همهچیز با یک شرطبندی ساده آغاز شد. همکار تیرسی به او گفت در صورتیکه بتواند «اوت –لیرس» مالکم گلدویل را طی دو ساعت بخواند، جایزه به او تعلق میگیرد. تیرسی میدانست که برندهشدن در این شرطبندی احتمالاً چیزی است شبیه رفتن به جهان ناممکنها. همینطور هم شد. او نتوانست مطالعۀ آن کتاب را در زمان معین تمام کند، اما انگار چیزی همچون یک تکانه در درون او پدید آمد: تیرسی بلافاصله تصمیم گرفت دست به مطالعۀ کتابهای غیرداستانی بزند و محتوای آنها را به خاطر بسپارد.
بدین ترتیب، ماهی که گذشت برای مدیر توسعۀ کسبوکار در برلین، ماهی ویژه بود؛ اما نه صرفاً به این دلیل که او در این ماه با عالمی از دستوپاگیریهای شغلی رویارو بود و یا اینکه از قضا، خرید چند ماه گذشته و نیازمندیهای اساسی خانه را باید در همین ماه انجام میداد. همۀ اینها بود، اما تیرسی تقریباً به هیچیک از آنها اهمیت چندانی قایل نشد و در عوض، در خانه ماند و تا پایان ماه، 100 جلد کتاب را در حوزههای روانشناسی، سیاست و اداره مطالعه کرد.
شاید باید گفت که این اتفاق دنیای تیرسی را تغییر داد. او اکنون دیگر با دکارت موافق نیست که حیوان را یک ماشین ساده فرض میکرد و به درختها هیچ توجهی نداشت. البته که برای تیرسی فکرکردن به آزادی جنسیتی زنان در دوران کمون اولیه یا عصری که کشاورزی هنوز در آن ناشناخته بود، نوعی از حس نوستالژیک و خوشایند را تداعی میکند، لیکن از اینکه اکنون با صرف توأمان قهوه و مسکه او میتواند به وضع صحی خود بهتر رسیدگی کند، خوشحال است.