سقط جنین پدیدهیی است که شاید هر زن در طول زندهگیاش دستکم یکبار به آن اندیشیده و برای خلاصی از نفرین اجتماعی آن را به عنوان راه حلی نهایی انتخاب کرده است. سقط جنین چه در غرب و چه در کشورهای اسلامی هنوز هم به حیث یک عمل غیرقانونی و حتا غیرانسانی شناخته میشود. البته جنبش فمینیسم در غرب تا حدودی توانسته پیرامون حق انتخاب مادرشدن یا مادرنشدن تغییراتی در قوانین وارد کند. اما در کشوری چون افغانستان حتا بحث در این باره یک تابوی کلان محسوب میشود.
سقط جنین در افغانستان عملی کاملاً غیرقانونی است؛ به همین دلیل جدا از مشکلات بهداشتی و درمانی، از لحاظ روانی نیز به شدت زنان را متأثر ساخته و آنها را به انزوا میکشاند.
«سمانه» از مادرانی است که از جنیناش گذشت و آن را از بدن بیرون کشید. او در صحبتی با سلاموطندار میگوید: «من جنینم را به این خاطر که نمیتوانستم از یک کودک نگهداری کنم و یا این که بر اثر یک رابطۀ نامشروع حامله شده باشم، سقط نکردم؛ بلکه به این دلیل از جنینم گذشتم که تازه طلاق گرفته بودم و جامعه حامله شدنم را نمیتوانست بپذیرد».
سمانه میگوید، هنگامی که حامله شده از دورۀ حاملهگی و همچنین سقط جنین هیچ چیز نمیدانسته؛ به همین دلیل، به «گوگل» رجوع کرده است: «من تابلتهایی که باعث سقط جنین میشد را از طریق یکی از دوستانم به دست آوردم. او این تابلتها را از پاکستان برایم فرستاد. ساعت 8 یا 9 شب برای این که کسی نفهمد؛ از این دارو استفاده کردم. پیش از استفاده میدانستم که خونریزی خواهم داشت؛ اما هیچ تصور نمیکردم که خونریزیام به این شدت باشد. تا ساعت 5 صبح خونریزیام را تحمل کردم و بعد به داکتر مراجعه کردم. پریود را بهانهای برای پایین آمدن فشارم قرار دادم و تحت درمان قرار گرفتم».
سمانه میگوید که سقط جنین تجربۀ وحشتناک و دردناکی است. از نظر روانی نیز با این که برای سمانه مهم نبود که از لحاظ مذهبی گناهی مرتکب شده، اما از نظر انسانی همواره تصور میکرده که عملی غیرانسانی انجام داده است؛ چیزی در حد و اندازۀ یک قتل. بیشترین عذاب وجدان سمانه هنگامی بوده که جنین کوچکش را به چشمانش دیده است.
این حکایت تنها بخشی از درد و رنجی است که یک مادر در افغانستان با آن دچار است. بر اساس تخمینها، روزانه چندین تن از مادران در ولایتهای کشور جنینشان را سقط میکنند و با بدترین رفتارها، نگاهها، توهینها و تحقیرها روبهرو میشوند. این مادران از یک سو با فشارهای روانی و جسمی سقط جنین دستوپنجه نرم میکنند و از سوی دیگر، بار قانون و ارزشهای سنتی جامعه را بر دوش میکشند.
داکتران زن شاید از محدود کسانی باشند که مادران پس از تصمیم به سقط جنین، به آنها مراجعه میکنند. اما آنها هم نگاه درستی به سقط جنین ندارند. خبرنگار سلاموطندار از یکی از داکتران زن که در شفاخانهیی خصوصی کار میکند، دربارۀ حامله شدن دختری که با شخصی رابطۀ جنسی داشته میپرسد؛ این داکتر در پاسخ میگوید: «ما آن دختر را مجبور میکنیم با هر کسی که ارتباط داشته؛ او را راضی سازد تا با وی ازدواج کند».
حال فرض بر این که آن مرد حاضر به ازدواج با چنین دختری نشد. راه حل چیست؟ جز این است که آن دختر میان مرگ و سقط جنین یکی را باید انتخاب کند؟ کدام مراجع قانونی میتوانند به چنین قربانیانی کمک کنند؟
حمیرا ثاقب فعال مدنی میگوید که دولت باید سقط جنین را قانونی سازد. اگر تولد یک نوزاد به قیمت جان یک مادر تمام میشود؛ اگر جنین ناخواسته بوده یا بنا به مشکلات اقتصادی و اجتماعی زنی نمیخواهد مادر شود، باید راههایی برای سقط جنیناش وجود داشته باشد.
آنچه که داکتران را از کمک به مادران باز میدارد، ارزشهای دینی و اعتقادات جامعه است. یکی دیگر از داکتران زن که در شفاخانههای خصوصی کار میکند، میگوید: «مادران به دلیل داشتن رابطهی نامشروع، جلوگیری از داشتن فرزند بیشتر و یا هم مشکلات اقتصادی تصمیم به سقط جنین میگیرند. اما داکتران به دلیل این که سقط جنین از لحاظ اسلام و طبابت عمل درستی نیست، به این مادران کمک نمیکنند».
شبنم سیمیا، فعال حقوق زنان نیز بر این باور است که مسألۀ اصلی نگاه شرعی به پدیدۀ سقط جنین است. در قانون جزای افغانستان سقط جنین جرم پنداشته شده و از لحاظ شرعی میان علما و مذاهب گوناگون در این مورد اختلافنظر وجود دارد. خانم سیمیا میافزاید، زنانی که ناخواسته و بنا به هر دلیلی حامله میشوند، باید حق مادرشدن یا مادرنشدن را داشته باشند؛ اما متأسفانه قوانین افغانستان هنوز آمادهگی پذیرش چنین احکامی را ندارد.
مشخص نیست که قوانین کشور تا چه زمانی در قبال این زجر پنهان زنان سکوت میکند؛ اما آن چه که در زیر پوست شهر همواره در جریان بوده و پس از این نیز ادامه خواهد یافت، سقط جنینهایی است که مادران هیچ آمادهگی برای پذیرششان ندارند.