تکوین الگویی التقاطی از زن در عصر خلافت

در نوبت‌های قبلی تلاش کردیم تا در حد توان‌مان تاریخچه‌یی از پدیدۀ جنسیت ارایه کنیم. دیدیم که چه‌گونه هنجارهای زن‌ستیزانه که با ظهور جوامع زراعتی، شهری و حکومت‌های مرکزی به میان آمده بودند، در فرهنگ و ذهنیت اجتماعی گروه‌های گوناگون در خاورمیانه و به خصوص بین‌النهرین ریشه دواندند. همچنین دیدیم که این فرایند همزمان در پارس ساسانی و بیزانس (رم شرقی) نیز جریان داشت. خانه‌نشینی، پوشش، محدودیت‌های جنسی و غیره از جمله هنجارهایی بودند که در این دوران در میان مردم رایج و در سطح قوانین و دولت‌ها نهادینه شدند. با این همه دیدیم که در زمان حیات پیامبر زنان هنوز نقش فعالی در فضای عمومی داشتند. حجاب و خانه‌نشینی مخصوص همسران پیامبر بود و زنان از میادین جنگ تا مباحث فکری در فضاهای گوناگون حضور مؤثری داشتند.

در این دوران هنوز علمی به نام «فقه» وجود نداشت و تعالیم اسلام به شکل کتابی جمع نشده بودند. فرایند مکتوب‌سازی حدیث‌ها و دسته‌بندی و ایجاد علوم اسلامی مختلفه در زمان اموی‌ها و به خصوص عباسی‌ها صورت گرفت. همچنین نباید فراموش کرد که در جوامع پیشامدرن، نوشتار و کتابت چیزی مخصوص طبقات نخبه و حاکم بود و اکثریت قریب به کل جامعه از سواد درست نوشتاری برخوردار نبودند؛ مگر در شهرهای نسبتاً بزرگی که در آن یک طبقۀ متوسط شهرنشین وجود داشته است، مثلاً در بغداد یا کوفه. این سبب می‌شد که تاریخ هر دوره را عموماً حاکمین و فاتحین، یا کسانی که به دست حاکمین و فاتحین سرکوب نشده باشند، بنویسند.

آموزه‌های مربوط به جنسیت و تصورات جامعه دربارۀ خصوصیات ذاتی زنانه‌گی یا مردانه‌گی از خردسالی به صورت تدریجی و در بستر روابط و زنده‌گی اجتماعی آموخته می‌شوند و مردم هر دوره آن‌ها را به عنوان چیزی طبیعی می‌پذیرند؛ حال آن‌که این تصورات نظر به فرهنگ و سیاق هر دوره‌یی فرق می‌کنند. نباید فراموش کرد که نویسنده‌گان قرن سوم و چهارم هجری نیز فرزندان عصر خود بوده اند و آن‌ها هم اسلام را از روزنۀ فرهنگ زمان خود می‌دیدند. خوب، حالا می‌بینیم که تصورات فرهنگی مسلمانان و عرب‌ها در گذار از مدینۀ نبوی و خلفای راشدین به دورۀ اموی و عباسی چه تغییراتی داشت و پیامد این تغییرات برای زنان چه بود. عوامل مهم مورد بررسی ما فتوحات و برده‌داری‌اند.

در سال‌های بعد از وفات پیامبر، عرب‌ها به فتوحات زیادی دست یافتند. این فتوحات سبب شد تا ثروتی غیرقابل تصور به مراکز قدرت ریخته شود. سطح رفاه طبقات حاکم به شدت بالا رفت و مراکز قدرت شاهد ظهور طبقات شهرنشین شدند؛ طبقاتی که نسبت به ساکنین مدینه‌النبی در سطح بالاتری از رفاه می‌زیستند. همچنین این فتوحات منجر شد به درهم آمیخته شدن فرهنگ عربی با فرهنگ جمعیت‌های فتح شده، مخصوصاً فرهنگ طبقات حاکم فارسی‌زبان؛ در ابعاد اداری، ادبی، فرهنگی و فکری. از این گفته‌ها نباید برداشتی ایدیولوژیک داشت. سخنان ما هیچ ربطی به «هویت» فارسی یا عربی ندارد. وقتی می‌گوییم طبقۀ حاکم فارسی، قسمتی که روی آن باید تمرکز کرد «حاکم» است نه «فارسی». تعمیم دادن یک اخلاق خاص به یک هویت مشخص، خود خطایی عقلانی است؛ چرا که شیرازۀ چنین بحث‌های هویتی‌یی در ذهن ایدیولوگ‌های امروزی وجود دارد ـ چه در اسلام سیاسی و چه در ناسیونالیسم ایرانی ـ نه در واقعیت بستر تاریخی مورد بحث ما. چیزی که این‌جا مهم است شرایط زنده‌گی، عادات، تصورات و امکانات مشترک یک طبقۀ حاکم است که بر عراق مدت مدیدی سلطه داشتند.

حتا در شهری نظامی چون کوفه، در سال 657 میلادی حدود 10000 از موالی ـ همپیمانان غیرعرب فاتحین ـ می‌زیستند. این درهم‌آمیختگی فرهنگی مخصوصاً در عراق دیده می‌شد؛ جایی که قسمت قابل توجهی از طبقۀ حاکم ساسانی به اسلام پیوست و این نیازی دیگر را برطرف می‌کرد که نتیجۀ توسعۀ دستگاه دولتی بود: تشکیلات اداری. این طبقه به عنوان مامورین و گماشته‌گان بسیار مهم دولت در همان کرسی‌های قدیمی ابقا شدند؛ زیرا پس از فتوحات از سیستم حکومتداری ساسانی به عنوان سیستمی باسابقه و مؤثر در آن منطقه الگوبرداری شد. خلافت اسلامی بعد از خلفای راشدین در عمل به سیستم امپراطوری موروثی تبدیل شد. در نتیجه این طبقات حاکم ارزش طبقاتی خود را از دست ندادند و ارزش‌های فرهنگی خود را به عنوان «آداب» و اصول دولتداری و زنده‌گی نخبه‌وار به طبقۀ حاکم بنی امیه و بنی عباس منتقل کردند.

در روی دیگر قضیه، با آنانی که اسلام نیاوردند چه شد؟ اکثراً زنان و کودکان آن‌ها به کنیزی و غلامی گرفته شدند و بازارهای دارالاسلام پر از کنیز شد. زن در تجربیات هر باشندۀ این خطه به مثابۀ یک شی‌یی شده بود که به راحتی خرید و فروش می‌شد. همچنین رسم حرم‌داری ـ در ابعاد بزرگ ـ از ساسانیان عراق به عباسیان منتقل شد. جایی که پدیدۀ خانه‌نشینی زنان بدترین وجه خود را دید؛ وقتی ارتباط‌شان با مردان به کلی قطع شد و حتا مدیریت و حفاظت حرم‌ها را خواجه‌گان به دوش گرفتند. حرم‌ها تنها مربوط به حاکمین نبودند؛ هر کسی که پولش را داشت می‌توانست کنیز و همسر بخرد و آن‌ها را در عمل زندانی کند. زنان هیچ قدرتی در امور مربوط به خود نداشتند و تنها راه رسیدن به آن‌چه نیاز داشتند دروغ گفتن و مکر و حیله بود. باید اندیشید، آیا زنان به خودی خود حیله‌گر بودند، یا جامعه آن‌ها را در چنین وضعی قرار داد. (رجوع کنید به نوشته دوم این سلسله).

خلاصه این‌که فتوحات باعث تغییراتی بنیادین در ساختار جامعۀ اسلامی شد. اختلاط فرهنگ‌های مختلف چیزی است که در علوم سنتی اسلامی ردیابی نشد و بسیاری از نویسنده‌گان این دوره تصورات فرهنگی خود را حکم خدا پنداشتند. به علاوه، کنیزداری حاصل از این فرایند، سبب پایین آمدن ارزش اجتماعی زنان شد و زنان آزاد نیز محکوم به خانه‌نشینی و پوشش عمومی شدند. ازدواج با زنان غیرباکره، که قبلاً چیز بدی شمرده نمی‌شد ـ بیشتر همسران پیامبر بیوه بودند ـ در گذار به جامعۀ عباسی شکل برعکس آن را به خود گرفت و تبدیل به یک عیب شد.

در بُعد مهم دیگر، نویسنده‌گان و فقیهانی که در نقاط مهم به مناصب دولتی همانند دادگاه ها گماشته می‌شدند، در قرون 4 و 5 هجری دروازۀ اجتهاد را بسته دانستند و پیام الاهی را در عمل کامل. وظیفۀ مجتهد از اجتهاد به تقلید تغییر کرد و کسی هم که از این امر سرپیچی می‌کرد، با اتهام مخالفت با اجماع علما ـ که عموماً به زور شمشیر خلفای مستبد عملی می‌شد ـ روبه‌رو بود. این‌جا بود که مردسالاری و زن‌ستیزی وجهه‌یی اسلامی یافتند و از این‌جا به بعد ادبیات اسلامی دربارۀ زنان سیر قهقرایی خود را ادامه داد، تا زنانی که در غور سنگسار شدند، تا کودکانی که همسر دوم و سوم پیرمردان هفتاد ساله شدند، به مجوزهای کاملاً دینی سر خم کنند.

نباید فراموش کرد که فقه اسلامی نیاز به یک بازبینی اساسی در حوزۀ حقوق و احوال زنان دارد؛ چرا که فقه محصولی انسانی است و به هیچ‌وجه از قطعیت وحی برخوردار نیست؛ و صد البته ادعای قطعیت این محصول انسانی به خودی خود توهینی است به عدل الهی.

میل نویسنده این بود که با جزییات بیشتر به این موضوع بپردازد؛ اما فرصت تنگ است. از خواننده دعوت می‌شود که به آثار کسانی چون قاسم امین، طاهر حداد و در بعد تاریخی این مسأله به کتاب‌های لیلا احمد رجوع کند.

بنگرید به:

Leila, Ahmad. Women and Gender in Islam: Historical Roots of a Modern Debate. London: Yale University Press, 1992.

محمد ارکون، از اجتهاد به نقد عقل اسلامی – ترجمه: مهدی خلجی، انتشارات توانا

قاسم امین، تحرير المرأة، چاپ 1899

طاهر حداد، امرأتنا في الشريعة والمجتمع، 1930

به اشتراک بگذارید:
به اشتراک گذاری بر روی facebook
به اشتراک گذاری بر روی twitter
به اشتراک گذاری بر روی telegram
به اشتراک گذاری بر روی whatsapp
به اشتراک گذاری بر روی email
به اشتراک گذاری بر روی print

این مطلب در آرشیو سلام وطندار ذخیره شده است.

اخبار و گزارش‌های سلام وطن‌دار را از شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید:

فیسبوک

توییتر

تلگرام