مجیبالرحمان در گوشهیی از بازار مصروف پختن پکوره بود. به محض آنکه مرا با لوازم خبرنگاریام دید، رنگ از رخسارش پرید، چهارطرفش را نگاه کرد و بلافاصله پرسید که از او چه میخواهم.
پسرکاکایش را به همراه آورده بودم. او را آرام ساخت و از او خواست تا خاطرات مهاجرتش به ایران را به من بازگو کند. با شنیدن نام ایران تکان خورد و به خود لرزید؛ چنانکه گویی از بزرگترین دشمناش نام برده باشی. سرانجام با اصرار فراوان حاضر به مصاحبه شد.
عرق سردی بر پیشانیاش نقش بسته بود. با دستان آردآلود عرقش را خشک کرد. دستانش را تکان داد و در کنج اتاق، داستان هجرتش به ایران را بازگو کرد.
مجیب سالها در بیرون کشور مزدورکار بوده؛ اما به گفتۀ خودش محصول سالها عرقریزی و زحمتکشی، تنها تحقیر و توهین بوده است.
او اهل کنر است و سالها پیش برای کاریابی راهی خیبرپشتونخواه پاکستان شد. بعدها در کویته یک قاچاقبر او را به ایران قاچاق کرد.
اما همه چیز به همین سادگی اتفاق نیافتاد. در مسیر راه قاچاقبران نه تنها به مجیب غذا ندادند که او را به شدت لتوکوب هم کردند.
به هر حال، او با هزاران مشقت خود را به تهران میرساند؛ اما در آنجا نیز با مشکلات دیگری مواجه میشود. صاحب کارش او را فریب داده و همواره حقوقش را به تعویق میانداخت. در عوض مجیب الرحمان را آن قدر آزارواذیت میکرد تا سرانجام از حقوقش گذشته و مجبور به ترک کار شود.
او میگوید که حدود 8 سال نگهبانی کرده؛ اما صاحب کارش حقوقاش را نپرداخته، بلکه با دشنامهای رکیک او را اخراج کرد.
مجیب با صدای لرزان میگوید که هم پولیس و هم برخی از شهروندان ایران او را بیجهت لتوکوب میکردند. وقایعی که به گفتۀ مجیب تا دم مرگ در خاطرش باقی میماند.
فریب و اضافهکاری گونهیی از قاچاق انسان است و مجیب چنین تجربههایی را در ایران از سر گذرانده است؛ اکنون اما در اسدآباد کنر در یک دکان کوچک، پکوره و چپس میپزد و به فروش میرساند.
او میافزاید که اثرات اتفاقات ناگوار ایران، او را از یک آدم معمولی به یک انسان روان پریش تبدیل کرده است.
به گفتۀ مجیب، یادآوری خاطرات ایران رواناش را ناراحت میکند؛ زیرا او در آنجا سختیهای زیادی را متحمل شده است.
او سه سال پیش از ایران اخراج شد و به وطن بازگشت، در مدت اقامتاش در ایران به مواد مخدر نیز معتاد شد.
نزدیکان مجیب وضعیت صحی او را نگران کننده میدانند؛ اما از اینکه او را از دست ندادهاند، خوشحالاند.
محمدتراب تراب، دبیر کمیسیون مبارزه با قاچاق انسان در ریاست عدلی ولایت کنر، میگوید، قضایایی همانند قضیۀ مجیبالرحمان نشان میدهد که این کمیسیون باید با نهادهای دولتی و غیردولتی پیرامون قاچاق انسان کار کرده و به شهروندان آگاهی رسانی کند.
آقای تراب، با اشاره به قضیۀ مجیبالرحمان میگوید که مهاجران زیادی برای یافتن کار به کشورهای ایران و پاکستان قاچاق شدهاند و برخی از آنها سرنوشت بسیار شومی داشتهاند.
در فقرۀ سوم مادۀ بیستوششم فصل پنجم قانون مبارزه با قاچاق انسان و قاچاق مهاجران آمده است که « مراجع ذیربط مکلف اند، با استفاده از امکانات دستداشته، غرض آگاهی مردم در مورد خطرات ناشی از قاچاق انسان و قاچاق مهاجران برنامههای لازم را طرح و تطبیق نمایند».
شفیقالله مهمند رئیس مهاجران و بازگشتکنندگان ولایت کنر نیز به سلاموطندار میگوید که تاکنون از مهاجران اخراجشده از ایران پروندهیی با موضوع قاچاق انسان ثبت نشده است؛ زیرا بیشتر مهاجران بازگشته دیگر نمیخواهند در مورد تجربیاتشان با کسی صحبت کنند.
آقای مهمند میافزاید، آنان در تلاشند تا مهاجران و پناهجویان افغانستان در ایران و پاکستان را با همکاری این دو کشور، از این وضعیت برهانند.
در این اواخر، جامعۀ جهانی برای مبارزه با پدیدۀ قاچاق انسان، کنفرانسها و نشستهای گوناگونی را با همکاری حکومت افغانستان و سایر نهادهای داخلی برگزار کرده است. هدف تمامی این سلسله نشستها و گفتوگوها یافتن راهکارهایی مؤثر در جهت مبارزه با قاچاق انسان خوانده شده است.