حکایت از این قرار است که از آخرین چهارشنبۀ سال به بعد، مردمانی به نام آتشافروزان به روستاها و شهرها میآمدند تا پیامآور جشن نوروز باشند و مردم را برای نوروزِ خوشقدم آماده سازند.
پیامآوران نوروز زنان و مردان هنرمند بودند که با برگزاری نمایشهای خیابانی، شعرخوانیها، دستافشانیها و آوازهای شورانگیز به سرگرمکردن مردم میپرداختند؛ آنها از چند روز پیش از نوروز تا چهارده روز پس از آن با تاریکشدن هوا در تمامی میدانهای روستا و شهر آتش میافروختند و آن را تا برآمدن خورشید، روشن نگاه میداشتند. این آتش، نماد روشنایی، بینایی، گرما و دوستی بود و هدف آتشافروزان برگرداندن انرژی مثبت، نیروی نیک و امید کامگاری به مردم برای چیرهشدن بر افسردهگیها و ناکامیها بود.
در مورد منشاء چهارشنبهسوری روایات گوناگونی نقل میکنند، یکی از آنها داستان ردشدن سیاوش از آتش است که شرح ماجرایش در شاهنامۀ فردوسی به تفصیل آمده. به روایت شاهنامه پس از آن که سودابه، مادراندر سیاوش به پسراندرش دل بست و سیاوش به خواست نابهجای او تن نداد، نامادریاش از او کینه گرفت و به همسرش، کیکاووس گفت: «پسرش به او چشم بد داشته است.» کیکاووس خشمگین برای دریافت حقیقت لباس پسر و همسرش را بویید؛ لباس سودابه که برای دلربایی معطر شده بود به بیگناهی سیاوش شاهدی داد. پس از مدتی سودابه با مکر دیگری سیاوش را متهم به قتل فرزندان شاه کرد، کیکاووس پس از تأمل زیاد بر آن شد که زن و فرزندش از آتش بگذرند؛ هر کسی از آنها که تقصیر داشت میسوزد و بیگناه به سلامتی از آتش خواهد گذشت.
ز هر در سخن چون بدین گونه گشت
بر آتش یکی را بباید گذشت
چنین است سوگند چرخ بلند
که بر بیگناهان نیاید گزند
سرانجام گفت ایمن از هر دوان
نگردد مرا دل و روشن روان
مگر کاتش تیز پیدا کند
گنهکرده را زود رسوا کند
این گونه به فرمان شاه کیکاووس از دشت هیزم گردآوردند. بر سر هیزم نفت سیاه پاشیده و دو صد مرد آتشافروز دو کوه آتش برافروختند. آتشی از آن گونه که زمین را روشنتر از آسمان ساخت و شب را بسان روز درخشان کرد. سرانجام سیاوش به سلامتی از آتش میگذرد و شاه سه روز را به احترام پاکیزهگی سیاوش جشن میگیرد و به مردمان سرزمینش دستور میدهد همهساله این روز را گرامی بدارند و به شادی و طرب بپردازند.
آزمایش عبور از آتش در سهشنبۀ آخر سال روى داده بود. پس از این اتفاق، کیکاووس به خاطر پاکیزهگی پسرش از چهارشنبه تا آدینهروز را به عنوان جشن ملى اعلام کرد و دستور داد که در سراسر کشور، مراسم سورچرانى و شادمانى برپا کنند.
و از آن پس به یاد عبور سرفرازانۀ سیاوش از آتش، فارسیزبانان جهان همواره واپسین شب چارشنبۀ سال را با پریدن از روى آتش جشن میگیرند و به همین بهانه به دیدار یاران رفته، به شادمانی میپردازند که شادی در فرهنگشان جایگاهی همقدِ نیایش پروردگار هستی را داشته است.
سوری به یک معنی سرخیست و اشاره به سرخی آتشی است که در این روز میافروختهاند. در تاریخ بخارا آمده است: «چون امیر سدیدمنصور بن نوح به ملک نشست، هنوز سال تمام نشده بود که در شب سوری چنانکه عادت قدیم است آتشی عظیم افروختند.»
این آتش در شب غروب روز سهشنبه برای گریزاندن سرما و فراخوانی گرما برافروخته میشود و مردم از روی آن میپرند و در زمان پریدن میخوانند: «زردی من از تو، سرخی تو از من.» مردم با این کار به شکل نمادین خواهان آن هستند که آتش تمام رنگ پریدهگی و زردی، بیماری و مشکلاتشان را بگیرد و به جای آن، سرخی و گرمی و نیرو به آنها بدهد.
در افغانستان جشن نوروز طبق سنتها برای مدت دو هفته برگزار میشده و مردم، چهارشنبهسوری را به پیشواز جشن نوروز برگزار میکردند؛ اما از سال ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۱ (دوران حکومت طالبان) از برگزاری مجموعۀ این جشنها به عنوان یک آیین باستانی کافرانه جلوگیری میشده است.
تبلیغات منفی گروههای افراطی در سالهای حکومت طالبان و پس از آن باعث شد برگزاری چنین جشنهایی به سردی بگراید، اما در چند سال اخیر جشن چهارشنبهسوری، پس از خاموشی چند ساله در انجمنهای ادبی و فرهنگی در کابل، بلخ، هرات و دیگر شهرهای بزرگ افغانستان با موسیقی، فال حافظ، شعرخوانی و پریدن از روی آتش جش گرفته میشود. در این جشن همهساله هزاران نفر از هنرمندان، فعالان رسانهیی، استادان دانشگاه، سیاسیون و شاعران در شهرهای مختلف سهم میگیرند و باور دارند که: «چهارشنبهسوری جشنی نیست که وابسته به دین خاص باشد، این جشن به عنوان یک جشن بینالمللی در تمام کشورهای حوزۀ نوروز و زبان فارسی همهساله برگزار میشود.»