یک مانیفیست؛ تزهایی برای ایجاد صلح در افغانستان

یادداشت نویسنده: سلطنت‌طلب و جمهوری‌خواه، خلقی و پرچمی، شوروی و غرب، کمونیست و اسلام‌گرا، مجاهد و طالب، حنفی و تکفیری، القاعده و امریکا، جنگ‌سالار و تکنوکرات، پشتون و غیرپشتون، امارت اسلامی و دولت اسلامی، کا.ج.ب، آی.اس.آی و سیا، همه دهه‌هاست که به گونه‌ی بی‌وقفه‌یی باهم در افغانستان می‌جنگند. تلاش برای پایان دادن به جنگ، شرایط جنگی تازه‌یی را ایجاد کرده و فرم‌های جدیدی از درگیری را شکل داده است.

I

قدرت‌های بزرگی چون امریکا، چین، هند و روسیه دو نکته را برای توجیه منابع‌شان در افغانستان بیان می کنند:

الف: جلوگیری از گسترش گروه‌های تروریستی با ایجاد پایگاه‌های امن نظامی در این کشور؛

ب: توسعه‌ی افزایش اقتصاد قاره‌یی و اقتصاد جنوب آسیا با حفظ سرمایه‌گذاری‌ها.

جامعه‌ی جهانی افغانستان را سرزمینی می‌داند که با مرزهایی از سوی بریتانیا و روسیه محدود شده است. این مرزها شامل دو معاهده‌یی می‌شود که به‌ترتیب، در سال‌های  1879 (گندمک) و 1893 (دیورند) صورت گرفته و در پیمان‌نامه‌ی انگلو-روسی  در سال 1907 و انگلو-افغان در سال 1921 تصویب شده بود. اما حکومت‌های افغانی بعد از آن این مرزها را قانونی ندانستند تا این‌که در سال 1947 هند و پاکستان از هم جدا شدند و پاکستان به‌عنوان کشوری مستقل سر برآورد.

IV

در افغانستان هیچ حاکم یا دولتی قادر به ساخت و نگهداری خود با استفاده از منابع داخلی نبوده است. به همین دلیل، دولت‌های بدون کمک‌های دوامدار خارجی؛ چون: حکومت امان‌الله خان (1919-1929)، دولت اسلامی مجاهدین (1992-1996) و امارت اسلامی طالبان (1996-2001)، نتوانستند در برابر فشارها تاب بیاورند و به‌زودی سرنگون شدند.
حقیقت این است که افغانستان می‌تواند یک دولت پایدار را -که هزینه‌های آن عمدتن از طریق درآمد داخلی تامین ‌شود- حفظ کند، اما این تنها در صورتی ممکن است که اقتصاد آن از مازاد کافی برای تأمین مالی برخوردار باشد. اما دو نکته‌ی دیگر نیز مهم است:

یک: نهادهای امنیتی بتوانند در برابر تهدیدات خارجی بأیستند

دو: دولت توانایی این را داشته باشند که تهدیدات داخلی را مهار کند.

با این حال، با توجه به واقعیت‌های اقتصادی و سیاسی قرن گذشته، ایجاد یک دولت پایدار در افغانستان مستلزم درگیری قدرت‌های خارجی به‌عنوان کمک‌کنندگان یا تامین‌کنندگان امنیتی آن است.

VII

تغییر این واقعیت‌ها در کشوری دچار کمبود زمین‌های قابل کشت و وجود رودخانه‌های بی‌مصرف در حالی‌که شهرک‌های انسانی با کمبود آب مواجه است و به‌واسطه‌ی کوه‌ها و کویرهای غیرقابل دسترس از هم جدا می‌شوند، نیازمند همکاری اقتصادی همسایگان برای رسیدن به بازارهای بین‌المللی عرضه و تقاضا است. اما این همکاری‌ها نیز زمانی ممکن می‌شود که رابطه‌ی سیاستمداران با همسایه‌ها این اجازه را به آن‌ها بدهد.

VIII

وجود تمویل‌کننده‌های خارجی و کمک‌های اقتصادی می‌تواند برای شماری از همسایه‌ها و قدرت‌های بزرگ منطقه یک تهدید به حساب آید.

در حالی‌که ثبات در افغانستان منافع عمومی را برای جامعه‌ی بین‌المللی به ارمغان می‌آورد، اما بازیگرانی که برای ایجاد چنین ثباتی تلاش می‌کنند، ممکن است از موقعیتی که به نفع خود به‌دست می‌آورند بهره‌برداری کنند. دو دولت شوروی در دهه‌ی 1980 و دولت ایالات متحده از سال 2001 بدین‌سو قصد داشتند افغانستانی به‌نحوی سازگار با منافع خود ایجاد نمایند. اما رقبا و مخالفان: پاکستان و ایران، ایالات متحده (در برابر شوروی)، چین (به همین ترتیب) و روسیه (در برابر ایالات متحده) از تلاش‌های خود به‌عنوان تهدیدی در برابر هم‌دیگر بهره‌برداری کردند.

با شناختی از اوضاع اقتصادی، میزان و نوعیت جمعیت، زبان، مذهب، نژاد و پیوندهای اقتصادی افغانستان با کشورهای همسایه، هر قدرت بزرگی می‌تواند این کشور را با پرداخت بهای ناچیزی در میان مشتریانی که مایل به مبارزه‌اند، بی‌ثبات سازد. مجاورت و ارتباط افغانستان با بزرگترین قدرت اقتصادی جهان و قدرت هسته‌یی معنایی جز بی‌ثباتی مدام این کشور ندارد.

X

از این‌رو، ثبات افغانستان تا حضور ائتلاف‌های خارجی، کمک‌های امنیتی و توسعه‌ی اقتصادی سکتور خصوصی مستلزم آن است که هیچ همسایه یا قدرت بزرگی از افغانستان به نفع خود سوءاستفاده نکند. امروز روسیه، ایران، پاکستان و چین ظاهرن می‌خواهند که امریکا در افغانستان باقی بماند. اما در این‌که آیا ممکن است حضور نامحدود امریکا در افغانستان برای آن‌ها تهدیدی محسوب شود یا خیر، شک دارند.

XI

ثبات در افغانستان نیازمند خروج تمام سربازان خارجی یا توافق تمامی قدرت‌های مربوط به اختیارات نظامی خارجیان است. خروج سربازان خارجی افغانستان را به سقوط تهدید می‌کند، در حالی‌که وجود پایگاه‌های دایمی -که منافع ملی خاصی را تهدید می‌کند- منجر به عقب‌ماندگی خواهد شد.

XII

در میان پیشنهاداتی که برای حل این معضل مطرح شده، می‌توان این‌ها را یادآوری کرد: ایجاد یک دولت خنثا در افغانستان (پیشنهاد روسیه)؛ جایگزینی پشتیبانی عملیات جنگی با نیروهای حافظ صلح جامعه‌ی جهانی (پیشنهاد چین)؛ محدود و یا حذف‌کردن موجودیت هند برای آموزش مشترک به نیروهای امنیتی افغانستان و پاکستان (پیشنهاد پاکستان)… اما ایالات متحده می‌خواهد توافق‌نامه‌ی امنیتی دوجانبه‌ی خود با افغانستان را به‌نحوی اجرا کند تا کشورهای همسایه را وادار کند که به تحریم [ایران] واکنش نشان دهند نه این‌که در مقابل ایالات متحده قرار بگیرند.

با این حال، این پیشنهادها با حضور یک یا چند بازیگر –که توانایی جلوگیری از اجرای آن‌ها را داشته باشند- غیر قابل قبول می‌باشد.

رشد چین و هند باعث توسعه‌ی سریع پروژه‌های ارتباطی در مناطق اطراف افغانستان شده است. پیوند دادن افغانستان به این شبکه‌ها تنها راه کاهش وابستگی به کمک‌های خارجی به نفع توسعه‌ی اقتصادی داخلی است.

XIV

مشروعیت داخلی حکومت اکنون با پرسش مواجه است. همان‌طور که بحث نفس‌گیر نام‌گذاری هویت ملی و قومی در شناس‌نامه‌های الکترونیکی نشان داد، کلمه‌ی «افغان» می‌تواند معناهای متفاوتی داشته باشد. قانون اساسی افغانستان از سال 1923 به این‌طرف اعلام کرده است که این کلمه می‌تواند به هر شهروند کشور اطلاق شود، اما به‌طور همزمان معنای اصلی قومی خود را به‌عنوان «پشتون» نیز حفظ کند.

تنها نیروهای امنیتی (ارتش، پولیس، امنیت) می‌توانستند مستقل از تعهدات جناحی از یک جنبش سیاسی غیرخشونت‌آمیز یا حداقل غیرنظامی حمایت کنند. اما پایگاه ضعیف منابع محلی نشان می‌دهد که در غیاب حمایت‌های خارجی، این نیروها به‌زودی از سوی جناح‌ها شکار می‌شوند. كمك‌های خارجی می‌تواند حداقل تا حدی نیروهای امنیتی را از جناح‌گرایی محلی آزاد كند، اما مقاومت قدرت‌های رقیب یا مخالفان خارجی نیز تحریک‌کننده است. مذاکرات پیوسته در مورد ترکیب و پایداری نیروهای امنیتی تاکنون شکست خورده است. همین اتفاق در دهه‌ی 1980 در اختلافات میان ایالات متحده و شوروی در مورد کمک به نیروهای افغان نیز وجود داشت. شوروی‌ها به دنبال نتیجه‌یی نامتقارن، از دولت حمایت می‌کردند و امریکایی‌ها در سمت حمایت از مقاومت علیه دولت قرار گرفته بودند. با این حال، امریکا بیشتر در صدد این بود که توافقی میان گروه‌های مخالف دولت صورت بگیرد، اگرچه اختلاف میان آن‌ها نیز زیاد بود.

دشواری تعریف و یا حتا تصور یک دولت نهایی که نیازها و خواست‌های حداقل تعداد زیادی از بازیگران (ایالات متحده، پاکستان، ایران، روسیه، چین، هندوستان، نخبگان غربی افغانستان، ملی‌گرایان پشتون، اسلام‌گرایان افغانستان و رهبران قومی غیرپشتون) را برآورده کند، اعتبار هرگونه مذاکره را تضعیف می‌کند. هر بازیگری تمایل دارد باور داشته باشد که دشمنانش هیچ پیشنهاد قابل قبولی ندارند و از مذاکرات برای خرید زمان استفاده می‌کنند.

بازیکنان اصلی تقریبن توانایی دستیابی به صلح و منافع مشترک را نداشته‌اند. از این‌رو، آن‌ها به جای مذاکره در مورد منافع متقابل، بر موضع قدرت اصرار دارند.


نویسنده: بارنت روبین

مترجم: شبنم خلیل‌یار

به اشتراک بگذارید:
به اشتراک گذاری بر روی facebook
به اشتراک گذاری بر روی twitter
به اشتراک گذاری بر روی telegram
به اشتراک گذاری بر روی whatsapp
به اشتراک گذاری بر روی email
به اشتراک گذاری بر روی print

این مطلب در آرشیو سلام وطندار ذخیره شده است.

اخبار و گزارش‌های سلام وطن‌دار را از شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید:

فیسبوک

توییتر

تلگرام