چرا کتاب‌خرها کتاب‌خوان نیستند؟

روزی گذرم به مارکت ملی افتاد. همان مارکت مشهور پل سرخ که پر است از کتاب و کتاب‌فروش و کتاب‌خوان.

سری به چند دکان کتاب‌فروشی زدم تا ببینم آیا کتابی پیدا می‌شود که به موضوع کارم ربط داشته باشد و سافتش را نداشته باشم.

کتاب‌ها را رصد می‌کردم که چند دختر جوان وارد دکان شدند. یکی به یک باره سراغ کتاب‌های بخش جامعه‌شناسی رفت؛ آن دیگری با شادی فریاد ‌زد که دخترها بیایید این کتاب تاریخی را ببینید که چه جلدی دارد. یکی هم مشغول دیدن عکس‌های مجله‌ها شد.

در آخر هر کدام از این دوستان از هر بخش، هر کتابی که حجمش بیشتر بود و جلد زیبایی داشت و راحت می‌شد آن را در قفسۀ کتاب قرار داد، انتخاب کردند و چند هزاری زیبا را روی میز فروشنده گذاشتند و از دکان بیرون زدند.

من که به دقت فهرست و مقدمه و پشتی کتاب را می‌خوانم و در بیشتر مواقع حتی پیش از این که وارد یک کتاب‌فروشی شوم، دربارۀ کتاب مورد نظر از کتاب‌های مختلف اطلاعات جمع‌آوری می‌کنم و در اینترنت هم سراغ مترجم و مرکز نشرش را می‌گیرم، چنین بی‌پروایی به کتاب‌خری را اصلاً نمی‌فهمم.

گویی آمده باشی و چند جفت کفش، چند متر پارچه یا چند دست لباس خریده باشی. البته برای خرید همین کالاها هم باید یک بار بر و قد و اندازۀ‌شان را بگیری.

یادم هست چند سال پیش، وقتی از یک کتاب‌فروش سراغ یک مجموعه کتاب را گرفتم، کتاب‌فروش گفت که این مجموعه را به شخصی فروخته که تا هنگام خرید دقیقاً نمی‌دانست چه می‌خرد؛ مؤلف کتاب کیست و نام کتاب چیست. کتاب‌فروش افزود که دلیل اصلی خریداری این مجموعه، زیبابودن قطع و خوش‌رنگی کتاب‌ها بوده است.

در این سال‌ها که استفاده از شبکه‌های اجتماعی در میان جوانان بیش از پیش رواج یافته، صفحات مختلفی با پسوند یا پیشوند کتاب در فیسبوک راه‌اندازی شده است. در برخی از این صفحات، شماری عکسی از خود را با پس‌زمینۀ قفسۀ کتاب نشر کرده‌اند. عده‌یی نیز سلفی‌شان را با یک کتاب، یک جای‌سیگاری و یک فنجان قهوه نشر کرده‌اند.

دقیقاً مشخص نیست که تا چه میزان این کتاب‌خریدن‌ها صرفاً برای کتاب‌خواندن است؛ حتی نمی‌توان به سادگی قضاوت کرد که آن‌که هر بار عکس کتابی را نشر می‌کند و می‌گوید که این کتاب را خوانده، دروغ می‌گوید و در واقع خودنمایی می‌کند. پس واضح است که نمی‌توان این رفتارها را به سادگی خلاصه و طرد یا تشویق کرد.

اما گاهی ذهن به سمت‌وسوی دیگر می‌رود. اگر مثلا فلانی، کتاب‌خر و کتاب‌خوان است، پس چرا هنوز به صورت موردی و موضوعی کتاب نمی‌خرد و تا به این میزان پراکنده‌خر است؟ یا چرا دستانش بیشتر به سمت کتاب‌هایی می‌رود که پشتی‌های زیبا و فریبنده دارند یا نام‌های‌شان اغواکننده است؟ یا چرا همه این‌قدر رؤیایی کتاب می‌خوانند: بوی باران و قهوه و سیگار و یک گوشۀ دنج! چرا همه از سافت یا همان پی‌دی‌اف نفرت دارند و دوست دارند کتاب انگشتانشان را نوازش کند؟

به اشتراک بگذارید:
به اشتراک گذاری بر روی facebook
به اشتراک گذاری بر روی twitter
به اشتراک گذاری بر روی telegram
به اشتراک گذاری بر روی whatsapp
به اشتراک گذاری بر روی email
به اشتراک گذاری بر روی print

این مطلب در آرشیو سلام وطندار ذخیره شده است.

اخبار و گزارش‌های سلام وطن‌دار را از شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید:

فیسبوک

توییتر

تلگرام