گیتا: نوجوان بودم و همه‌ی دوستان و ‌هم‌صنفیانم پریود شدند؛ اما من نشدم.

روزی یکی از پسران کوچه از دور به من نزدیک شد و هر چه این‌سو و آن‌سو رفتم، خود را سر راهم قرار داد و سرانجام دست‌اش را کشید و بدنم را لمس کرد.

هنگامی که به خانه رسیدم، متوجه شدم که لباسم خونی شده است. وحشت تمام وجودم را گرفت؛ بلافاصله به حمام رفتم و دیدم که خون به ران‌هایم رسیده است.

فکر کردم این خونریزی به خاطر دست‌درازی آن پسرک بوده است. خودم را پاک کردم و با خود گفتم به زودی خوب خواهم شد.

اما روز بعد که از خواب برخاستم، خودم را غرق خون یافتم. سرانجام کل ماجرا را به مادرم گفتم و مادرم با خنده گفت: چون ترسیدی پریود شدی. این بسیار طبیعی است.

پس از صحبت با مادرم خیالم راحت شد و دیگر به قاعدگی فکر نکردم.

به اشتراک بگذارید:
به اشتراک گذاری بر روی facebook
به اشتراک گذاری بر روی twitter
به اشتراک گذاری بر روی telegram
به اشتراک گذاری بر روی whatsapp
به اشتراک گذاری بر روی email
به اشتراک گذاری بر روی print

این مطلب در آرشیو سلام وطندار ذخیره شده است.

اخبار و گزارش‌های سلام وطن‌دار را از شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید:

فیسبوک

توییتر

تلگرام