7 و 8 ثور دو رویداد ناگوار در تاریخ افغانستان است که بیشتر از سه دهه است پسلرزههای آن از مردممان قربانی میگیرد. هفت ثور که با شعار «نان، خانه، برابری و تسهیلات زندهگی برای همه» آغاز و درودیوار این مملکت را رنگین ساخت، نتوانست از این آزمون کامیاب برآید.
از سوی دیگر مجاهدین هم که شعار اسلام، آزادی، وطن و برادری سر داده بودند، شعارهایشان تبدیل به خانه، ثروت و زندهگی مرفع برای فرزندانشان گشت. نتیجۀ این دو نبرد چیزی جز آوارهگی، درد، رنج، مهاجرت، نفاق و ویرانگری کشور چیزی دیگری نبود. هر دو جریان سیاسی برای به دست آوردن قدرت تلاش کردند و به آن دست یافتند؛ اما دستاورد چندانی برای مردم و کشور نداشتند. در این نبشته دربارۀ پیدایش و آغاز این دو رویداد بدون هیچ نوع غرض و جانبداری پرداخته شده است.
زمانی که سردار محمد داوودخان در سال 1953 قدرت را به دست گرفت، آمریکا در جنگ جهانی دوم پیروز شده بود. در واقع آمریکا به تمام معنی فاتح این جنگ بود. چون با استفاده از سلاح هستهیی که در ناکازاکی و هیروشیما بهکار برد، توانست کشورهای همپیمان علیه خودش را به زانو درآورد. بعد از آن آمریکا به عنوان یک ابرقدرت در عرصۀ بینالمللی مطرح شد و توانست با قدرت خود شمار زیادی از کشورها را در کنار خود به عنوان متحدانش نگه دارد.
از سوی دیگر شوروی وقت نیز از میدان جنگ جهانی دوم پیروز برآمده بود. اما کمی دیرتر از آمریکا به سلاحهای هستهیی دست یافت. با پایان یافتن جنگ، ساختار و قواعد جدید شکل گرفت. آمریکا تلاش میکرد ساختار خاص خود را در روابط بینالملل حاکم کند و شوروی هم پیوسته تلاشش بر این بود که قواعد خاص و متفاوتتری از آمریکا در روابط بینالملل ایجاد کند. بازی ساختاری این دو کشور، جهان را به دو بلوک شرق و غرب تقسیم کرد. آمریکا در یک بلوک با ایدیولوژی کاپیتالیسم و شوروی در بلوک دیگر با ایدیولوژی کمونیسم.
در کشاکش و بازی قواعد، داوود خان به یکباره از چپ برید و به راست متمایل شد. روابطش با ایران، مصر، لیبی و پاکستان نزدیک شد و تلاش کرد که با آمریکا روابط دوستی را برقرار کند. این کار داوودخان، شوروی وقت را نگران ساخت. شوروی از نزدیک شدن افغانستان با آمریکا میهراسید و گروههای چپی را در داخل افغانستان تقویت میکرد و وادارشان میساخت تا دست به کودتا بزنند؛ حکومت را سرنگون سازند که چنین شد.
پهلو گردانیدن داوودخان رکابش را از زین قدرت برای همیشه به زمین زد. در آن وقت انتظار میرفت که انقلاب هفت ثور جامعه را از بنیاد دگرگون سازد؛ زمینههای رشد و بالندهگی فراهم شود و عقلانیت سیاسی بر حماقت سیاسی سوار شود. متأسفانه که چنین نشد و قدرت هیچگاهی بر پاشنۀ عقلانیت سیاسی نچرخید.
این حکومتگران از همان فردای دستیابی به قدرت سیاست ترور و کشتن را در دستور کار دولت خود قرار دادند. بازداشتهای جمعی آغاز شد و به شمول خانوادۀ سلطنتی، سیاستمداران، مائوییستها، خمینیستها، جنبشهای اسلامی و شمار زیادی از شهروندان زیر نامهای گوناگون، روانۀ زندان شدند. صدای مخالفان حکومت کمونیستی در هر گوشۀ این سرزمین برای ابد خاموش شد.
با شدت یافتن و تدوام سیاست کشتن و زندانی ساختن، جنبشهای مقاومت اسلامی شکل گرفت. با توجه به تضاد آمریکا و شوروی وقت، این جنبشها از سوی آمریکا، عربستان سعودی، ایران و پاکستان حمایت میشدند. آمریکا به وسیلۀ عربستان سعودی و پاکستان مبنای پیکار مقاومتگران را از لحاظ دینی مشروع جلوه میداد. مجاهدین سرانجام حکومت زیر حمایت شوروی را شکست دادند و سپس به جمعآوری غنایم پرداختند. ساختمانهای دولتی را به آتش کشیدند. سرمایۀ بیتالمال را چور کردند. زنهای شوهردار را به جرم کمونیست بودن شوهرانشان، دوباره به شوهر دادند.
این مجاهدین که از کوهپایهها برای اعلای کلمتالله پایین آمده بودند و میرزمیدند، از اساس و بنیاد برنامهیی که بتواند جایگزین نظام کمونستی شود، در چانته نداشتند. تنها توانستند حکومت کمونیستی را سقوط دهند. هیچ گزینهیی برای حل بحران و دولتداری ارایه نکردند و دیری نگذشت که به بنبست رسیدند.
از هشت ثور به این سو، حامیان این جریان جشنها گرفتند و شادمانیها کردند. بر توصیف و مدح زمامدارانشان رجز میخواندند و تلاش میکردند که خود را پاک نشان بدهند و سیاهکاری و گنده کاریهایشان را به گردن دیگران بیاندازند.
پس از دورۀ مجاهدین، سه جریان بر محور هفت و هشت ثور شکل گرفت. جریان نخست، تکنوکراتهای آموزشدیدۀ غرب بودند. شماری از آنها بقایای حزب خلق بودند که جرأت نداشتند این حزب را چون یک سیستم، مورد نقد و ارزیابی قرار بدهند و هم خودشان را از زیر یوغ ایدلوژی کمونیستی برهانند.
نقشآفرینان هشت ثور، جریان بعدی بودند. اینها نیز تا کنون نتوانسته اند از گفتمان ایدیولوژیک جهاد پا فراتر گذاشته و جریانشان را در ترازوی نقد بگذارند.
جریان سوم گروهها و افرادی هستند که در زمان جنگهای این دو جریان، کشور را ترک کرده بودند و در دهۀ هشتاد شمسی دوباره به کشور بازگشتند. اینها نیز متأسفانه تحلیلی مطابق با واقعیتها از جریانهای بغرنج تاریخ معاصر کشور ارایه نکرده اند. این جریان نیز پرچم مخالفت و نکوهش را در برابر هفت و هشت ثور برافراشته و با کنشهای کلیشهیی خود را ارضا میکنند. این گروهها همواره تلاش میکنند تا از ورود فعالان و سیاستمداران این جریانها، در تصمیمگیریهای کلان سیاسی به نحوی از انحا جلوگیری کنند و بدین وسیله قدرت خودشان را مشروع جلوه دهند.