افغانستان کشوریست که ۴ دهه جنگ را تجربه کرده است و صلح به رویای دست نیافتنی برای شهروندان کشور تبدبل شده است. هر چند حکومت تلاشهای جدییی را از چند ماه به این سو برای صلح با طالبان شروع کرده است؛ اما طالبان تاکنون این تلاشها را جدی نگرفته، بلکه برعکس این گروه پیششرط خود برای صلح را خروج کامل نیروهای خارجی، گفتوگوی مستقیم با آمریکا گذاشتهاند. در سوی دیگر اما برخی کشورهای عضو ناتو نیروهای خود را افزایش داده و چندی پیش نیز مایک پمپئو وزیر امور خارجۀ آمریکا به طالبان هشدار داد که از راه نظامی به پیروزی نمیرسند و ایالات متحده آمریکا با همپیمانان بینالمللیاش به پشتیبانی خود از حکومت افغانستان متعهد است. او از طالبان خواست که بدون پیششرط به گفتوگوهای صلح حاضر شوند، موضوعی که با پیششرط طالبان برای گفتوگوهای صلح در تناقض است. برای بررسی این موضوع نیاز است تا نگاهی بیاندازیم به فراز و فرودهای گفتوگوهای صلح پس از سقوط رژیم طالبان و بازیگران اصلی مناقشۀ افغانستان.
پس از سقوط طالبان در سال 2001 و همراهی پاکستان پشتیبان پیدا و پنهان طالبان، با جامعۀ جهانی، کشورهای درگیر در جنگ افغانستان به این نظر بودند که کار طالبان دیگر یکسره شده و این گروه دیگر تهدیدی برای حکومت افغانستان و جامعۀ جهانی به حساب نمیآید از از اینرو کشورهای دخیل در موضوع افغانستان عملیاتهای نظامی طالبان را خیلی جدی نمیگرفتند. هرچند طالبان تا سال ۲۰۰۴ عملیات جدییی نداشتند؛ اما پس از سال ۲۰۰۴ فعالیتهای نظامی این گروه افزایش یافت و از سال ۲۰۰۸ به بعد خشونتها شدت گرفت به گونۀ که طالبان در سال 2010 نزدیک به ۲۰0 حملۀ انتحاری انجام دادند و در این مدت هزاران نفر نیز کشته شدند که بیش از 3 هزار تن آنها نظامی بودند. تلفات نیروهای خارجی نیز در این سال افزایش یافت بهگونۀ که در این سال بیش از 500 نظامی خارجی کشته شدند و تنها رقم تلفات نیروهای آمریکایی 496 نفر بود. قدرت گرفتن دوبارۀ طالبان سبب شد که حکومت افغانستان و کشورهای دخیل در جنگ افغانستان راه گفتوگو و مذاکره را با این گروه در پیش گیرد.
تلاشهایی در این زمینه آغاز شد که نتیجۀ آن با برگزاری نشست مشورتی صلح کابل، در ماه جوزای سال ۱۳۸۹ به ثمر نشست. هرچند طالبان در آن زمان نیز این نشست را «ابتکار آمریکا» خواند و با حملۀ راکتی بر محل برگزاری این نشست، به آن پاسخ داد؛ اما با آنهم حامد کرزی رئیس جمهور وقت طالبان را «برادران ناراضی» خواند و از آنها خواست به روند صلح بپیوندند. یکی از پیشنهادهای این نشست، تشکیل شورایی بود که روند گفتوگوهای صلح را با طالبان به پیش ببرد. بر اساس همین پیشنهاد بود که کرزی در ماه سنبلۀ همان سال «شورای عالی صلح» را تشکیل داد.
هر چند زمزمههای گفتوگوهای صلح و مذاکره با طالبان از سال 86 شروع شد و پیش از برگزاری نشست مشورتی و شورای عالی صلح، تشکیلاتی دیگری بنام «کمیسیون تحکیم صلح» به ریاست صبغتالله مجددی وجود داشت که فعالیتهای این کمیسیون عمدتا بر جذب افراد مسلح شورشی و بازگرداندن آنان به زندگی عادی متمرکز بود؛ اما تشکیل شورای عالی صلح گام مهم و جدییی برای گفتوگوهای صلح با طالبان بود.
شورای عالی صلح
تشکیلات این شورا در ماه میزان سال 1389 رسما اعلام شد که چهرههای برجستۀ جهادی (صبغتالله مجددی، برهانالدین ربانی، محمد محقق، عبدالرب رسول سیاف و…)، برخی از مقامهای طالبان (ارسلا رحمانی، عبدالحکیم مجاهد، محمدنعیم کوچی، شیرمحمد آخندزاده و محمدموسی هوتک) و شماری از زنان را شامل میشد. ریاست این شورا در ابتدا به برهانالدین ربانی سپرده شد و پس از ترور او ریاست این شورا به پسرش صلاحالدین ربانی رسید. پس از روی کارآمدن حکومت وحدت ملی تشکیلات این شورا بیشتر شد به نحوی در حال حاضر این شورا دارای رئیس ۵ معاون و رئیس دبیرخانه است. ریاست این شورا در حال حاضر به عهدۀ محمدکریم خلیلیست و پیش از او رئیس این شورا پیر سیداحمد گیلانی بود.
شورای عالی صلح که نزدیک به یک دهه از عمر آن میگذرد و با تشکیلات عریض و طویلی که دارد، تاکنون دستاورد قابل ملاحظهیی نداشته است. برای همین کارشناسان نقش این شورا را نمادین میدانند؛ زیرا در بسیاری از گفتوگوهای سری حکومت با طالبان از جمله گفتوگوهای قطر نمایندگان این شورا حضور نداشتند در حالیکه روند پیشبرد مذاکره و گفتوگو با مخالفان وظیفۀ این شوراست. این شورا با وجود اینکه در طول 8 سال نشستهای زیادی را برای آوردن صلح در کشور انجام داده است؛ اما اصلیترین گروه مخالف مسلح (طالبان) تاکنون به گفتوگو حاضر نشدهاند.
باری نمایندگان شورای عالی صلح با پشتیبانی جامعۀ جهانی گفتگوهای سریی را با یکی از نمایندگان طالبان که گفته میشد اخترمحمد منصور یکی از نمایندگان ارشد این گروه است (منصور پس از اعلام مرگ ملاعمر رهبر این گروه شد؛ اما مدتی بعد در مرز ایران و پاکستان توسط هواپیماهای بدون سرنشین آمریکایی کشته شد)، آغاز کردند. این فرد که از پاکستان آمده بود، توسط هواپیمای ناتو به کابل منتقل شد و حتا به ارگ ریاست جمهوری رفت و با حامد کرزی رئیس جمهور پیشین نیز دیدار کرد. نمایندگان حکومت و حامیان بینالمللیاش علاوه بر پول هنگفتی که به این فرد پرداختند 3 بار با او جلسه گرفتند؛ اما بعدها مشخص شد که این مرد نه اخترمحمد منصور که یک دکاندار عادی بوده است.
یکی از ابتکارات این شورا که بدون هیچ دستاوردی پایان یافت، برگزاری نشستهای سه جانبۀ صلح با طالبان بود که دور اول این نشست در کابل و دور دوم آن در اسلامآباد پاکستان برگزار شد؛ اما با اعلام مرگ ملاعمر پیشین طالبان گفتوگوهای صلح میان نمایندگان حکومت و طالبان به حال خود رها شد و نتیجهیی را در پی نداشت. با این حال، حکومت افغانستان تلاشهای خود را برای آغاز روند گفتوگوهای صلح ادامه داد که یکی از این تلاشها نشست زیر نام «پروسۀ صلح کابل» بوده است.
نشست پروسۀ کابل
حکومت افغانستان به منظور برقراری صلح و تأمین امنیت در کشور در سال ۲۰۰۵ نشستی را زیر نام «کنفرانس کابل» بر گزار کرد و در سال ۲۰۱۲ نشستی دیگری زیر نام «پروسۀ قلب آسیا-استانبول» با شرکت ۲۴ کشور برگزار شد. نمایندگان این کشورها ۶ با گرد هم آمدند. در همین نشستها بود که برای پیشبرد روند گفتوگوهای صلح، روی ایجاد یک دفتر سیاسی برای طالبان نیز بحث شد و قرار شد این دفتر در یکی از کشورهای ترکیه یا قطر ایجاد شود، تا اینکه دفتر سیاسی این گروه با نماد و عنوان «امارت اسلامی» در سال 2013 در قطر ایجاد شد.
حکومت وحدت ملی برای تشویق طالبان به گفتوگوهای صلح دست به ابتکار دیگری زد و آن برگزاری نشستهایی زیر نام «پروسۀ کابل» بود. اولین نشستی از این دست در ۱۶ جوزای سال گذشته با شرکت بیش از 25 کشور و نهادهای بینالمللی در کابل برگزار شد. هر چند رئیس حکومت وحدت ملی در این نشست گفت که فرصت برای طالبان محدود است و این گروه باید از فرصت بهدست آمده استفاده کرده و با حکومت وارد گفتوگو شود؛ اما طالبان نهتنها حاضر به گفتوگو نشدند که حتا در ماههای بعد حملههای خونینی را نیز انجام دادند.
وقتی نشست اول پروسۀ کابل نتیجهیی در پی نداشت، حکومت وحدت ملی در تلاش برگزاری نشست دوم پروسۀ کابل شد. این نشست که در اوایل ماه حوت سال گذشته برگزار شد، یک بستۀ پیشنهادی را به طالبان اعلام کرد که حامل امتیازهای زیادی بود. اشرف غنی در این نشست اعلام کرد که حکومت افغانستان در هرجایی که طالبان بخواهد، بدون پیششرط با این گروه مذاکره میکند. او در این نشست اعلام کرد که اعضای طالبان مورد عفو قرارد میگیرد، برای این گروه در کابل دفتر سیاسی گشوده میشود و حتا این گروه بهعنوان یک حزب سیاسی به رسمیت شناخته خواهد شد. در سوی دیگر اما طالبان به این پیشنهاد هیچ پاسخی ندادند بر عکس آنها یک روز پیش از برگزاری این نشست، برای گفتوگوهای صلح با دولت آمریکا و نه حکومت افغانستان اعلام آمادگی کردند، موضوعی که چند هفته پیش محقق شد و نمایندگان طالبان با نمایندۀ آمریکا در قطر دیدار و گفتوگو کردند.
حکومت وحدت ملی گفته بود که اگر طالبان تا اواخر ماه اپریل در رویکرد خود تجدید نظر کرد و عملیات نظامی خود را کاهش داد، این امر نشاندهندۀ تمایل این گروه به گفتوگوهای صلح است؛ اما طالبان پس از ارائۀ بستۀ پیشنهاد صلح نه تنها عملیات نظامی خود را کاهش نداد بلکه با حمله بر ولسوالی خواجهعمری ولایت غزنی و کشتن دهها تن، نشان داد که ارزش و اهمیتی به بستۀ پیشنهادی صلح حکومت ندارد. با آنهم حکومت وحدت ملی دست از تقلا بر نداشت. رئیس حکومت وحدت ملی با ایجاد آتشبس یکطرفه زمینۀ تبلیغاتی گستردهیی برای این گروه در سراسر کشور فراهم کرد تا جایی که حتا وزیر داخلۀ حکومت وحدت ملی به استقبال اعضای این گروه رفت و با آنها عکسهای یادگاری گرفت. طالبان تمام این امتیازها را بدون دادن حتا کوچکترین امتیازی بهدست آورده است، برعکس هر باری که این گروه دست به اقدامات شدیدتر زده است، رفتارهای حکومت در برابر آنان نرمتر شده است. تا جاییکه طالبان هم در میدان سیاست و هم در میدان نبرد ابتکار عمل را بهدست گرفته است.
در میدان سیاست، نمایندگان این گروه از آدرس دفتر قطر به تازگی علاوه بر دیدار با نمایندۀ آمریکا، نمایندگان خود را به کشورهای چین، ازبکستان و اندونیزیا نیز فرستاده است. در میدان نبرد نیز طالبان دیگر به جنگهای چریکی اکتفا نمیکند، بلکه این گروه حالا به مصاف نیروهای امنیتی میروند و اکثرا عملیات نظامی از سوی این گروه آغاز میشود. نمونۀ آن حملۀ شدید این گروه به شهر غزنی بود که در آن حمله تقریبا تمام شهر در کنترل طالبان درآمد که نتیجۀ آن صدها کشته و زخمی و هزینۀ هنگفتی بود که روی دست حکومت ماند. به همین دلیل است که طالبان دیگر لازم نمیبینند تا از پیششرطهای خود دست بردارند و به صلحی تن دهند که تنها بخشی از قدرت را نصیبشان میکند نه تمام قدرت را.
بازیگران اصلی مناقشۀ افغانستان
بازیگران اصلی مناقشۀ افغانستان بدون شک نه حکومت وحدت ملیست و نه هم طالبان؛ زیرا حکومت افغانستان و طالبان هر دو صلاحیت کافی برای پیشبرد گفتوگوهای صلح در کشور را ندارند، بلکه اختیار اصلی در دست کسانیاند که از طرفهای درگیر در جنگ افغانستان حمایت میکنند. کشورهای عضو ناتو و در رأس آن آمریکا از حکومت افغانستان حمایت میکنند و کشورهای منطقه به ویژه پاکستان، ایران، عربستان و روسیه از طالبان حمایت میکنند. در میان تمام این کشورها آمریکا و پاکستان به ویژه سازمان اطلاعاتی این کشور یا آی.اس.آی است که حرف آخر در مورد گفتوگوهای صلح در افغانستان میزنند. آمریکا با حمایت از حکومت افغانستان در تلاش است تا در گفتوگوهای صلح به وجهۀ این کشور لطمه وارد نشود و در واقع برندۀ صلح احتمالی حکومت افغانستان و حامیان بینالمللیاش به ویژه آمریکا قلمداد شود. در سوی دیگر پاکستان نیز تلاش میکند تا بااستفاده از طالبان در گفتوگوهای صلح بیشترین امتیاز را بگیرد.
برای همسایگان ما، یک افغانستان بیثبات و چند پارچه بیشتر منفعت دارد تا یک افغانستان با ثبات و یکپارچه. به همین دلیل حضور جامعۀ جهانی و پشتیبانی مالی و نظامی آنها از حکومت افغانستان، نارضایتی کشورهای همسایه را به همراه آورده است. همسایههای غربی و جنوبی که صدها کیلومتر با افغانستان مرز مشترک دارد، از نظام جدید و توجه جهانی به این نظام به شدت ناخرسند بودهاند. ایران کشوریست که 4 دهه است با آمریکا مشکل دارد و این کشور را دشمن خود میداند، بنابراین حضور نظامی آمریکا را در مرزهای خود نمیپذیرد. به همین دلیل با استفاده از همان ضرب المثل معروف که میگوید «دشمن دشمن من دوست من است» رویکرد خود را در برابر طالبان تغییر داد و با فراهم سازی تجهیزات و آموزش نظامی، این گروه را در برابر حکومت افغانستان تقویت کرده است.
پاکستان همسایۀ دیگریست که جدا از اختلافهای سیاسی و ارضییی که با افغانستان دارد، نمیخواهد افغانستان مورد توجه جامعۀ جهانی باشد و به نحوی جای پاکستان را در منطقۀ جنوب آسیا بگیرد. برای پاکستان یک افغانستان بیثبات و دارای حکومت ضعیف یا زیر سلطۀ پاکستان بهترین حکومت است؛ زیرا در چنین وضعیتی افغانستان تبدیل به حیاط خلوت پاکستان میشود، همانطوری که در دوران حکومت طالبان چنین بود. به همین دلیل، پاکستان از هر فرصتی برای تقویت طالبان و دیگر گروههای تروریستی علیه دولت افغانستان استفاده میکند تا ثبات و امنیت در افغانستان تأمین نشود. عدم پشتیبانی صادقانۀ دو کشور همسایه از روند صلح افغانستان، چشمانداز صلح را در کشور تیره ساخته است.
پاکستان کشوریست که بر گروه طالبان نفوذ گسترده دارد. آنگونه که نوید مختار، رئیس عمومی سازمان اطلاعات پاکستان یا آی.اس.آی نوشته است، «پس از خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان، پاکستان در افغانستان مهمترین نقش را بازی خواهد کرد؛ زیرا پاکستان نفوذ گستردهیی بر پشتونهای [افغانستان] دارد و در مبارزه با افراطگرایی نیز دارای تجربه است». این کشور برخی از سران میانهرو طالبان از جمله ملا عبدالغنی برادر را به گفتوگوهای صلح رغبت نشان داده بودند، دستگیر و زندانی کرد. زیرا این رهبران طالبان میخواستند بدون توافق پاکستان با حکومت افغانستان وارد مذاکرۀ صلح شوند. در اینکه تقریبا تمام برنامههای راهبردی طالبان در ابعاد سیاسی و نظامی توسط سازمانها اطلاعاتی پاکستان یا آی.اس.آی طرحریزی میشوند، شبههیی وجود ندارد و در واقع این سازمان اطلاعات پاکستان است که نقش مهمی در ثبات و بیثباتی افغانستان بازی میکند. پاکستان همانگونه که در سال 2001 با جامعۀ جهانی همکاری کرد تا گلیم طالبانی را که بر بیش از 90 درصد خاک کشور تسلط داشتند، جمع شود، حالا نیز این توانایی را دارد تا این گروه را به میز مذاکره با حکومت افغانستان وادارد. اما پاکستان بارها نشان داده است که درمورد پیشبرد گفتوگوهای صلح در افغانستان صادق نیست. زیرا این کشور درست در زمانی اقدام به نشر خبر مرگ رهبر طالبان کرد که قرار بود دور سوم گفتوگوهای صلح در کابل برگزار شود. اما اعلام خبر مرگ ملاعمر آن هم با تأخیر دو ساله از سوی رسانههای پاکستانی سبب توقف گفتوگوهای صلح شد.
جایگاه حکومت و طالبان در روند گفتوگوهای صلح
واقعیت این است که طالبان پس از سقوط در سال 2001 اکنون در بهترین موقعیت نظامی و سیاسی قرار دارد. این گروه حالا در قطر دفتر سیاسی دارد، که از این طریق با کشورهای دیگر در ارتباط است، اخیرا از طریق همین دفتر بود که با نمایندۀ ایالات متحده دیدار و گفتوگو کردند. در داخل افغانستان اقدام به ایجاد قطعۀ سرخ کرده است که بیشترین و موفقترین حملهها را همین قطعه انجام میدهد. علاوه بر آن، این گروه نزدیک به نیمی از خاک افغانستان را از اختیار حکومت خارج کرده، وقتی این گروه میداند که حکومت افغانستان حتا پیش از شروع گفتوگوهای صلح زمینۀ تبلیغات و جولان دادن را در شهرهای بزرگ برای آنها فراهم میکند، چرا باید به راحتی تن به گفتوگوهای صلح بدهد؟ چرا باید به امتیازهای اندک راضی شود؟ وقتی رئیس حکومت وحدت ملی برای شروع گفتوگوهای صلح هیچ پیششرطی نمیگذارد و برعکس برای 20 روز آتشبس یکجانبه اعلام میکند و به طالبان فرصت میدهد تا مناطق بیشتری را تصرف کنند، تجهیزات بیشتر نظامی را برای تقویۀ جبهههای جنگ خود به یغما ببرند، باکشتن سربازان و تصرف پاسگاههای آنان، روحیۀ نیروهای امنیتی را تضعیف کنند، چرا این گروه باید به گفتوگوهای صلح حاضر شود؟
پاسخ این است که طالبان به کمتر از در اختیارگرفتن تمام قدرت و ایجاد «امارت اسلامی» راضی نیست. همانطوریکه در بالا اشاره شد، زمزمۀ صلح و ارتباطات پیدا و پنهان با این گروه از سالهای 86-87 و در دوران حکومت حامد کرزی شروع شد. در دوران کرزی بود که طالبان از یک گروه تروریستی به برداران ناراضی تبدیل شد و در همان زمان بود که با لابیگری حکومت و پادرمیانی برخی کشورهای اسلامی، وجهۀ سیاسی طالبان با ایجاد دفتر سیاسی برای این گروه در قطر برجسته شد.
طالبان در آن زمان از اقتدار امروزی برخوردار نبود، تشکیلات سیاسی و نظامی منظم نداشت، قلمرو بسیار محدودی را در اختیار داشت و حکومت با حمایت بیش از 100 هزار نیروی خارجی از همه جهت دست بالا را داشت؛ اما با آنهم این گروه حکومت افغانستان را دستنشانده میخواند و شرطاش برای مذاکره خروج کامل نیروهای خارجی از افغانستان و احیای مجدد «امارات اسلامی» بود. حالا که ورق به نفع طالبان برگشته این گروه مطمئنا به چیزی کمتر از تصاحب تمام قدرت راضی نمیشود. زیرا حالا این گروه پس از سقوط، نسبت به هر زمان دیگری نیرومند شده است و حکومت نیز با التماس و دادن امتیاز از این گروه میخواهد وارد مذاکره شود. این موضوع تنها به طالبان خلاصه نمیشود، بلکه هر گروه دیگری اگر چنین برگ برندۀ را در اختیار داشته باشد، تلاش میکند تا بیشترین امتیاز را بگیرد.
همه میدانند که یک گروه شورشییی که دست به اقدام مسلحانه میزند، زمانی حاضر به گفتوگوی صلح میشود که در بُعد نظامی بهشدت زیر فشار قرار گیرد، نمونۀ آن صلح شورشیان فارک با دولت کلمبیا بود. این گروه شورشی پس از 50 سال زمانی حاضر به مذاکره شد که در بعد نظامی به شدت تحت فشار قرار گرفت و به حدی ناتوان شد که بهناچار تن به گفتوگوهای صلح داد. در افغانستان نیز چنین تجربهیی میتواند عملی شود و طالبان زمانی حاضر به گفتوگوهای صلح خواهد شد که در بعد نظامی تضعیف شود و در کنار مذاکره فشارهای نظامی نیز بر این گروه افزایش یابد، در حالیکه طالبان اکنون چنین فشاری را احساس نمیکنند بلکه این اعضای طالباناند که بر مواضع نیروهای امنیتی حمله میکنند و به نحوی در میدان نبرد دست بالا را دارند. این گروه حکومت افغانستان را دستنشانده میخوانند و این حکومت را فاقد صلاحیت و اعتبار برای گفتوگوهای صلح میدانند. زیرا آنها از یک سو میخواهند در گفتوگوهای صلح امتیازهای قابل ملاحظهیی بهدست آورند و در سویی دیگر میخواهند این گفتوگوها با کسانی انجام شود که از صلاحیت و اعتبار کامل برخوردار باشند تا امتیازهای بهدست آمده ضمانت شوند و چنین ضامن معتبری نیز ایالات متحدۀ آمریکاست.
در اینکه صلح و امنیت، رفاه در پی دارد و اکثر شهروندان کشور خواهان صلح است، شکی وجود ندارد؛ اما صلح واقعی زمانی میسر میشود که طرفهای درگیر از برخی از خواستههای خود عقبنشینی کند و به برخی از خواسته تن دهد. ظاهرا آمریکا یکی از خواستههای طالبان را که همانا گفتوگوی مستقیم بود اجابت کرده است؛ اما این طالبان نیست که تصمیم نهایی را میگیرد، بلکه سازمان اطلاعات پاکستان تصمیمگیرندۀ نهاییست. برای اثبات این ادعا کافیست به چند هفته پیش برگردیم، زمانی که حکومت وحدت ملی تصمیم داشت به مناسبت عید قربان آتشبس سه روز اعلام کند و بر اساس آن این آتشبس را 2 ماه تمدید کند و ظاهرا رهبران طالبان نیز با این آتش موافق بودند؛ اما با مخالفت سازمان اطلاعات پاکستان یا آی.اس.آی آتشبسی اعلام نشد. در وضعیت کنونی دستیابی به صلح غیرقابل تصور است؛ زیرا حکومت افغانستان طرح و برنامۀ پویا و مشخصی برای گفتوگوهای صلح که کشورهای منطقه را نیز شامل شود روی دست ندارد و در میدان نبرد نیز ابتکار عمل در دست طالبان است. طالبان با بهدست گرفتن ابتکار عمل در میدان نبرد به تازگی در حال بهدست گرفتن ابتکار عمل در میدان سیاست نیز است که سفر نمایندگان این گروه به کشورهای دور و نزدیک گواه این ادعاست. به همین دلیل این گروه خود را در موقعیت برتر از حکومت میدانند و لزومی نمیبینند تا در چنین وضعیتی با حکومت افغانستان وارد مذاکره شوند، مگر اینکه امتیازهای بزرگی به این گروه داده شود.
بنابراین، گفتوگوهای صلح زمانی شکل میگیرد و صلح واقعی زمانی حاصل میشود که طالبان و حامیانشان از چند جهت زیر فشار قرار گیرند تا حکومت به لحاظ سیاسی و نظامی در موقعیت برتر قرار گیرد. حکومت افغانستان میتواند برتری موقعیت خود را با استفاده از گزینۀ نظامی، در میدانهای نبرد بر طالبان تحمیل کند و در عین حال باب مذاکره را نیز باز نگهدارد. در سوی دیگر حامیان بینالمللی حکومت باید فشارهای سیاسی را بر حامیان طالبان به ویژه پاکستان و ایران بیشتر کند تا بنبست کنونی شکسته شده و گفتوگوهای صلح شکل جدیی به خود بگیرد، در غیر آن خواستههای آمریکا و طالبان با هیچ معادلۀ قابل جمع نبوده و دورنمای صلح در کشور نیز ناروشن خواهد بود.