پیش‌گیری از تکرار 11 سپتامبر؛ آیا طالبان برای آمریکایی‌ها قابل اعتمادند؟

بخش اول

نزدیک به 20 سال مداخلۀ آمریکا در افغانستان یک هدف مهم مربوط به منافع ملی را دنبال کرده و آن خطر حمله‌یی دیگر مانند حملۀ یازدهم سپتمبر در عدم تلاش‌های ثابت برای خنثی‌سازی آن، از این منطقه بوده است. آمریکا برای پایان‌دادن این خطر، راهبرد سه‌گانه‌یی را دنبال می‌کند: استقرار نیروهای آمریکا و ائتلاف در افغانستان به منظور مبارزه علیه تروریسم و بخش‌هایی از پاکستان، آموزش و تجهیز نیروهای نظامی افغانستان به منظور به عهده‌داری‌ بخش بزرگی از مسئولیت امنیتی در کشورشان و پشتی‌بانی از حکومتی در کابل که به نیروهای بین‌المللی اجازه داده است تا علیه نیروهای افراط‌گرای اسلامی عملیات کنند. 

با وجود این که این راهبرد هزینه‌بر و غیرقانع‌کننده بوده، اما در عین حال به گونۀ معقولانه‌یی موفق بوده است. این راهبرد آمریکا را قادر ساخت تا اردوگاه‌های القاعده که در دوران حکومت طالبان پیش از سال 2001 در افغانستان در حال رشد بودند را از میان برداشته و از بازسازی ساختار این گروه تندرو جلوگیری کند.

زمانی که تروریستان اواسط دهۀ اول قرن بیست‌ویک برای بازسازی شبکه‌های‌شان در مناطق قبایلی پاکستان تلاش می‌کردند، آمریکا قادر بود با استفاده از پایگاه‌های خود در افغانستان، آن‌ها را در هم شکند؛ همان‌گونه که در ماه می سال 2011 عملیاتی را علیه اسامه‌بن‌لادن در مخفیگاهش در ایبت‌آباد انجام داد. با سربرآوردن داعش در مناطق مرزی افغانستان و پاکستان و درهم کوبیده‌شدن این گروه، بار دیگر ارزش حضور آمریکا در افغانستان ثابت شد. سوای این که افغانستان بهشت امنی برای گروه‌های تروریستی برای طرح عملیات علیه آمریکا و ائتلافش تبدیل شده بود، در دو دهۀ گذشته این کشور به پایگاه برون مرزی آمریکا برای طرح و اجرای عملیات علیه تروریستان تبدیل شد.

بر اساس پیشنهاد توافق‌نامۀ آمریکا و طالبان که در 29 ماه فبروری امضا شد، این دستاوردها باید دور انداخته شود. در حقیقت این قماری بیش نیست که بگوییم ایالات متحده هنوز هم می‌تواند با وسیلۀ کاملاً متفاوت به هدف استراتیژیک خود در افغانستان دست یابد.

توافق‌نامۀ آمریکا با طالبان به جای ادامۀ حضور و همکاری آمریکا با همکاران افغانستان، طالبان را به اصلی‌ترین ضمانت‌کنندۀ منافع آمریکا علیه تروریسم تبدیل می‌کند. بر اساس این توافق‌نامه، افغانستان از یک کشور مشکل‌ساز که به حضور نظامی دایمی آمریکا نیاز دارد، به کشور حل‌کنندۀ مشکلات از طریق سیاسی، تبدیل می‌شود. با این حال تهدیدات چنین قماری بسیار زیاد است و نشانه‌های ابتدایی و نهایی آن دل‌گرم‌کننده نیست. به این معنی که واشنگتن هر چه بیشتر تعهدات خود را در قبال این توافق‌نامه عملی کند، به همان پیمانه طالبان با محدودیت‌های کمتری برای اجرای تعهدات‌شان مواجه خواهند بود.

هستۀ اصلی

توجه تحلیلگران توافق‌نامۀ آمریکا و طالبان تا کنون بیشتر بر موانع فوری فراراه اجرای این توافق‌نامه متمرکز بوده است. جنبه‌های کلیدی این توافق قبلاً متوقف شده است که این موضوع هفتۀ گذشته مایک پامپئو، وزیر خارجۀ ایالات متحده را وا داشت تا برای شتاب بخشیدن دو بارۀ روند صلح به یک سفر دیپلماتیک تن دهد؛ او ابتدا به کابل و پس از آن به دوحه، محل استقرار رهبری طالبان رفت.

در میان چالش‌های مطرح‌شده، یکی گفت‌وگوهای صلح بین‌الافغانی بود که بر اساس توافق‌نامه قرار بود در تاریخ 10 ماه مارچ آغاز شود. این تاریخ به دلیل اختلاف میان حکومت افغانستان و طالبان بر سر آزادی زندانیان که در توافق‌نامه پیش از شروع گفت‌وگوهای بین‌الافغانی باید آزاد شوند، به سر آمد. سطح خشونت‌ها پس از اتمام تاریخ آتش‌بس موقت یک هفته‌یی پیش از امضای توافق طالبان و آمریکا دو باره در سراسر افغانستان در حال افزایش است. موضوع وحشتناک‌تر دیگر برای واشنگتن که سفر پامپئو نیز بر آن متمرکز بود، کش‌مکش‌های تلخ قدرت در داخل نظام افغانستان بود که با خطر سقوط از داخل مواجه است. محمداشرف غنی و رقیبش عبدالله عبدالله هر دو مدعی پیروزی انتخابات ریاست جمهوری ماه میزان‌اند. هر دو رقیب پس از این که ماه گذشته مراسم تحلیف انجام دادند، در حال ایجاد حکومت‌های موازی‌اند.

با وجود تلاش‌های وزیر خارجۀ آمریکا برای حل مشکلات به وجودآمده میان دو رقیب، این دیپلمات عالی رتبه‌یک آمریکا با دست خالی منطقه را ترک کرد و حالا اقدامات جدی‌یی به شمول توقف یک میلیارد دالر کمک‌های آمریکا به افغانستان روی زبان‌هاست. اگر چه این خصومت‌ها در نهایت حل خواهد شد، اما این موضوع نشان می‌دهد که وقتی دست‌اندرکاران نظام نمی‌توانند میان خود آشتی کنند، دست‌یابی به مصالحه با طالبان چه‌قدر دشوار خواهد بود. با این حال، پیامدهای راهبری توافق آمریکا و طالبان برای ایالات متحده بسیار بیشتر از نزاع‌های داخلی افغانستان است که باید بر آن‌ها غلبه کرد.

توافق‌نامۀ آمریکا و طالبان با تمام پیچیده‌گی‌هایش در اصل معاملۀ ساده‌یی بیش نیست. از یک‌سو آمریکا متعهد شده است که نیروهای خارجی در مدت 14 ماه افغانستان را ترک کنند. برای نمایش حسن‌نیت، یک‌سوم این نیروها در مدت 135 روز پس از امضای توافق، افغانستان را ترک می‌کنند و این خروج عملاً شروع شده است. در سوی دیگر طالبان سوگند خورده‌اند که نگذارند فرد یا گروهی از خاک افغانستان امنیت آمریکا و متحدانش را تهدید کند. به بیان دیگر نیروهای بین‌المللی افغانستان را ترک می‌کنند و در عوض طالبان علیه وضعیتی موضع می‌گیرند که نیروهای خارجی برای تغییر آن مجبور به مداخله در افغانستان شدند.

این ساختار، آشکارا نشان‌دهندۀ عدم تقارن است. تشخیص این که هزاران سرباز از افغانستان خارج شده‌اند، کار ساده‌یی است، اما با ارزیابی توافق طالبان در مورد تعهدات ضدتروریستی این گروه، متوجه می‌شویم که پیچیده‌گی‌ها و نکات ظریف زیادی در آن وجود دارد.

بگذارید چنین آغاز کنیم، آیا آمریکا و طالبان در مورد این که دقیقاً کدام گروه یا فردی خطرات امنیتی را متوجه آمریکا و متحدانش می‌کند، تعریف یک‌سانی دارند؟ در این توافق‌نامه به القاعده اشاره شده است، اما به گونۀ صریح از نهادهایی نام نبرده است که طالبان اکنون ضمانت کرده‌اند که آنان را از خاک افغانستان دور نگه می‌دارند و علاوه بر این، روشی را نیز ارایه نکرده‌اند که بر اساس آن دو طرف در بارۀ هویت چنین نقش‌آفرینان بدی توافق کنند.

آیا توافق محدودیت نهادها و گروه‌های تروریستی خارجی دیگر که توسط آمریکا مشخص شده است را نیز شامل می‌شود یا خیر؟ تندروان که مشمول تحریم‌های سازمان‌ها اند، چه‌طور؟ اگر فعالیت گروه‌های  متعدد جهادی که در افغانستان و پاکستان فعالیت می‌کنند و طالبان با اکثر آن‌ها روابط دیرینه دارند موشکافی شود، پی می‌بریم که توافق با طالبان، در آینده بحران‌زا خواهد بود.

شواهد زیادی وجود دارد که طالبان تهدیداتی که متوجه آمریکا است را به گونه‌یی تفسیر می‌کنند که در تضاد با برداشت واشنگتن از امنیت آمریکاست. به گونۀ نمونه، سخنگوی طالبان در مصاحبه‌اش در خزان سال گذشته نپذیرفت که القاعده سازمان‌دهندۀ حملۀ 11 سپتامبر بوده است. سراج‌الدین حقانی، معاون رهبری گروه طالبان که جنگجویان تحت امرش با جهادگرایان فرا ملی همکاری نزدیک دارد، به تازه‌گی در اظهاراتش با نیویارک تایمز در مورد افزایش نگرانی‌ها مبنی بر این که افغانستان بار دیگر به پناهگاه امن گروه‌های جهادی فرا ملی تبدیل شود، گفته است که گفته‌ها مبالغه‌های سیاسی‌ست که از سوی شیفته‌گان جنگ مطرح می‌شود.

هر چه بیشتر بروید، کمتر می‌فهمید

دلایل اساسی زیادی برای تردید در صداقت طالبان در امضای این توافق‌نامه وجود دارد. بررسی تازۀ سازمان ملل که در ماه جنوری منتشر شد، نشان می‌دهد که رابطۀ القاعده و طالبان به گونۀ نزدیک و مبتنی بر منفعت طرفین ادامه دارد و شواهدی مبنی بر تغییر این رابطه در دست نیست. طالبان حتی در زمان اعلام توافق با آمریکا از رد ارتباط‌شان با القاعده خودداری کردند و حتی در همکاری با واشنگتن در مبارزه علیه شبکه‌های تروریستی تمایل کمتری نشان دادند. بر اساس گزارش‌ها، رهبران طالبان قصد ندارند در تعهدات‌شان علیه تروریسم پابند باشند.

با این اوصاف، آمریکا چه‌گونه به این نتیجه رسیده است که طالبان فریب‌کاری نمی‌کنند؟ از آن‌جایی که تقریباً مشخص است که طالبان با القاعده رابطه دارند، تشخیص عدم پای‌بندی طالبان به این توافق‌نامه برای نیروهای اطلاعاتی آمریکا یک آزمون است. هرچند توانایی اطلاعاتی پس از خروج آمریکا از افغانستان تا حدود زیادی تقلیل می‌یابد. به نظر می‌رسد که هر چه واشنگتن در مورد اجرای تعهداتش در توافق با طالبان بیشتر عمل کند، به همان پیمانه اطمینان در مورد این که طالبان به اجرای تعهدات‌شان پابند بمانند، کمتر می‌شود.

منبع: فارین پالیسی

برگردان: علی احمدی

به اشتراک بگذارید:
به اشتراک گذاری بر روی facebook
به اشتراک گذاری بر روی twitter
به اشتراک گذاری بر روی telegram
به اشتراک گذاری بر روی whatsapp
به اشتراک گذاری بر روی email
به اشتراک گذاری بر روی print

این مطلب در آرشیو سلام وطندار ذخیره شده است.

اخبار و گزارش‌های سلام وطن‌دار را از شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید:

فیسبوک

توییتر

تلگرام