طارق سعیدی/نویسنده
مثله کردن فرخنده در مرکز پایتخت، چنان شوکی بر روان جمعی مردم وارد کرد که هزاران شهروند را به خیابانها کشاند. خشم مردم از این رویداد تا جایی رسید که بر خلاف قوانین حقوق بشری، از دولت خواستند تا عاملان شکنجه و قتل فرخنده را اعدام کند.
اما حقیقت آنچه که واقع شد، در آن روزهای ملتهب و در آن هیاهوها و دادوفریادها گم شد. در آن دوران از هر سر صدایی به دفاع و یا رد عمل عاملان قتل فرخنده شنیده میشد. علمای دینی در روزهای نخست پس از قتل، به دفاع از قاتلین فرخنده برخاستند و از عصبیت دینی در برابر وضع بشری دفاع کردند. از سوی دیگر، فعالان مدنی با سر دادن شعارهایی بر علیه تعویذنویسی و سنتهای خرافی، فرخنده را به عنوان مبارزی که در راه برچینی بساط جهل و خرافات جانش را از دست داد، معرفی کردند.
داکتر ایاز نیازی امام جمعۀ مسجد وزیراکبرخان و عبدالرحمان احمدزی رییس حج و اوقاف وزارت ارشاد اسلامی، از جمله علمایی بودند که به دفاع از محکمۀ صحرایی و مثله کردن فرخنده برخاستند. استدلال آنها این بود که اگر شخصی به مقدسات توهین کند و قرآن را آتش زند، مردم حق دارند او را شکنجه کنند و به بدترین حالت به قتل برسانند. داکتر نیازی در سخنرانیاش برعلیه فرخنده، از قانون نیز فراتر رفت و گفت که دادگاه نباید از کسانی که چنین عملی را انجام دادهاند، بازخواست کند. آنچه در این سخنان اهمیت دارد، مشروعیت دادن به محکمۀ صحرایی و شکنجه و قتل انسان به بهانۀ توهین به مقدسات دینی است؛ حتا اگر آن فرد همانند فرخنده خود از رشتۀ شرعیات فارغ شده و درس خواندۀ مدارس دینی باشد.
با دیدن تصاویری که شبکۀ خبری «ATNNEWS» در آغازین ساعتهای حمله بر فرخنده تهیه کرده است و مقایسۀ این تصاویر با گفتههای فرخنده پیش از آنکه شکنجه شود، به وضوح میتوان آتش زدن ورقهایی از قرآن را توسط فرخنده به ثبوت رساند.
در ویدیوی اولیهیی که از فرخنده گرفته شده، دیده میشود که اطراف فرخنده را شماری از مردان خشمگین گرفتهاند و از او میپرسند: «چرا قرآن را آتش زدی!» در سخنانی که میان فرخنده و مردان خشمگین ردوبدل میشود، چیزی که به وضوح از زبان فرخنده میتوان شنید، کلمۀ «جنگلی» است. جنگلی در لهجۀ کابل به معنای خاکروبه یا اشیای دورریختنی است.
همچنین هنگامی که خبرنگار شبکۀ ATNNEWS از خادم زیارتگاه شاه دوشمشیره موضوع را میپرسد، او در جواب میگوید: «ساعت سه رفتم؛ دیدم که آتش زده است و بالایش آب ریختم و قرآنهای شریف را از داخلش بیرون کردم و همهاش سوخته بود. اوراقهایی که مردمان آنجا گذاشته بودند، همهاش را آتش زده بود».
اوراقهایی که مردمان آنجا گذاشتند همان جنگلیهای است که فرخنده میگوید و رییس جنایی پیشین نیز در گفتوگویی با تلویزیون طلوع، آتش زدن اوراقها را تأیید میکند. اما آنچه که آتش زدن ورقهایی از قرآن را توسط فرخنده کاملاً به اثبات میرساند، آخرین شات خبری تلویزیون ATNNEWS است که از ورقهای سوخته شدۀ قرآن گرفته شده و نشان میدهد که این اوراق سوختۀ شده، توسط مردم به داخل یک پتو ریخته شده است.
براساس فرهنگ عام، وقتی مردم کاغذ نوشته شدهیی را میٰبینند، برای احترام آن را در سوراخهای دیوار داخل میکنند و در بسا مواقع نیز ورقهای جدا شده از قرآن را به هدف حرمت نهادن و تکریم کردن، آتش زده و خاکسترش را در زمین پاکی به زیر خاک میکنند.
گرچه این عمل جزو فرهنگ عام است، اما براساس گفتههای داکتر فضلالهادی وزین مشروعیت دینی نیز دارد. آقای وزین در یکی از سخنرانیهایش زیر نام «درسهای قرآن» میگوید: «اگر کسی پارچههای قرآنکریم را به دلیل آن که به آنها اهانت و بیاحترامی نشود، بسوزاند و خاکسترش را در یک جای پاک دفن کند، از لحاظ شریعت اسلامی جایز است». فرخنده ملکزاده به خوبی میدانست که میتوان ورقهای قرآن را برای تکریم آتش زد؛ به همین دلیل با خیال راحت و آسوده دست به چنین کاری زد.
اما به دلیل خشونتی که در حق فرخنده شد، خانواده اش به ترس و وحشت افتاده و به خاطر نجات جان خود و با مشورت با مدیر جنایی وقت، بحث مریضی روانی فرخنده را مطرح میکنند.
اما در ظرف یکشبانهروز به دلیل واکنش جمعی مردم و حمایتشان از مظلومیت فرخنده، ورق برمیگردد. تابوت فرخنده توسط زنان حمل شده و داکتر نیازی به دست مردم از قبرستان بیرون میشود.
علمای دین که شور و التهاب مردم برای دادخواهی از فرخنده را میبینند، قدمی به عقب برمیدارند. مردم علیه عصبیت دینییی که باعث شکنجه و مثله کردن فرخنده شد، قیام کردند. اما علمای دین حاضر نبودند که تابوی عصبیت دینی شکسته شود؛ پس لازم شد تا در روایت قتل فرخنده کمی دستکاری شود.
زمینۀ این دستکاری را شخصی به نام سکینه، یکی از قابلههای کابل مساعد میسازد و به جای آتش زدن قرآن، موضوع درگیری فرخنده با تعویذنویس زیارتگاه شاه دوشمشیره مطرح میشود و به این روایت دستکاری شده وزارت داخله نیز پس از دو روز سکوت دامن میزند.
رییس جنایی وزارت داخله در همان زمان، در مصاحبهیی با تلویزیون طلوع دقیقاً روایتی را بازگو میکند که سکینه در شب سوگواری فرخنده در جمع فعالان جامعۀ مدنی مطرح میکند.
جهت گفتمان و همچنین واکنش جمعی مردم، از عصبیت دینی به سمت خرافات دینی منحرف میشود و زمینۀ آن مساعد میگردد تا علمای دینی نیز پا در میدان گذاشته و از فرخنده دادخواهی کنند. چند روز پس از مرگ فرخنده، علمای دینی به صورت رسمی به دادخواهی از قتل فرخنده پرداخته و خرافات دینی را عامل شکنجه و قتل فرخنده دانستند. این روند تا آنجا پیش رفت که عبدالظاهر داعی استاد دانشگاه در مصاحبه با تلویزیون یک دربارۀ فرخنده چنین گفت: «فرخنده یکتاپرست بود و شجاعت آن را داشت که در مقابل خرافات ایستادهگی کند. شجاعتی که ما مردها نداریم».
در نتیجه فرخنده قربانی عصبیت دینی شد. عصبیتی که خود نیز به آن شدیداً باور داشت و به همین دلیل نیز ساعتهای زیادی را در زیارتگاه شاه دوشمشیره سر میکرد و حاضر بود برای این عصبیت از جانش نیز بگذرد.