیوانات گونه‌یی دیگر را می‌کشند و گونۀ ما انسان‌ها همۀ گونه‌های دیگر را به اضافۀ جنگل‌ها می‌کشد و ما به آن می‌گوییم صنعت؛ نه قتل.»

سه: اگر بگوییم که «تلویزیون» یکی از شخصیت‌های کلیدی در فیلم قاتلین بالفطره است، شاید سخنی بیهوده نباشد. چرا؟

شما در این‌جا تلویزیون را با کلیتی به نام «رسانه» در نظر بگیرید. گفتیم تلویزیون به این دلیل که به عنوان یک رسانۀ همه‌گانی ، مردم‌پسند و تأثیرگذار در بین جامعه نفوذ دارد و به هر حادثه و اتفاقی می‌تواند جهت بدهد. تلویزیون ابزاری است برای هدایت افکار عامه.

 به همان سویی که گرداننده‌گانش برایش تعریف می‌کنند. بگذارید این گونه به داستان نگاه کنیم که «وین هیل» به عنوان مجری و خبرنگار در یک‌سری برنامه‌های تلویزیونی، شخصی است جاه‌طلب که به دنبال شهرت می‌گردد اما قصه از زمانی رنگ طنز تلخ به خود می‌گیرد که برنامۀ آقای وین هیل، به جای این‌که دردی از دردهای جامعه را شفا بخشد، اثری وارونه می‌گذارد. نمایش زندۀ تلویزیونی تریبونی می‌شود برای «میکی» تا با استفاده از آن، آن‌چه را که خشونت ذاتی می‌نامیم، ترویج کند. به همین دلیل است که سخنان او باورپذیر می‌شود و افکار عامه را به شمول زندانیان، وادار به واکنش می‌کند. طنز تلخ همین است که جان ویل خبرنگار در انتهای فیلم، خود تبدیل به یک روانی می‌شود و دست به قتل می‌زند.

حرف اصلی الیور استون در فیلم، به این چند نکته خلاصه می‌شود که برخی‌ها به طور ذاتی جنایت‌کار به دنیا می‌آیند. بعضی‌ها هم استعداد تبدیل‌شدن به موجودی جنایت‌کار را دارند اما سوال این است که در رشد بزه‌کاری، جرم و جنایت چه کسانی نقش دارند، آیا سیاست‌های کنترولی حکومت بر رسانه‌های همه‌گانی کافی است، آیا رسانه نقش یک چاقوی دولبه را ندارد، چه‌گونه می‌توان با کنترول و نظارت بر رسانه‌ها، بر افکار عامه تأثیر گذاشت؟

فیلم تذکر می‌دهد که جنایت در هر جامعه‌یی وجود دارد اما هر کسی به سهم خویش در پرورش جنایت نقش دارد؛ حکومت‌ها، رسانه‌ها و آدم‌های معمولی.

 

مشخصات فیلم
قاتلین بالفطره /Natural Born Killersنام فیلم
الیور استونکارگردان
الیور استون/دیو ولوز/ریچارد روتوسکی( براساس داستانی از کوینتین تارانتینو)فیلم‌‌نامه
وودی هالسون/جولیت لویس/رابرت داونی جونیور/تام سایز مور/تامی لی جونزبازیگران
120 دقیقهمدت‌زمان
1994تاریخ پخش

 

به اشتراک بگذارید:
به اشتراک گذاری بر روی facebook
به اشتراک گذاری بر روی twitter
به اشتراک گذاری بر روی telegram
به اشتراک گذاری بر روی whatsapp
به اشتراک گذاری بر روی email
به اشتراک گذاری بر روی print

این مطلب در آرشیو سلام وطندار ذخیره شده است.

اخبار و گزارش‌های سلام وطن‌دار را از شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید:

فیسبوک

توییتر

تلگرام