بزنگاه سیاسی افغانستان را سراسر هیاهوی بزن و بشکن فرا گرفته است و تقریباً تمام بازیگران سیاسی در این هنگامه حضور دارند؛ از محمداشرف غنی مرکزگرا و به ظاهر متجدد تا حکیم تورسن که یکی از برنامههایش مبارزه با پیراهنوتنبان افغانی است و در حکومتش به عبدالله و غنی حتا کرسی چاینکیپزی نمیدهد.
آنچه بازیگران سیاسی را به میدان فراخوانده، انتخابات ریاست جمهوریست؛ روندی که برگزاری آن در هالهیی از ابهام قرار دارد. با این وصف، سیاستمداران یا به صورت مستقیم و یا به وسیلۀ نیروهای نیابتی در این شلتاق حضور دارند. اما در این میان یکی از بازیگران مطرح حضور ندارد، این غایب از صحنه حامد کرزی، رئیس جمهور پیشین است.
حامد کرزی زمانی که فرمانده گروهی از نیروهای ضد طالبان در ارزگان بود پس از رخداد یازده سپتامبر سال 2001، سایۀ هما بر سرش نشست و در اجلاس بُن به عنوان رئیس دولت موقت افغانستان برگزیده شد. پس از این رخداد تاریخی، نام کرزی با افغانستانِ پس از فروپاشی طالبان گره خورد. کرزی در حدود 14 سال به عنوان یک درانی میراثدارِ سنتیِ قدرت در افغانستان، مستحکم به کرسی ریاست حکومت چسپیده بود و در سال 2014 یک افتضاح تمام عیار را به نام انتخابات مدیریت کرد. کرزی پیش از این که کاخ ریاست جمهوری را ترک کند، هنگامهیی بر پا کرد؛ در برابر ولینعمت خود، ایالات متحدۀ آمریکا ایستاد و سیاست غربستیزی را در پیش گرفت. این رویکرد برای شکار جامعۀ سنتی پشتون که ماهیت ناسیونالیستی و بیگانههراسی دارد، کارساز بود، اما بعدها پارادوکسِ در نهایت ظریفی در این رویکرد آشکار شد؛ در لابهلای این یادداشت تلاش میشود تا این پارادوکس شرح گردد.
بر اساس تقویم انتخابات ریاست جمهوری که از جانب کمیسیون مستقل انتخابات منتشر شده، فرصت نامزدی برای کرسی ریاست جمهوری از اول تا 30 ماه جدی تعیین شده است. اما تاکنون تکتهای درشت انتخاباتی به دلیل ابهام و پیچیدگی بازیهای سیاسی در افغانستان و بحران اعتماد میان سیاستمداران شکل نگرفته است. اتمر با قانونی و محقق کاملاً کنار نیامده، غنی دنداندرد برای یافتن معاون اول گاه به درِ جمعیتیهای متفرق میکوبد و گا هم بر دروازۀ جنرال دوستم، و عبدالله هم به دلیل کشمکش و پراکندگی در جمعیت در بلاتکلیفی بسر میبرد.
با این حال 73 تن، تاکنون بستههای معلوماتی را از کمیسیون مستقل انتخابات دریافت کردهاند. در این میان چهرهای نزدیک به حامدکرزی از جمله رحمتالله نبیل، زلمی رسول، شیدامحمد ابدالی و شمار دیگری دیده میشوند. بیشتر آنان از شانس ضعیفی برای پیروزی برخوردارند. در هر حال، پرسشی که در انتخابات سال 2014 مطرح بود، حالا هم ورد زبانهاست؛ مهرۀ مورد نظر کرزی در انتخابات پیشرو کیست؟
در میان یارگیریها و بازیهای سیاسی که در کابل جریان دارد، به گونۀ عجیبی کرزی حضور ندارد و یا هم در پستوی خانه، نهان از دیگران نشسته و برای آیندۀ افغانستان نقشه میکشد. در تازهترین مورد، کرزی در دهلی ظاهر شد و به زعم خود از رازی پرده برداشت. او گفت که آمریکا به افغانستان نیامده تا این کشور را ترک کند. فرضیۀ کرزی این بود که آمریکاییها بر سر حفظ پایگاهای راهبردیشان در افغانستان با طالبان تفاهم میکنند، ولی با وجود حجم وسیعی از انتظارها او چیزی در مورد انتخابات نگفت که توجه رسانهها را جلب کند.
در رویۀ معمول سیاسی، طوری که سخن بسیاری از سیاستمداران و همچنین کرزی تأویل فراسوی فحوای کلام دارد، سکوت و غیبت کرزی نیز میتواند معنی غیر از انفعال و اعتزال داشته باشد. در انتخابات سال 2014 ریاست جمهوری، در محافل سیاسی همه متفق بودند که مهرۀ مورد حمایت حامد کرزی، زلمی رسول وزیر پیشین وزارت خارجه است. این برداشت بر پایهیی رسیده بود که جای تردیدی در آن دیده نمیشد. در مرحلۀ نخست انتخابات ریاست جمهوری سال 2014، زلمی رسول رأی نیاورد و گروهی این اتفاق را بر شکست کرزی در انتخابات ریاست جمهوری حمل کردند.
اما هنگامی که دکتر اسپنتا یارِ غار و مشاور امنیت ملی حکومت کرزی کتابی را به نام «سیاست افغانستان؛ روایتی از درون» منتشر کرد، پرده از رازی کنار رفت. این کتاب حاوی اطلاعات و رخدادهاییست که اسپنتا خود شاهد آن بوده است. در این کتاب سراسرِ اطلاعات جالب آمده و به حق، در آینده در ردیف منابع تاریخی قرار خواهد گرفت.
یکی از روایتهایی که در «سیاست افغانستان؛ روایتی از درون» آمده، چگونگی به قدرترسیدن محمداشرف غنی توسط حامد کرزی است. در پی انتشار این کتاب، رحمتالله نبیل، رئیس امنیت ملی حکومت کرزی راز دیگری را فشا کرد که کرزی برای رسیدن به مراد خویش، اصلاً به هیچ یکی از اصول اخلاقیِ بازی پایبند نبوده است، «کرزی حتا ماشین چاپ کارت و اوراق رأیدهی را در وزیراکبرخان جابهجا کرده بود که به نفع غنی رأی درو کند.»
کسانی که در سال 2014 در پی دیدگاه کرزی بودند، در چالۀ کرزی سقوط کردند. او بر علاوۀ زلمی رسول، عبدالرب الرسول سیاف پیرمردِ مجاهد را نیز با وعده و وعید سرگرم کرد تا این که غنی به ارگ ریاست جمهوری رهنمود شد. کرزی از یک جانب به شدت بر کَوسِ مخالفت با ایالات متحدۀ آمریکا و غربیها میکوبید و از جانب دیگر، قدرت را به فردی واگذار کرد که در مورد وفاداریش نسبت به غرب شکی وجود نداشت.
حامد کرزی در سالهای حکومت وحدت ملی تلاش کرد مدیریت بازی را از پشت صحنه به دست گیرد، اما غنی حریصتر از آن ثابت شد که کس دیگری را در قلمرو خویش اجازه دهد؛ به همین دلیل مدتی کرزی به فکر برافکندن حکومت وحدت ملی از راه «جرگۀ عنعنوی» افتاد که در این زمینه توفیقی حاصل نکرد.
به هر حال، همزمان با نزدیکشدن انتخابات ریاست جمهوری، گشودن این معما که نظر کرزی به چه کسی خواهد بود محافل سیاسی را سرگرم کرده است و احتمالاً کرزی برای حفظ موقعیت سیاسی خویش و تظاهر به عنوان یک رهبر ملی و مصلح، در سناریوهای سرنوشتساز افغانستان خاموشانه بازی خواهد کرد. برعلاوه یک احتمال دیگر نیز مطرح است و آن این که سرنوشت افغانستان همزمان با احتمال برگشت طالبان به صحنه و خروج آمریکاییها از این کشور در ابهام است؛ بنابراین به حکم محاسبه، نشستن در سنگر صبر شاید خردمندانهترین گزینه باشد.