امضای توافقنامۀ صلح آمریکا با طالبان، علماً بخشی از جنگ را کاهش داد و میدان را برای چانهزنیهای سیاسی و محکزدن توانایی لابیگری طرفهای درگیر، باز کرد. پیش از این، اگر قدرت توپ و تفنگ تعیینکننده بود، بعد از این به همان میزان توانایی سنجش، دوراندیشی همراه با حساسیت و چانهزنی لازم است. جنگ به همان پیمانه وجود دارد، چیزی از خواست طرفهای درگیر کاسته نشده است؛ اما آنچه میتوان به آن تکیه کرد، دوراندیشی همراه با حساسیت است.
بر اساس گفتههای عباس ستانکزی، جنگ گرم عملاً با آمریکاییها به صفر رسیده است، ولی در مقابل نیروهای کابل ادامه خواهد داشت. او گفته که برای کاهش خشونتها با دولت کابل، نیازمند یک توافقنامۀ دیگر است که ممکن در گفتوگوهای بینالافغانی به آن دست بیابند. این گفتههای عباس ستانکزی، حسابشده و محتاطانه ارایه شد و از مقام اعتمادبهنفس بالایی، نشان داد که دیگر نگرانیِ حسابنشدن ندارد و با تمام توان وارد جنگ قدرت با دولت کابل خواهند شد.
از سویی، میتوان خوشبین بود که حفظ جمهوریت و حراست از دستاوردهای نزدیک به دو دهه مشق دموکراسی در افغانستان، در گفتوگوهای بینالافغانی ارزش غیرقابل تغییر در آجندای سران حکومت وحدت ملی باشد. اگر سران دولت وحدت ملی حداقل تا آغاز گفتوگوهای صلح اختلافهای برخواسته از انتخابات و جنگ قدرت را به آتشبس بین خودی نزدیک کنند و بر موضع خواستههای مردم افغانستان و حفظ دستاوردهای آنان تاکید داشته باشند، حمایت مردم را با نیز با خود خواهند داشت.
بدون شک لابیهای پیش از آغاز گفتوگوهای بینالافغانی تعیینکننده خواهد بود. کسی در مرحلۀ بعدی این جنگ قوی ظاهر خواهد شد که بتواند، پیش از آغاز بازی رسمی، خوب تمرین کرده باشد. طالبان با اعتمادبهنفس به میدان میآیند. پیش از این حملۀ آمریکاییها آنان را بیش از نیروی دولت کابل میترساند و به خطر میانداخت؛ اما اکنون از این بابت نگران نیستند. آنان با این پیشفرض وارد فاز جدید جنگ با دولت کابل خواهند شد که یک نیمۀ بازی را پیروز میدان بودهاند. حالا در نیمۀ دوم با کسانی بازی خواهند کرد که مانند آنان پشتشان به حمایت آمریکا گرم است.
دولت کابل، همچنان نقطههای قوت و نقطههای ضعف خود را دارد. یکی از نقطههای ضعف دولت کابل، مسألۀ قومیبودن صلح است. رهبری دولت کابل، در یک حساب، نمایندۀ قومیست. از سویی طرف دیگر بازی نیز مربوط به یک قوم خاص در افغانستان است.
طالبان به همان میزان که تأثیر مستقیم در قدرتمندکردن امارت اسلامی داشتند، در حفظ قدرت با رویکرد قومی نیز باورمندند. با یک نگاه بدبینانه، صلحی که ما از آن حرف میزنیم تصفیهحساب میان دو گروه با یک نشانۀ انتیکیست. یعنی پشتونهای ناراضی با پشتوانۀ اندیشۀ امارت اسلامی با پشتون سرقدرت در نظام جمهوری قرار است صلح کنند. اگر بازی را صرف میان این جریان در نظر بگیریم، چیزی جز نگرانی، برای اقوام دیگر باقی نمیگذارد. یعنی دو طرف میتوانند با تمکین به خواستهای دو طرف، با قدرتمندکردن جریان قومی به توافق برسند و در نتیجه بیشتر به یکهتازی رو بیاورند. اما نقطۀ قوت دولت کابل، پابندی به جمهوری است. با وجود وضعیت نامطلوب، انتخابات ریاست جمهوری برگزار شد و این خود میتواند نقطۀ عطفی در تأکید حفظ نظام جمهوری باشد. هرچند جریانهای تعیینکننده در سیاستهای افغانستان را نباید نادیده گرفت؛ اما این خودش میتواند تقلایی برای حفظ نظام جمهوری باشد. همچنان، انتظار این میرود که احزاب و سیاستمداران خارج از بدنۀ دولت کابل، نیز شامل در گفتوگوهای بینالافغانی باشند و سهم فعال در تحقق خواستههای مردم داشته باشند. انتظار میرود تا آغاز گفتوگوهای بینالافغانی، توحید نظر پیدا کنند و برای رسیدن به آن، همه (دولت، احزاب، فعالین سیاسی و مدنی) پافشاری داشته باشند. ممکن است به میزان گفتوگوهای آمریکا با طالبان، گفتوگوهای بینالافغانی نیز زمانبر شود و یا حتی بیشتر از آن، اما دوراندیشی همراه با حساسیت نیاز است. این که در برابر دستاوردهای گذشته حساس باشند و در پرتو آن، برای زمینهسازی زندهگی مسالمتآمیز با طالبان چانهزنی کنند.
حالا هرچه باشد، ادامۀ گفتوگوهای صلح با طالبان، ادامۀ جنگ است؛ اما نه آن جنگی که با توپ و تفنگ محاسبه میشد، حالا باید از موضع فکری و دوراندیشی به این مسأله نگاه کرد و دید که کدام طرف در مدت نزدیک به چهل سال در این نوع جنگها پخته شده است. آنانی که در آتشکردن خبره بودند، چهگونه میتوانند به جای جنگ گرم، جنگ سرد را مدیریت کنند؟