روزی یکی از دوستانم از من پرسید میانهام با مادرشوهر، خواهرِ شوهر و زنِ ایورم (زن برادر شوهر) چگونه است؛ گفتم عادی و دوستانه. چشمانش گرد شد و با تعجب پرسید «واقعا؟!» واکنش دوستم برایم جالب بود و پاسخ من برای او جالبتر. پرسشهای متعددی از من در مورد ازدواج، زندگی مشترک و روابط با خانوادۀ همسر میپرسید و انتظار داشت پاسخهایم بسیار فیلمی باشد.
تعریفها از مادرشوهر، خواهرشوهر و زن ایور در جامعه چنان زشت و زننده است که بیشتر دخترانِ دمِ بخت، پیش از مراسم عروسی وقتی نام مادرشوهر، خواهرشوهر یا زن ایور را میشنوند هیولایی در نظرشان ظاهر میشود، اما به نظر من این پدیده ساختۀ ذهن خود ماست و همین ذهن ناخودآگاه ما سبب میشود تا زنستیزی زنان علیه زنان خودبهخود برجسته شود.
شماری از زنان وقتی یکی از دوستان یا همقطارانشان نسبت به او پیشرفت بیشتری داشته باشد، ناخودآگاه او را رقیب خود میبینند و تلاش میکنند به هر گونۀ ممکن، حریف را از سر راه خود بردارند؛ زیرا تا حالا هیچ کسی به این زنان نگفته است که خودشان ظرفیتشان را بالا ببرند، کسی به آنها نگفته که میتوانند مستقل باشد و حتی بیشتر از دیگران پیشرفت کنند.
در این روزها اکثر مدافعان حقوق زن، مردان را ناقض حقوق زنان میدانند. اما من به عنوان یک زن فکر میکنم که این جفای بزرگی در حق مردان است. چرا این طور فکر میکنم؟ به این دلیل که مردان در دامن زنان تربیت میشوند، برای فرزند، مادر نمونهترین و بهترین الگوست. فرزند چه دختر باشد چه پسر، مادرش را همیشه برحق فکر میکند و از رفتار و گفتارش الگوبرداری میکند.
این زناناند که تن به تنبلی سپردهاند و آنچه بر آنها در سالیان متمادی تحمیل شده را پذیرفتهاند. زنان همواره خودشان را سرکوب کردهاند تا مردان به رفاه برسند و سپس آنان را به رفاه برسانند. اما هرگز به این فکر نکردهاند که خودشان نیز میتوانند به تنهایی به رفاه برسند. زنان قبول کردهاند که وقتی در خانۀ پدر هستند، مال مردماند و وقتی در خانۀ شوهر، دختر مردم. مادران دخترانشان را اجازۀ ادامۀ تحصیل نمیدهند و میگویند، «آخرش میرود خانۀ مردم و زحمتمان حیف میشود»؛ زیرا مادران در گذشته این روزها را تجربه کردهاند و میخواهند عقدۀشان را بر دخترانشان خالی کنند.
مادران ما هرگز در برابر سنتها مبارزه نکردهاند و این سنتها را به فرهنگی معمول تبدیل کردهاند. کمتر مادری پیدا میشود که میخواهد با حقدادن به دخترش، زندگی و آیندۀ او را تضمین کند.
یکی از دوستانم میگفت، تا زمانی که احترام گذاشتن به زنها از سنین کودکی به فرزندان آموزش داده نشود، هیچ هشت مارچ و حقوق بشری نمیتواند زنها را به خوشبختی برساند.
همین سرخمکردن به سنتها سبب شده تا زنان همیشه در مقابل زنان بایستند، چه در محیط خانه، چه در محیط کاری و چه در هر محیط دیگری.
زنان کمتری پیدا میشوند که اعتماد به نفس بالایی دارند، در مقابل تمام مشکلات میرزمند و پیروز میشوند و در آخر میشوند «شیرمرد!»
به باور من زنستیزی زنان نسبت به زنستیزی مردان بسیار خطرناکتر است. زن با تربیتش میتواند احترام به زن را به فرزندش بیاموزد؛ زیرا اساس و بنیاد خانواده بستگی به زنان دارد. اگر زنی به زن دیگری احترام بگذارد و او را دشمنش نپندارد، هیچ مردی نمیتواند به زنی آسیب وارد کند. زنان با همبستگی و پشتیبانی همجنسشان میتوانند پیشرفت کنند، آزادی بیاورند، هر روز را برایشان اختصاص دهند و دیگر هیچ کسی جرأت نکند روز مشخصی برای تجلیل از مقام زن تعیین کند.