کابل شهر تنوع و پیچیدگی است. این شهر خانۀ سیاستمداران، صوفیها، ملاها، طالبها، لیبرالها، فمینستها، فاشیستها، کمونیستها، مردم عادی و گانگسترهاست. به همین دلیل اگر در گوشهیی از شهر آهنگ جنگ و کشورگشاییست، در گوشۀ دیگر بیتفاوتی و هیاهوی یاغیان به امور، حرف اول را میزند.
بسیاری از طیفهای اجتماع، با پیروی از سیاست بسمارک، سیاستمدار آلمان در روابط با یکدیگر گرفتار نوساناند؛ یک روز دوستاند و روز دیگر دشمن. اما در این میان دو گروه اجتماعی بر امور کابل غالب و حاکماند؛ سیاستمداران و گانگسترها.
سیاستمدارن در پوستین بازیگران سیرک، توجه بسیاری از طیفهای اجتماعی را آنچنان به بازی سیاست جلب کردهاند که گویی مردم به صورت دستهجمعی جادو شدهاند. از روزگاری پس از فروپاشی طالبان به اینطرف، همچنان که فرهنگِ سیاست و کیاست رشد کرده، فرهنگ گانگستری نیز به اوج خود رسیده است. حتا در مواردی گانگسترها، قبای قانون پوشیدهاند و بر مسند عدالت تکیه زدهاند.
مردم به این فکرند که رابطه میان سیاست و جنایت تنگاتنگ است و حتا گانگسترها در آستین سیاستمداران پرورش مییابند. به همین علت، بسیاری از سیاستمداران با شبکههای فعال گانگسترها همداستاناند و این دو جناح با سعی بلیغ توانستهاند دولت را در هیأت نهاد همسو درآورند.
موازی با کار و پیکار سیاستمداران، از مکرهای یاغیان و سرکشان، مردم در فغاناند. این جماعت از راه قتل، آدمربایی، راهزنی، زورگیری و دیگر روشهای شنیع، نان حلال به دست میآورند و در آسایش کامل زندگی میکنند.
جمیع اراذل برای تداوم بزهکاری، سازمان منظمی را با اشتراک جیببران، آدمکشان حرفهیی، زورگیران، راهگیران و آدمربایان و دیگر شاخهها تشکیل دادهاند تا در امور خلاف، بهبودی حاصل شود. شبکۀ بزهکاران کابل، در هماهنگی با شبکههای همسود در دیگر ولایتها در قاچاق مواد مخدر، تجارت جنگافزار و غصب زمین نیز نقش پررنگی دارند.
از اختلاف و چند دستگی جامعه سیاسی، بیشتر از همه گانگسترها بهره میبرند. هر سیاستمدار دستهیی گانگستر دارد، آنچنان که امروز گانگستر فراری «حسیب قوای مرکز» برای شماری عزیز است و به همان اندازه «خواجه دکو» برای شماری دیگر محبوب.
ظاهراً تمایز میان گانگسترها برخاسته از اختلاف میان سیاستمداران است. گانگسترهای وابسته به سیاستمداران رقیب به مرور زمان از صحنه حذف و خودیها جایگزین آنان میشوند.
اخیراً حکومت در اقدام کم پیشینهیی روند بازداشت شماری از زورگیران را در پیش گرفته است که در 18 سال اخیر زیر سایۀ سیاستمداران و مقامهای بلندرتبۀ دولتی بزرگ شدهاند.
واکنشها به بازداشت شماری از آنان تا حدودی وابستگیها و تمایلاتی نسبت به گانگسترها را توضیح میدهد. در آخرین مورد وزارت داخله گانگستری را بازداشت کرد که ارتباط او در سطح بلند با سیاستمداران توجه همگانی را جلب کرده است.
این مرد «خواجهحمید دکو» نامیده میشود و ظاهراً هنگامی بازداشت شد که مشغول زورگیری 15 هزار دالر آمریکایی از یک بازرگان بوده است. عکسهایی که از این شخص و یاران فربهاش در شبکههای اجتماعی منتشر شده، جماعتی از مردمانی با ریشها و موهای بلند جنگافزار به دست را نشان میدهد.
چگونگی ارتباط حمید دکو با سیاستمداران به لطف دسترسی افرادش به شبکۀ فیسبوک روشن شده است. نشانی نشراتی دکو با نام کاربری «حاجی معاون مردمدار افغانستان» عکسهای حمید دکو را که با رهبران سیاسی گرفته شده، منتشر کرده است.
حمید دکو به جرم داشتن سلاح غیرقانونی، اخلال نظم عامه، باجگیری و اخاذی در زندان به سر میبرد، اما عکسهای او و رهبران سیاسی که در شبکههای اجتماعی دستبهدست میشود، تأییدکنندۀ برداشت مردم از روابط سیاستمداران با گانگسترهاست.
عکسها راوی داستان رفاقت خواجه دکو با عبدالرب الرسول سیاف، حامد کرزی، عبدالرشید دوستم، عطامحمد نور، جنرالان ارشد ارتش و حتا شماری از روزنامهنگاران و قلم به دستان است که او را عیار و جوانمرد توصیف کردهاند.
رفاقت خواجه دکو و سیاستمداران که اکنون مشت نمونۀ خروار از طریق شبکههای اجتماعی همگانی شده، پیوند عمیق میان دو گروه اجتماعی را مستند میسازد.
از نوع دیگر این گانگسترها به جوانی میتوان اشاره کرد که این روزها اسمش ورد زبانها شده است؛ حسیب قوای مرکز. حسیب از سوی وزارت داخله متهم به قتل و باجگیری است و عملیات نیروهای امنیتی برای بازداشت او سه روز پیش با شکست روبهرو شد.
او خلاف توقع پس از درگیری با نیروهای امنیتی و فرار، ویدیوی تصویری از خود منتشر کرد و حکومت را به رویارویی فراخواند. درز چنین خبرهایی بیانگر نفوذ و قدرت گانگسترها در جامعۀ کنونیست.
به هر حال معلوم نیست که خواجه دکو، حسیب قوای مرکز و… تا چه زمانی حضور خواهند داشت، اما آنچه قطعی است تحول در جامعه گانگسترها همزمان با صفبندیهای سیاسی و نزدیکشدن انتخابات است؛ مطمئناً شماری به زندان خواهند رفت و شماری دوباره سر کار برخواهند گشت.