الف
صدور حکم در مورد عملکرد کمیسیون انتخابات از امور سهل شمرده میشود. هر کس با هر قبا بدون تأمل در این زمینه سخن میگوید. مرسوم شده که هر چیز تنزل کند و حق ارائۀ نظر عوام و خواص نسبت به آن واجب میشود.
انتخابات یکی از مؤلفههای دموکراسیست و طرفداران آن در جهان محاسبه و اطلاعات، انتخابات را در جمله امور قابل اندازهگیری برمیشمارند؛ بدینجهت امور قابل محاسبه، سازوکار مشخص و کارگردانان فنی را میطلبد.
چنین است که در مغرب زمین به ویژه اروپا نتایج انتخابات که از یک فرایند شفاف بیرون میشود قابل پذیرش است و مناقشه بیشتر در باب ترکیب و برنامههای نامزدان رخ میدهد. هرچند به لطف توسعۀ فناوری، سیستمهای طراحیشده در معرض چون و چرا قرار گرفتهاند، ولی در برابر تکامل این سیستمها موانعی ایجاد میشود؛ این امر به گونۀ تحسینبرانگیزی ماهیت عصر نو را نشان میدهد؛ اگر میکروبها در تنازع با انتیبیوتیک تکامل مییابند، بشر راه دیگری را جسته و یافته/مییابد.
اما در افغانستان برای تجربۀ انتخابات سازوکار شفافی وجود ندارد. انتخابات در این سرزمین بهانهییست برای بازیهای غیراخلاقی بازیگرانی که میدان سیاست را به صورت اغراقآمیزی با دروغ و ناصوابی آمیختهاند. انتخابات در افغانستان هرچیز میتواند باشد، بهانهیی برای معامله و فروش تن، فرصت برای پول به دست آوردند، راه برای تخلیۀ جماعت پلشتی که انباشته از برتریطلبی قومیاند و حتا به گفتۀ شماری از مسئولان حکومت که خود از جمله عاملان غایلهاند، فرصت دیگری برای برباددادن، آبروی حکومتی که آبرویی نداشت؛ آنچه از این استدلال نتیجه میشود اینست که انتخابات از یک پدیدۀ فنی تنزل کرده و آنچه نزول کند، خار میشود.
به هر حال مادامی که در این سرزمین سخن از دموکراسی به میان آمد، سخن از اصلاح نظام انتخاباتی نیز مطرح شد. حکومت وحدت ملی که خود مولود چنین انتخاباتیست و پس از تنازع شدید درونسازمانی و گذر از هفت خان رستم، اصلاحات را در نظام انتخاباتی انجام داد، مهرههای تازهیی را چید. حال به تازگی اطلاعاتی به بیرون درز کرده که نشان میدهد، حکومت وحدت ملی پی برده است که دوباره خطا کرده و در پی اصلاحات مجدد است. اما به بیان مولانا، در این وسط سوراخ دعا غایب است و نظام انتخابات به پسر ِکودنِ وزیر مانند است که با تربیت دانشمندی نیز عاقل نشود. (این داستان در گلستان آمده است)
به نظر من آنچه در افغانستان زیر نام اصلاحات و تعدیل انجام میشود بیشتر از یک محاسبۀ اشتباه و بستر کج ناشی میگردد؛ موانع اصلاحات، تکثر و مدرنیزه در حریر قداست پیچیده و بر چنان مقامی نشسته است که برافکندن آن دشوار به نظر میرسد، مگر کافرکیشی حریم مقدس را نقض کند یا بلایی بر سر این وضع نزول آورد.
تا کنون به درستی روشن نیست که حکومت وحدت ملی و همپیالههایش با نظام انتخاباتی چه معاملهیی میکنند، اما آنچه روشن است، اینست که ساختار سنتی قدرت، در چنین وضعیتی هیچگاه در برابر خویشتن به شمشیر دست نمییازد.
قربانی این اصلاحات عجالتاً کمیشنران کمیسیون مستقل انتخاباتاند که در انتخابات گذشتۀ مجلس نمایندگان، بیشتر نقش عروسکهای توجیهگر را داشتند و از حق نگذریم همچنان که گفته میشود به حتم صاحب نان و آب نیز شدهاند و دست خالی از میدان بیرون نشدند و نخواهند شد. آنچه در انتخابات گذشتۀ مجلس نمایندگان واقع شد، عین داستان است که در 2014 و پیش از آن نیز رخ داده بود. شگفتانگیز است که هیچ نهاد به اصطلاح بیطرفی حتا رسانهها منشأ خطا را نمیبینند و انگیزۀ دقیق آن را بر نمیشمارند. آنچه انتخابات مجلس نمایندگان را به راه کج کشاند، یک شبکۀ سازمانیافتۀ علمیاتی بود که در حال حاضر این شبکه از هر گونه محاسبهیی مبراست.
ب
یکی از پرسشهای مطرح دربارۀ انتخابات این است که نظر مردم با چه گروهی میتواند باشد؟ بسیاری در واکنش به این پرسش میگویند که مردم از تفنگداران، روحانیون ریاکار و خوانین محلی رمیدهاند و با این حجت که پشتیبانی ستمدیدگان از ستمکاران محال است، حکم میکنند که مردم با روشنفکران و تجددگرایان باشند. این گروه میگویند که اگر کمیسیون انتخابات جانب حق بود، دانشآموختگان وارد مجلس میشدند.
این استدلال از بنیاد نادرست است، زیرا آنچه کمیسیون انتخابات انجام داد چیزی جز جابهجایی مهرههای سنتی بر اساس تعلق سیاسی، تباری و یا ارزش مالی بوده است. حالا فرض کنیم که نظام انتخاباتی اصلاح شود و همه جا به قول معروف گل و گلستان، در چنین وضعی ممکن است مردم از روشنفکران حمایت کنند و مهرههای سنتی را کنار بزنند؟
هراکلیستوس یکی از فیلسوف پیشاسقراطی، که در بدبینی نسبت به بنی نوع شهره است، گفتار تحقیرکنندهیی در مورد انسان دارد، «خران کاه را بر طلا ترجیح میدهند» البته با آوردن این جمله من قصد اهانت بر مردم ندارم، اما به این تحکم متوسل میشوم که بیشتر مردم در سرزمین ما سفیهاند، جهل مرکب مردم را در مضیقه قرار داده است و به بیانی دیگر آزادکردن بردگان که زنجیرهایشان را میپرستند دشوار است.
مردم سفیه جزئی از این ساختار فرسوده و منجمدند و عاشقانه زنجیرهایشان را میپرستند. اگر نظام انتخاباتی اصلاح هم شود، خلقالله هیچگاه از روشنفکران و دگراندیشان پشتیبانی نخواهند کرد و روحانیون ریاکار و خوانین فاسد را حمایت خواهند کرد. بر کسانی که در برابر این وضع قرار دارند و شعارشان تغییر است، مردم مستحکم خواهند ایستاد و آنان دشمنان سنتهای خرافیشان را هیچگاه نمیبخشند. بنابراین خیال باطلی خواهد بود که توقع شود، مردم از سنت دست بردارند. خلقالله حتا کسانی از خودشان را به ظن این که بر علیه سنت و رسوم آنان ایستادند، مجال استدلال نمیدهند. آنچه بر فرخنده اتفاق افتاد، سریع از خاطر ما زایل شد، آن رویداد فینفسه یک رویداد آدمسوزی نبود، بلکه روایت مشرح از ماهیت اجتماع و مردم ما بود. شماری از کسانی که با محاسبۀ خوشبینانه وارد میدان شدند، حتا 100 رأی هم نیاوردند و در جمله جماعتی قرار گرفتند که باید به کمیسیون انتخابات جریمه بپردازند.
نخبگان در صورت جای پا پیدا خواهند کرد که جهل مرکب، مقدس و مایۀ افتخار نباشد. در چنین وضعی مردم فرصت خواهند داشت تا مردمسالاری مبتنی بر عقل را تجربه کنند، لاغیر در جهل مرکب تا ابد خواهند ماند.