امروز 14 فبروری مصادف است با روز عشاق. خوبی این روز امسال این است که با سالروز خروج آخرین سربازان قشون سرخ شوروی سابق از افغانستان، تصادفاً در یک روز برابر شده و این روز رسماً تعطیل عمومی اعلام شده است.
این سالها از این روز در افغانستان با گرمی استقبال میشود. بسیاری با دادن گل سرخی به معشوق خود اکتفا میکنند، برای برخی این روز پرخرجتر تمام میشود و هدیههای گرانبهایی به طرف مقابل میدهند، اما با شماری که من صحبت کردم، گفتند که ارزش همان گل سرخ در این روز با یک هدیۀ گرانبها یکیست و در بعضی موارد آن گل سرخ برای معشوقها قابل توجهتر هم هست.
در این روز حتماً از مناطقی چون وزیراکبرخان و شهرنوِ کابل گذر کنید. فضا کاملاً دگرگون است و زیبا. اما هیچ کدام از این زیباییها به اندازهیی به آدم انرژی مثبت نمیدهند که هنگام دیدن زبیر و صنم قوت گرفتم.
این جفت را در یکی از رستورانتهای شهرنو دیدم. زبیر میگوید که کارمند یک شرکت خصوصیست و داستان عشق آنان هم از همین شرکت آغاز شده است. زبیر میگوید، اول چشم در چشم میشدند و این ارتباط چشمی به جای کشید که اگر یک روز همدیگر را نمیدیدند، خواب از چشمشان میگریخت.
صنم هم خوشحال به نظر میرسد. میگوید پس از چند نشست و آشنایی با همدیگر این قضیه را رسماً به خانوادههایشان گفتند و خانوادهها هم با وصلت این دو موافقت کردهاند.
صنم میگوید، این دومین بار است که در چنین روزی زبیر را با هدیهیی غافلگیر میکند و میخواهد این روز با چنین خاطراتی بارها و بارها در زندهگی مشترکشان بگذرد. زبیر هم دست خالی نزد معشوقهاش نیامده است. صنم میگوید، همین که زبیر او را دید گل رزِ قشنگی از جیبش درآورد و آرزوی یک عمر باهمی را با او کرد.
پیام صنم به دیگران این است که در بدترین وضعیت میتوان این روز را تجلیل کرد حتا با یک گل رزِ حتا با یک لبخند. میگوید، هر سال با تجلیل از این روز تا سال بعد به زندهگی و آینده امیدوار میباشد.
صنم و زبیر مشت نمونۀ جوانان و عشاقی اند که از این روز نه تنها در افغانستان بلکه در تمام جهان استقبال میکنند.
ولنتاین یا روز عاشقان، ریشه در فرهنگ مسیحی دارد، اما امروزه به رسمی بیارتباط با مذهب تبدیل شده که فقط مربوط به کشورهای مسیحی مذهب هم نیست.