افغانستان تنها کشوری نیست که تجربۀ جنگ‌های داخلی و برون‌مرزی را از سر گذشتانده است؛ جنگ و خونریزی در شماری از کشورها به مراتب گسترده‌تر و ویرانگرتر از آن چیزی بوده که امروز در افغانستان شاهدش هستیم. اما سرانجام بسیاری از این جنگ‌ها چیزی جز گفت‌وگو و نشستن دور میز مذاکره نبوده است.

تجربۀ سه جنگ بزرگ اخیر در افغانستان ـ مجاهدین/شوروی، مجاهدین/مجاهدین و دولت/ناتو/طالبان ـ نشان داده است که فرازونشیب‌های گفت‌وگوهای صلح در افغانستان، به مانند دیگر کشورها چندان با موفقیت به انجام نرسیده و به دور گردونی می‌ماند که توقفش امری‌ست محال.

گرچه مردم افغانستان خاطرۀ چندان خوشی از تکرار مکرر دوگانۀ جنگ/صلح در ذهن ندارند، با آن هم همواره می‌توان دربارۀ راهکارهای رسیدن به صلح و پایان جنگ بحث و گفت‌وگو کرد. 

با استناد به تاریخ و درس‌هایی که از نشست‌های صلحی چون صلح کمپ دیوید و صلح شاخۀ «شین فین» آیرلند شمالی با دولت بریتانیا، و همچنین با اتکا به تجربۀ شکست برنامۀ صلح حکومت داکتر نجیب‌الله و نشست‌های سران مجاهدین در دوران جنگ‌های داخلی ـ مذاکرات اسلام‌آباد و عربستان، مشهور به مذاکرات خانۀ خدا، جبل‌السراج و … ـ نکات فنی ذیل نقشی بنیادینی در راستای رسیدن به یک صلح پایدار دارند:

الف: ارادۀ قوی رهبران جنگ برای جمع شدن به دور میز مذاکرات صلح

ب: پیشگیری از منطقه‌یی و یا جهانی شدن مسألۀ مذاکرات صلح، به منظور کاهش تعداد بازیگران سیاسی

ج: کوچک کردن تیم مذاکره کننده؛ چرا که سرعت دست‌یابی به توافق را بیشتر می‌کند

د: کوتاه کردن میعاد مذاکرات و فواصل برگزاری مذاکرات؛ هرچه مدت مذاکرات طولانی‌تر شود و مذاکرات در گسست‌های زمانی بسیار دور برگزار شود، دست‌یابی به صلح سخت‌تر خواهد شد

ه: به هر اندازه‌یی که بر تنوع مکان برگزاری مذاکرات و سهولت‌های رفاهی محل افزوده شود، به همان اندازه امکان دست‌یابی به صلح دشوارتر می‌شود

تجربۀ کشورهایی که روند مذاکرات صلح را با موفقیت پشت سر نهاده اند نشان می‌دهد که با استفاده از موارد فوق می‌توان گام‌ها مؤثر و عملی‌یی را در راستای رسیدن به صلح پایدار برداشت.

در آیرلند شمالی، ارادۀ مصمِم رهبرانی چون تونی بلر و جری آدامز برای خاتمه دادن به خشونت‌های سی ساله، گام بلندی در زمینۀ صلح محسوب می‌شود. مذاکراتی که در پاکستان، میان طالبان و دولت مرکزی برای اولین بار برگزار شد، گویای ارادۀ رهبری جدید طالبان به پایان بخشیدن به زنجیرۀ خشونت‌ها بود.

اما نقش آذینی شورای صلح سوریه و انتقادها از عملکرد این شورا، نشان داده است که گفت‌وگوهای حساس صلح از لحاظ تخنیکی، نیازمند حضور حداقلی افرادی است که از قدرت تصمیم‌گیری برخوردارند. البته این به معنای عدم مشارکت تمامی گروه‌های ذی‌دخل و یا به طور کل، عدم مشارکت ملت در روند گفت‌وگوها نیست.

 نشست‌های گوناگون گروه‌های متخاصم سوری، در پایتخت‌ها و هوتل‌های پرزرق‌وبرق چندستاره جز درازکردن مسیر صلح حاصل دیگری نداشته است. نشست‌های گروهای مختلف سوری از مسکو تا ژنو و از پاریس تا عربستان، گویای آن است که اگر مذاکره‌کنندگان از لحاظ زمانی و مکانی فراخ‌بال باشند، امکان حصول توافق دشوارتر است.

در پایان، با استناد به سخنان اخیر سفیر و همچنین نمایندۀ ویژۀ روسیه در امور افغانستان که از حکومت وحدت ملی خواسته اند تا در مقابل طالبان، صرفاً از ابزار دیپلوماسی و مذاکره کار گیرد، باید گفت، خطری که مذاکرات صلح افغانستان را تهدید می‌کند، بین‌المللی و یا منطقه‌یی شدن آن است. دولت افغانستان به هیچ وجه نباید اجازه دهد که این مذاکرات وارد فاز منطقه‌یی شود؛ زیرا حضور بازیگران منطقه‌یی با گرایش‌های قومی – مذهبی متفاوت و همچنین تضاد در چشم‌اندازها و منافع، نتیجه‌یی جز تکرار شکست‌ مذاکرات گروه‌های «هفت‌گانه» و «هشت‌گانه» مجاهدین، برنامۀ صلح داکتر نجیب‌الله و سرنوشت مذاکرات صلح سوریه نخواهد داشت.

به اشتراک بگذارید:
به اشتراک گذاری بر روی facebook
به اشتراک گذاری بر روی twitter
به اشتراک گذاری بر روی telegram
به اشتراک گذاری بر روی whatsapp
به اشتراک گذاری بر روی email
به اشتراک گذاری بر روی print

این مطلب در آرشیو سلام وطندار ذخیره شده است.

اخبار و گزارش‌های سلام وطن‌دار را از شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید:

فیسبوک

توییتر

تلگرام