شاهحسین مرتضوی، سردبیر پیشین روزنامۀ هشت صبح است. او پیش از اینکه سخنگوی حکومت مقرر شود، منتقد قهاری بود، فردی که عملکرد حکومت را از «الف تا ی» سنجشگرانه مورد بررسی و انتقاد قرار میداد. روزها اول صبح که در دفتر روزنامه پشت میز کارش مینشست، اندیشه میکرد که از چه زاویهیی حکومت را زیر شلاق نقد بگیرد و کژیهای آن را برملا کند. تلاش مرتضوی بر این بود که دیگران نیز به همین مسیر هدایت شوند.
شاهحسین مرتضوی در اعتلای سطح و جذبۀ روزنامۀ هشت صبح نقش داشت. اما این رابطهیی دوسویه بود. به عبارت دیگر، نقد و حرفۀ روزنامهنگاری بود که مرتضوی را به سخنگوی محبوب اشرف غنی، یکی از مناقشهبرانگیزترین افراد سیاسی دوران مناقشه و پیچیدگی مبدل کرد.
به هر حال، تعویض شغل، مرتضوی را نیز دگرگون کرد و از او بهعنوان یک منتقد قهار، یک مدافع متعهد ساخت؛ کسیکه افغانستان اکنون در نظرش سراسر آباد و آزاد جلوه میکند چرا که زمامش به دست پرکلیس ثانی است. اینکه چه چیز مرتضوی را چنین دگرگون کرد، در نوشتۀ کنونی به آن پاسخ داده نخواهد شد.
اکنون مرتضوی در میان سخنگویان غنی یک سروگردن از دیگران بالاتر است. ظاهراً او در پی آن است که ثابت کند گزارۀ «جایزالخطابودن انسان» در مورد رئیس جمهور محبوبش باطل است. این دغدغه آقای مرتضوی را وارد «نبرد مرتضوی در برابر همه و همه در برابر مرتضوی» کرده است.
میدان این هماوردی بیشتر شبکههای اجتماعی است. بهمحض اینکه آقای مرتضوی «استاتوس» دولتی خود را در یکی از این شبکهها منتشر میکند، موجی از دشنام و اهانت به سوی او و رئیساش سرازیر میشود. اما مرتضوی این جسارت و قاطعیت را دارد که از این دشنام و تحقیرها سرخورده نشود و بار دیگر مشابه قبل، استاتوسی دیگر بنویسد.
با این حال، اوج جنجال و تنش زمانی است که در شماری از نوشتههای مرتضوی منتقدان حکومت به شلاق شماتت بسته میشوند. در چنین موردی، مرتضوی همچون خیل عظیمی از منتقدانش، تا حد یک دشنامدهنده نزول میکند و زبان به حقارت میگشاید. در این زمینه «کچالوفروش» خواندن روزنامهنگاران یکی از روشنترین نمونههاست.
اگر شما یک روزنامهنگار هستید، میتوانید درک بهتری از برخورد مرتضوی با هممسلکان سابقش داشته باشید. در حال حاضر ارتباط میان خبرنگاران و شاهحسین مرتضوی بیشتر از طریق تماسهای تلفونی برقرار است و آنان از آقای مرتضوی بهعنوان سخنگوی حکومت، درخواست معلومات میکنند. اما احتمالاً این را نیز تجربه کردهاید که نحوۀ برخورد آقای مرتضوی با شما، شایستۀ یک سخنگوی حکومتی نیست. برخورد آقای مرتضوی به یک ارباب یا کسیکه هیچ مسئولیتی در پاسخگویی نداشته باشد، بیشتر شبیه است.
تازهترین رویارویی با حریف
در این میان، گروهیست که رفتارش با شاهحسین مرتضوی دقیقاً طوریست که او با همه رفتار میکند: یعنی آنچه را که مرتضوی گفته، از «الف تا ی»، همه را دروغ میپندارد. در تازهترین مورد، سیامک هروی معاون سخنگوی ریاست جمهوری دوران حاکمیت حامد کرزی در صفحۀ فیسبوک خود نوشته است: «من ده سال معاون سخنگوی رئیس جمهور بودم، درست در همین پستی که حالا در اختیار جناب شاهحسین مرتضوی است. قسم به خداست که در تمامی ده سال اگر برابر ده روز این شاهحسین دروغ گفته باشم.»
نوشتۀ آقای هروی نمیگوید که او در جریان کار خود بهعنوان سخنگوی رئیس جمهور کرزی دروغ نگفته است؛ پیام نوشتۀ او این است که در گفتن دروغ هیچکس نمیتواند حریف آقای مرتضوی شود.
سیامک هروی حرف قابلتوجهی زده است، اما مرتضوی هم خاموش ننشست و با نوشتن استاتوسی مشخص، به زعم خود تشت رسوایی هروی را از بام به زیر انداخت.
با تمام اینها، آقای مرتضوی فرد پرمشغلهیی است. او در کنار درگیری با هروی، با امرالله صالح درافتاد و در ضمن، به سعد محسنی مسئول موبیگروپ حمله کرد و مایۀ سرگرمی کاربران شبکههای اجتماعی شد.
این را هم میتوان اضافه کرد که اگر آنچه آقای مرتضوی انجام میدهد نتواند سبب اصلاح جامعه شود، دستکم برای خودش شهرتی خاص را تضمین خواهد کرد. اما این پرسش هنوز پابرجاست:
رویۀ آقای شاهحسین مرتضوی بهعنوان سخنگوی رئیس جمهور، تا چه میزان میتواند حیثیت، اعتبار و هژمونی ارگ و بهویژه رئیس جمهور را زیر سؤال ببرد؟