سلاموطندار بهعنوان یک رسانۀ مستقل و روشنگر از دریافت و انتشار این نوع مقالهها استقبال میکند اما با تمام نکات مطرحشده در آنها الزاماً موافق نیست و دیدگاه این مقاله نیز نمیتواند بیانگر موضع سلاموطندار در قبال مسایل سیاسی مطرح در کشور باشد.
داکتر عبدالله عبدالله پس از کشمکشهای طولانی با محمداشرف غنی، در نتیجۀ پادرمیانی جان کری وزیر خارجۀ وقت ایالات متحده، در 29 سنبلۀ 1393 پای موافقتنامۀ تشکیل حکومت وحدت ملی را امضا کرد. بر مبنای این موافقتنامه، قدرت میان اشرف غنی از شاخۀ غلجاییها و عبدالله از شاخۀ سدوزاییها (با تکیه بر اصل پشت پدری) به گونۀ مساویانه تقسیم شد. اما منازعه و اختلاف میان غنی و عبدالله هیچگاه پایان نگرفت و در کنار رکود اقتصادی، بحران سیاسی و امنیتی نیز تشدید یافت.
مهمترین رؤیای داکتر عبدالله تغییر نظام ریاستی به نظام پارلمانی است. عبدالله به این عقیده است که توزیع و تقسیم قدرت در کشور زمینۀ مشارکت جمعی شهروندان را فراهم میکند. برعلاوه، جغرافیای سیاسی افغانستان و شرایط موجود، تشکیل نظام پارلمانی را به یک ضرورت عینی بدل ساخته است. تصور عموم این بود که ایجاد کرسی ریاست اجرایی پیشزمینۀ تحقق این رؤیاست؛ البته تا کنون ثابت شده که این کرسی هیچ زمینهیی برای پیشزمینهشدن ندارد؛ نه از تعدیل قانون اساسی خبری است و نه از تشکیل کرسی نخستوزیری.
کثرت قومی در کشور و ساختار پیچیدۀ جغرافیای قومی ـ سیاسی سبب شده تا نیروی فرار از مرکز بهصورت بالقوه وجود داشته باشد. شاهان و امیران و رییسجمهوران همواره برای تمرکز قدرت خود رزمیدهاند. تمرکزگرایی در افغانستان سیاستی تاریخی است و پس از تشکیل افغانستان به دست عبدالرحمانخان، امیر آهنین به ضرب چماق، قدرت را به مرکز کشاند و این روش را در میان اخلافاش نیز گسترش داد. محمداشرف غنی رییس جمهور حکومت وحدت ملی نیز گرایش شدیدی به تمرکزگرایی و نوع نظام ریاستی دارد؛ به همین دلیل همواره به نیابت از هواداران نظام ریاستی در برابر آقای عبدالله قرار گرفته است.
اسفل سافلین شک و تردید
داکتر عبدالله رئیس اجرایی حکومت وحدت ملی، در 1364 به جماعت مجاهدین در پنجشیر پیوست و به زودی در صف مقربان احمدشاه مسعود قرار گرفت. عبدالله در آن دوران برخلاف امروز، گرایشی اخوانی داشت و از کاپیتالیسم و کمونیسم بدگویی میکرد. در سال 1380 در بن آلمان، بهعنوان وزیر خارجۀ حکومت موقت برگزیده شد و تا 1385 بر کرسی وزارت خارجۀ حکومت حامد کرزی تکیه زده بود. سپس در 1388 به مصاف کرزی رفت؛ اما میدان را به سود او ترک گفت.
تصویری که داکتر عبدالله در جریان کشمکشاش با جناح آقای غنی از خود ارائه کرد، مردی گیرمانده در تلۀ «افعل ما تفعل» را نشان میدهد. آقای غنی با ایجاد شبکهیی از افراد و دستگاهها در سه قوه و همچنین صدور فرامین گوناگون، بهصورت بیرحمانه و زیرکانهیی داکتر عبدالله را به حاشیه کشاند. آقای غنی حتا صلاحیت وزرای سکتوری را به مشاورین خودش منتقل کرد.
پس از رو شدن سیاست یک بام و دو هوای آقای غنی، داکتر عبدالله شیوۀ شکایت را در پیشگاه ملت اختیار کرد و کمکم سعی کرد خود را در جبهۀ اپوزیسیون جا زند. به همین دلیل پیوسته در جریان کشمکش با رئیس جمهور، با دادن اولتیماتوم و استفاده از الفاظ تند، سرخط خبرها قرار میگرفت. اما ظاهراً در این تنازع برای بقاء، او هیچگاه موفق نشد ابزار چشمگیر و قابل ملاحظهیی برای سرکوب جناح مخالف بیابد. در فرجامین کشمکش بر سر توزیع شناسنامههای الکترونیک، داکتر عبدالله دست به دامان رسانهها شد و مشاور رسانهییاش گفت که اگر سیاستبازی آقای غنی متوقف نشود، ریاست اجرایی بر اساس قانون مصوب ثبت احوال نفوس، دستگاهی را برای توزیع شناسنامه در این ریاست جابهجا خواهد کرد؛ اقدامی که از مرد مرددی چون داکتر عبدالله، دشوار مینمود.
تیپ شخصیتی؛ چالش یا امتیاز
مردی که به سوی دوربینها لبخند میزند و از کنایه بهعنوان چماق در برابر حریفان سیاسیاش استفاده میکند، هویتاش آنچنان آشکار و هویدا نیست. پدرش غلاممحیالدینخان زمریانی، یا از درانیهای قندهار است، یا از مردم پنجشیر. مادرش نیز از تبار تاجیکان است. پشتونهای تندرو او را بهحیث پشتون نمیپذیرند و با طعنه و تمسخر وی را گلمرجان نام نهادهاند. تاجیکهای تندرو نیز حاضر به پذیرفتناش در جرگۀ خویش نیستند.
در فضای سیاسی افغانستان که قطببندیهای قومی تقریباً بر همهچیز سایه افکنده، تبار حیث تعیینکنندهیی دارد. تابهحال هیچ فردی از خردههویتها نتوانسته برای خود جایگاه برازنده و برجستهیی در دستگاه دولت بهویژه در رأس قدرت دستوپا کند. در این میان پشتونبودن خود امتیازی ویژه محسوب میشود. بیجهت نبود که داکتر عبدالله هنگام رقابتهای انتخاباتی در سال 1388، عکسهایی از میرویسخان هوتک را در کنار یا پسزمینۀ عکسهای خود منتشر میکرد، با اینکه به زودی دریافت که اکثریت پشتونهای پشتوزبان از وی بیزارند.
اعتبار عبدالله در میان تاجیکان نیز بیشتر بهواسطۀ همنشینی او با احمدشاه مسعود است. مسعود که دستکم تاجیکان شمال او را بهعنوان یک قهرمان میشناسند، در تفسیر اسطورهیی، نمادی از تصمیم درست، رأی قاطع و انسانی کامل را اعاده میکند. شاید داکتر عبدالله نیز دوست دارد که مردم او را چونان مسعود، شخصیتی قاطع و کامل بپندارند.
با این حال و دستکم حزب جمعیت چنین نگاهی به داکتر عبدالله ندارد. عطامحمد نور او را ماری خفته در آستین توصیف کرد و به نظر من، این سخن بدین معناست که عبدالله یک شخص نفوذی از جناح مقابل است؛ شاید نفوذی پشتونها در جرگۀ تاجیکها.
از سوی دیگر، سیاستمدار مورد نظر ما بدون اغراق، شیکترین مرد در میان کل سیاستمدارن معاصر افغانستان است. داکتر عبدالله مردی است با خصایصی رومانتیک و نجابتی ویکتوریایی. حتا مستخدماناش قدر او را بهخوبی نمیدانند. در جلسۀ واکنش به شروع روند توزیع شناسنامههای الکترونیکی، هیچکس حتا یک پیاله آب روی میز رییس اجرایی نگذاشته بود. سرانجام داکتر عبدالله فریاد کشید: «کسانیکه در مورد مسائل مهم گپ میزنند، روی میزشان یک گلاس آب میگذارند.»
به هر حال، برای این مرد شیکپوش اما درمانده، شاید سیاست پرتگاهی ناگزیر باشد.