شمیلای 27 ساله که 12 سال از ازدواجش میگذرد میگوید، شوهرش به جرم این که او توان پختن نان را در تندور نداشته بارها با دستۀ بیل، پلاس و دیگر وسایل خانه به جانش افتاده و «دست به هر بهانهیی برای ضربوشتمش زده است.»
این بانو میگوید که زندهگی با تمام مشکلاتش میگذشت که ازدواج دوبارۀ شوهر و ورود همباغ به مشکلات و دشواریهای او افزود.
شمیلا میگوید، آخرین باری که شوهرش به جان او افتاد زمانی بود که پسر 12 سالۀ او با پسر 7 سالۀ همباغش درگیر شد و شوهرش به جای پادرمیانی و آشتی انداختن هر دو، شمیلا را به طویلهخانه برده و او را با نفت آتش میزند.
شمیلا این گونۀ لحظات سوختنش را حکایت میکند: «به زور مرا وارد طویلهخانه کرد و تیل رویم ریخت، وقتی آتشم زد گفت، تو حتا نان پختن را بلد نیستی.»
شوهر شمیلا پس از این که همسرش را به آتش میکشد، او را به خانۀ پدرش میفرستد.
این بانو سه فرزند دارد و در ولسوالی شیوهکی پایتخت زندهگی میکند. او میگوید که سالها تحملش به خاطر فرزندانش بوده، اما از این پس «دیگر تحمل زندهگی مشترک را ندارد.»
شمیلا از حکومت میخواهد تا شوهرش را دستگیر کند و او را به سزای عملش برساند. شوهر این بانو، پس از این رویداد ناپدید شده است.
یک هفته است که این بانو در شفاخانه به سر میبرد و به گفتۀ پزشکان معالجش، او 27 درصد سوخته است و در درازمدت کاملاً خوب میشود.