مؤسس دولت مدرن در افغانستان کیست؟

در این نوشته به این پرسش خواهیم پرداخت که آیا تأسیس دولت مدرن افغانستان در زمان احمدشاه ابدالی رخ داده یا خیر؟

مدعای ما این خواهد بود که احمدشاه ابدالی مؤسس دولت مدرن افغانستان نبوده، بلکه تنها مؤسس امپراتوری سدوزایی یا درانی بود، و در عوض افغانستان مدرن در زمان عبدالرحمن خان به میان آمده است. این یعنی حکومت احمدشاه ابدالی نه مانند دولت‌های مدرن به صورت مستقیم سلطه داشت، و نه مانند دولت‌های مدرن منبع اصلی درآمدش مالیات بر شهروندان خودش بود. در عوض حکومت وی مانند امپراتوری‌های پیشامدرن و پادشاهی‌های فیودالی اولاً غیرمستقیم و از طریق طبقات حاکم محلی خودمختار حکومت می‌کرد و ثانیاً منبع اصلی درآمدش غنیمت جنگی بود.

معیار اول ما برای توصیف یک واحد سیاسی به عنوان مدرن، عبارت است از کنترل مستقیم سیاسی. کنترل مستقیم به معنای این است که حاکمیت بتواند به صورت مستقیم و از طریق یک بوروکراسی یا تشکیلات و مأمورین دولتی‌یی که خود می‌گمارد حکومت کند. در چنین حالتی حکومت مرکزی حکام محلی را خود تعیین می‌کند، و این حکام به خود حکومت مرکزی گزارش می‌دهند و از سیاست آن پیروی می‌کنند. حکومت مرکزی حق و صلاحیت عام و تام برای مداخله در امور محلی را دارد، و حاکمین محلی خودمختار نیستند. این در مقایسه با امپراتوری یا پادشاهی قرار می‌گیرد، آنگاه که حاکم مرکزی به صورت غیرمستقیم و از طریق طبقات حاکم و اعیان محلی حکومت می‌کند. در چنین حالتی هر منطقه‌یی به مقتضای وضعیت تاریخی و مردمی خود دارای یک طبقۀ حاکم و متنفذ است که بر منطقه حکومت می‌کنند. حاکم مرکزی عموماً از این حاکمین محلی تنها اعلان وفاداری عمومی، مقداری مالیات (که خود بدون دخالت حکومت مرکزی جمع‌آوری می‌کنند)، و سرباز برای جنگ را می‌طلبید.

طبقات حاکم محلی بر خلاف وضعی که با دولت‌های امروزی می‌توان دید در چگونگی حل منازعات محلی، اداره و جمع‌آوری خراج، و سیاست محلی خویش خودمختار بودند. چنین حالتی اغلب به دلیل این بوده که کنترل مستقیم سیاسی در دنیای پیشامدرن تقریباً غیرممکن بوده و به همین دلیل هر منطقه‌یی اشرافیت محلی خود را داشته است.

معیار دوم ما نیز برای تمییز امپراتوری از دولت مدرن مفید است. دولت مدرن دارای یک پایگاه مالیاتی قوی می‌باشد که در آن از شهروندان خود به صورت مستمر مالیات می‌گیرد و این مالیات بخش اصلی درآمد آن را تشکیل می‌دهند. در عوض امپراتوری‌های پیشامدرن بیشتر از طریق فروش اجناس قیمتی (ابریشم، زیورآلات، و غیره) یا هم از طریق فتوحات و غنایم جنگی درآمد خویش را تأمین می‌کردند.

در نتیجه طبق معیار نخستین ما حکومت احمدشاه ابدالی یک امپراتوری پیشامدرن محسوب می‌شود. حکومت نامبرده به صورت غیرمستقیم بود و طبقات حاکم محلی از خودمختاری برخوردار بودند. عموماً مهم‍ترین چیزی که از تابعین حوزۀ فعلی افغانستان گرفته می‌‍شد، تنها سرباز برای جنگ بود. در مقایسه، حکومت مستقیم در زمان عبدالرحمن برقرار شد، پس از این که وی طی دو دهه طبقات حاکم محلی شرق، غرب، جنوب، شمال، و مرکز کشور را سرکوب کرده و تحت حاکمیت خود قرار داد. تنها از این پس بود که حکومت مرکزی صلاحیت قابل توجهی در کنترل امور محلی و تعیین مأموران و منسوبان گوناگون را پیدا کرد. عامل تاریخی‌یی که به عبدالرحمن در اجرای این تغییر در ساختار قدرت کمک کرد، وجود اردو و اسلحۀ مدرن بود که تا پیش از آن در افغانستان وجود نداشت و تنها به کمک آن بود که حکومت مرکزی توانست تمام شورش‌های محلی را سرکوب کند.

طبق معیار دوم نیز دولت مدرن افغانستان در زمان عبدالرحمن به میان آمد. حکومت احمدشاه ابدالی از لحاظ ساختار اقتصادی و مالیات دولتی نیز یک امپراتوری پیشامدرن بود نه یک دولت مدرن. دلیل آن این است که منبع اصلی عایداتی این حکومت غنایم جنگی بود. سفرهای متعدد احمدشاه به هند نه از روی تفنن یا فقط از روی احساسات دینی بود، بلکه بدون این حملات و غارت غنایم هند حکومت افغانستان درآمدی نمی‌داشت. این وضعیت با سیاست‌های مالیاتی احمدشاه بدتر نیز شد؛ چرا که وی به قبایل ابدالی «جاگیر» می‌داد؛ جاگیر عبارت از زمین‌هایی بودند که از مالیات دولتی معاف شمرده می‌شدند. این بخشش‌های زمین بدون مالیات در بدل تعهد به تأمین سرباز اسب سوار برای اردوی احمدشاه اجرا میشدند، یعنی گیرندۀ جاگیر به حکومت مرکزی اسب و سرباز می‌داد. به همین دلیل درآمد مالیاتی امپراتوری ابدالی بسیار پایین بود و بخش اصلی درآمد آن از غنایم جنگی در هند حاصل می‌شد. در مقایسه، دوران عبدالرحمن شاهد تغییر قابل توجه ساختاری مالیات دولت شد و در نتیجه عاید اصلی حکومت عبدالرحمن (با وجود این که از انگلیس‌ها هم پول می‌گرفت) از طریق مالیات بر تابعین خود این حکومت حاصل می‌شد. در نتیجه طبق این معیار نیز مؤسس دولت مدرن افغانستان عبدالرحمن بود.

تصویری از عبدالرحمان خان در هند

گفتن این هم مهم است که در محوطۀ تاریخی یک کشور مدرن، و پیش از تأسیس واحد سیاسی دولت-ملت مدرن، واحد‌های سیاسی-حکومتی دیگری از جمله امپراتوری یا پادشاهی امکان وجود دارند. مثلاً تأسیس دولت مدرن جاپان به نیمۀ دوم قرن ۱۹ برمی‌گردد، اما در قرن‌های قبل از آن واحدهای سیاسی-حکومتی‌یی وجود داشته‌اند که بر تمام ساحۀ امروزی جاپان حکومت می‌کرده‌اند. اما چون از معیارهایی مدرن چون کنترل مستقیم، تشکیلات اداری، و درآمد قابل توجه مالیاتی برخوردار نبودند، به عنوان مؤسسان یک دولت مدرن که یک نوع خاص واحد سیاسی است شناخته نمی‌شوند. در بسیاری از موارد کسانی از میان طبقۀ حاکم یک پادشاهی یا امپراتوری که از پیش وجود داشته‌اند، ساختار قدرت سیاسی را به یک ساختار مدرن تغییر می‌دهند. این ولی دلیل نمی‌شود که فرد مؤسس آن امپراتوری مؤسس دولت مدرن شناخته شود، بلکه مؤسس کسی‌ست که بعداً ساختار قدرت را از شاهی یا امپراتوری به دولت مدرن تغیر دهد. به همین خاطر تأسیس جاپان مدرن را کسی به اودا نوبوناگا یا توکوگاوا ایه یاسو که اولین بار تمام جاپان را فتح و کنترل کردند نسبت نمی‌دهد، بلکه به دوران بازگشت امپراتوری میجی در ۱۸۶۸ به بعد نسبت داده می‌شود. همچنان عبدالرحمن هم از طبقۀ حاکم درانی بود و یکی از پادشاهان آن سلسله، ولی به خاطر تحکیم حاکمیت خود، ساختار سیاسی و مالیاتی کشور را تغییر داد و کنترل مستقیم سیاسی را برقرار کرد. در واقع او بود که ساختار سیاسی را از امپراتوری پیشامدرن به دولت مدرن تبدیل کرد. به موازات مثال قبلی، این جا هم دلیل نمی‌شود تأسیس افغانستان مدرن به عنوان یک کشور را به مؤسس امپراتوری‌یی که عبدالرحمن خان به آن تعلق داشته نسبت داد، چون یک دولت مدرن از لحاظ ساختار سیاسی را عبدالرحمن پایه گذاشت، نه احمدشاه ابدالی.

مدعای ما این بود که احمدشاه ابدالی مؤسس امپراتوری سدوزایی یا درانی بود، نه مؤسس دولت مدرن افغانستان. در عوض افغانستان مدرن در زمان عبدالرحمن خان به وجود آمد. این به این دلیل بود که حکومت احمدشاه ابدالی نه مانند دولتهای مدرن به صورت مستقیم حکومت می‌کرد، و نه مانند دولت‌های مدرن منبع اصلی درآمدش مالیات بر شهروندانش بود. در عوض حکومت وی مانند امپراتوری‌های پیشامدرن و پادشاهی‌های فیودالی اولاً غیرمستقیم و از طریق طبقات حاکم محلی خودمختار حکومت می‌کرد و ثانیاً منبع اصلی درآمدش غنیمت جنگی بود. در مقایسه، دیدیم که در زمان عبدالرحمن ساختار سیاسی و مالیاتی کشور به دست وی تغییر کرد. وی حاکمیت مستقیم را برای اولین بار برقرار کرد، و موفق به این شد که منبع اصلی عایداتی حکومت‌اش را از غنایم جنگی و تحفه‌های هند بریتانیوی به مالیات داخلی تغییر دهد. بر اساس این دو معیار مدرنیتۀ سیاسی دولتی (کنترل مستقیم و درآمد مالیاتی)، نتیجه‌گیری می‌کنیم که «دولت» افغانستان (نه «امپراتوری» درانی) به دست عبدالرحمن (۱۸۸۰-۱۹۰۱) تأسیس شد، نه احمدشاه ابدالی.

رجوع کنید به :

بارفیلد، توماس. تاریخ فرهنگی و سیاسی افغانستان

 

به اشتراک بگذارید:
به اشتراک گذاری بر روی facebook
به اشتراک گذاری بر روی twitter
به اشتراک گذاری بر روی telegram
به اشتراک گذاری بر روی whatsapp
به اشتراک گذاری بر روی email
به اشتراک گذاری بر روی print

این مطلب در آرشیو سلام وطندار ذخیره شده است.

اخبار و گزارش‌های سلام وطن‌دار را از شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید:

فیسبوک

توییتر

تلگرام