حسین بیوک
آیا گاهی فرصت کرده اید که پای تلویزیون بنشینید و شبکههای تلویزیونی را یکی پشت دیگر از چشم بگذرانید؟ مطمئناً پس از تغییر چند شبکه، تنها چیزی که به چشمتان میخورد یکنواختی در میان این شبکههاست و به زودی پی میبرید که تمام این شبکهها محتوایی یکسان دارند، اما با نامهای متفاوت.
رسانههای دیداری کشور اکثراً منحصر به دو نوع برنامهها اند؛ برنامههای سیاسی و برنامههای سرگرمکننده. برنامههای سیاسی این شبکهها با تغییر نام در محتوا یکسان اند و بیشتر کارشناسانی که در این نوع برنامهها اشتراک میکنند نیز در دیگر شبکهها دستبهدست میشوند و موضوعات مورد بحث نیز اکثراً یکنواخت است.
از این میان میتوان از برنامۀ «فراخبر» تلویزیون طلوع و «پس از خبر» آریانانیوز نام برد. این دو برنامه از دو شبکۀ تلویزیونی، محتوای یکسانی دارند و موضوعات مشابهی در آنها مورد بحث قرار میگیرد.
تشابه این دو برنامه از دو تلویزیون، مشت نمونۀ خروار است. بینندهگان این گونه برنامهها را زیاد دیده اند و در بیشتر موارد تماشای این گونه برنامهها خستهکننده نیز است.
و اما برنامههای سرگرمکننده و تفریحی؛ اکثراً شبکههای تلویزیونی افغانستان دست به تقلید از برنامههای شبکههای جهانی میزنند و افزایش این گونه تقلید سبب مرگ خلاقیت در این شبکهها شده است.
در برخی موارد تقلید از این نوع برنامهها نیز درست انجام نمیشود و برنامهیی که به دست آمده با نسخۀ اصل آن کاملاً تفاوت دارد.
به عنوان مثال برای نمایش یکنواختی در برنامههای سرگرمکننده میتوان از «سریالهای هندی» یاد کرد که به صورت تندی تقریباً به تمام شبکههای تلویزیونی سرایت کرد و همین که یکی از این شبکهها رو به سریالهای ترکی آورد، دیگر شبکهها نیز یکیپشتدیگر پخش سریالهای ترکی را آغاز کردند.
مجریان برنامههای سیاسی نیز که اکثراً یکی از دیگری تقلید میکنند، نقطۀ برجستۀ یکنواختی رسانهها اند. این نوع گردانندهگان احساساتی برخورد کرده و مهمانهای برنامه را تحت فشار قرار میدهند، به ویژه زمانی که مهمانان برنامه مسؤولان حکومتی باشند.
محمد مروجزاده، یکی از آگاهان رسانهیی کشور علت عمدۀ یکنواختی برنامههای تلویزیونی را عدم وجود دورنما، انگیزه و هدف از سوی مسؤولان این رسانهها میداند.
آقای مروجزاد میگوید، نبود افراد متخصص نیز علت یکنواختی رسانه است. او میگوید: «خویشخوری همانگونه که در نهادهای دولتی به گونۀ گسترده وجود دارد، در ساختار رسانهها نیز دیده میشود».
مروجزاده میافزاید، بیشتر رسانهها انتقادپذیر نیستند و نبود فرهنگ انتقاد و نقدپذیری در این بخش یکی دیگر از عوامل همسانی این گونه رسانهها شمرده میشود.
این آگاه رسانهیی میگوید که تقلید صد درصد شبکههای تلویزیونی از برنامههای خارجی و برنامههای شبکههای جهانی سد راه نیروی باالقوۀ جوانان بااستعداد شده و این شبکهها بیشتر از آن که طرحهای بکر جوانان را در بخشهای سیاسی و تفریحی در نظر گیرند، متکی به تقلید از برنامههای رسانههای شهرۀ جهانی اند.
به گفتۀ مروجزاده روزبهروز جامعه تنوعطلب میشود و اگر شبکههای تلویزیونی توجه جدی به خواستهای شهروندان نکنند، به زودی رختشان از جامعه برچیده شده و باشندهگان رجوع به برنامههای متنوع بیرونی میکنند.
عبدالعظیم نوربخش، استاد دانشگاه و آگاه رسانهیی نیز میگوید که نبود دورنمایی روشن و مشخص در رسانههای دیداری سبب سردرگمی شبکههای تلویزیونی و مردم شده است.
به باور نوربخش شبکههای تلویزیونی تاکنون موفق نشده اند مخاطبان خود را تشخیص دهند و بیشتر مخالبان این رسانهها به دلیل بیمحتوایی، از تماشای برنامههای این رسانهها دست کشیده اند.
نوربخش خاطرنشان میکند که بیشتر مسؤولان رسانههای افغانستان در رشتهیی که فعالیت میکنند، تخصص ندارند و این موضوع سبب شده تا میزان کیفیت در برنامههای تلویزیونی به حداقل برسد.
نوربخش دربارۀ رفتار نشأتگرفتۀ مجریان شماری از برنامههای سیاسی از خشونت میگوید که این گونه برنامهها متأثر از سیاست حاکم در کشور اند. به گفتۀ نوربخش خشونت در رسانه سبب میشود تا خیل عظیمی از بینندهگان یا شنوندهگان بیشتر ترجیح دهند تا این قبیل برنامهها را نبینند.
به باور این استاد دانشگاه با گذشت زمان تلویزیون یا در کل رسانهها نسبت به طرح نشراتشان یا در میان مردم جا باز میکنند یا کمکم محو میشوند.
چندین دهه ناامنی در کشور سبب شد تا رسانهها رشد نکنند و در حالت ثابتی به سر برند، اما چهارده سال اخیر، فرصت مناسبی برای پیشرفت بوده و در این مدت دهها رسانۀ دیداری، شنیداری و نوشتاری به وجود آمدند.
به هر صورت با این که میزان تقلید در رسانههای افغانستان به ویژه شبکههای تلویزیونی زیاد است و تنوع و خلاقیت در این رسانهها به صفر میرسد، اما نمیتوان از تأثیر آنها در جامعه چشمپوشی کرد. در بیشتر موارد همین رسانهها سبب شده اند تا حق به حقدار برسد و صدای دورافتادهترین افراد به گوش مقامات عالی رتبه منتقل شود.