آنتونیو گرامشی در نوشتۀ مختصر و مفیدش زیر نام «بی‎تفاوت‎ها» جملۀ جالبی دارد: «بیتفاوتی، قدرتمندانه در تاریخ عمل می‌کند. منفعلانه عمل می‌کند؛ اما عمل می‌کند.» البته گرامشی علیه بی‎تفاوتی است و آن را خوار و پست می‎پندارد. به باور او، «زیستن به معنای پارتیزانبودن» است و «بی‌توجهی، طفیلی‌گری و کژراهی‌ست، نه زندگی».

بی‌آن‌که با گرامشی اعلام مخالفت کنیم، می‎توان گفتۀ نخست او را علیه خودش به کار برد: پس بی‎تفاوتی می‎تواند از نیرویی به مراتب بیشتر از «پارتیزان‎بودن» و حضور همیشگی در صحنه‎ برخوردار باشد. بی‎تفاوتی می‎تواند نوعی کنش انقلابی و رادیکال باشد و کاری کند که فعالیت‎ پرطمطراق و بهاصطلاح باشکوه چپ نمی‎تواند کند.

گرامشی در دورانی زندگی می‎کرد که از سرمایه‎داری توجه خبر زیادی نبود. دوران ما دوران هژمونی تجارت توجه است و استثمار محدود به کارخانۀ صنعتی نیست. امروز ما همه‌جا استثمار می‎شویم و سرمایه‎داری از درودیوار خانۀ ما – جایی که باید از استثمار هار سرمایه‎داران در امان باشیم – گرفته تا سطح شهر و بازار همه‌جا خودش را بازتولید می‎کند. اگر نگاهی به شهر و مکانی که زندگی می‎کنید بی‎اندازید، یاد آن فیلسوف منزوی فرانسوی که شاهکار «جامعۀ نمایش» را از خود بجا گذاشت می‎افتید. نمایش تقریباً همه و همه‎جا را تسخیر کرده است؛ حتی در بستر خوابمان دام‎ودرام جامعۀ نمایش پهن است.

از کاربر ساده‎لوحی که کارش تنها پرسه‎زدن در شبکه‎های اجتماعی است، تا آن «کارشناس» ابلهی که سعی دارد ثابت کند فلان نامزد مجلس نمایندگان از بهمان نامزد بهتر است، و مایی که میخ‎کوب استدلال‎های او شده‌ایم، همه به گونۀ یکسان بردگان سرمایه‎داری توجه هستیم: هر لایک و جست‌وجویی که در شبکههای اجتماعی و موتور جستجوی گوگل می‎زنیم، برای بورژوازی پول‎ساز است و هر قدر بیشتر به صفحۀ نمایش رسانه‎یی خیره می‎شویم، به همان میزان به بقای سرمایه‎داری مدد رسانده‌ایم.

سرمایهداری میخواهد ما همیشه فعال و شاد باشیم و به کارمان عشق بورزیم. سرمایهدارها کارگر و کاربر معترض، عبوس، عصبی و بی‎تفاوت را نمی‎پسندند. پرولتر عبوس و بی‎تفاوت، نسبت به وضعیت زندگی‎اش معترض و بدبین است و انگیزه‎یی برای فروش نیروی کار به سرمایه‎داری ندارد. او را جبر بی‎نانی و بی‎روزگاری به محل کارش می‎کشاند.

سرمایهداری به کارگر و کاربری نیاز دارد که انگیزۀ کار و فعالیت در او موج بزند. بورژواها شیفتۀ کارگران و کاربران فعال‌اند و از بی‎تفاوتی متنفر. شما نباید مدام بپرسید کارفرما به شما چه کرده است، گاهی هم از خودتان بپرسید که شما به کارفرما چه کرده‌اید! شما باید همیشه طرح‎ونظری برای بهبود کار داشته باشید. مدیران بنگاه‎های سرمایهداری عاشق طرح‎وابتکارند؛ طرحوابتکاری که به انباشت سرمایه کمک کند. تنها یک پارتیزان وفادار سرمایه‎داری و «شهروند فعال» می‎تواند یک چنین طرح‎وابتکاری را خلق کند.

در جامعۀ نمایشْ سرمایه‎داری توجه سودی را که از «پارتیزان‎بودن» و فعال‎ماندن ما به دست می‎آورد، از سکوت و بی‎تفاوتی ما نمی‎تواند به دست آورد. این روزها که کارزار انتخابات مجلس نمایندگان گرم است، جامعۀ نمایش بیش از هر زمان دیگری با شدت‎وحدتش کار می‎کند. از رسانه‎های دیداری، شنیداری و نوشتاری گرفته تا شبکه‎های اجتماعی همه‌جا پر شده است از چرندوچُسنالۀ نامزدان. همه فعال شده‌اند و بازار تجارت توجه هم گرمتر از پیش عمل می‎کند.

همه سعی دارند توجه ما را جلب کنند. آنچه مهم است، نمایش است و نمایش. این‌که شما چه دروغ بزرگی تحویل «ملت» و «امت» و «مردم» می‎دهید، مهم نیست؛ مهم این است که شما باید دروغ جذابتر، گیراتر و پرطمطراق‎تری به خورد مردم بدهید. دروغ هرقدر غیرقابل‎باورتر باشد، بیشتر جلب‌توجه می‎کند. نخبگان و کنشگرانِ دروغ ترسی از تداوم دروغ‎گویی ندارند. دروغ هزینه‎یی ندارد؛ چون نمایش دروغ بی‎وقفه در جریان است و با رونق دروغ تازه، دروغ کهنه به فراموشی سپرده می‎شود. رسانه‎زده‎ها و بردگان جامعۀ دروغ حافظه ندارند و نمایشگران از این بابت خاطرشان جمع است.     

در جامعه‎یی که مردم به بردگی نمایش ایمان آورده‌اند، هرکه بیشترین سرمایه‎گذاری را روی تجارت توجه کرده باشد، شانس پیروزی بیشتری دارد: توجه را با تبلیغات دروغ (شعارهای پوپولیستی، چهره‎های فوتوشاپ‎شده، و آدم‎های مزین با «لباس افغانی و اسلامی») و رأی را در بدل پول بخر، کرسی مجلس نمایندگان مال توست.

در یک چنین جامعهیی، آیا نه گفتن به دموکراسی نمایندگی و بی‎تفاوتی به تجارت توجه کنش انقلابی نیست؟ بیتوجهی به تبلیغات دروغ مشتی آدم ریاکار و بی‎مایه که می‎خواهند با رأی مردم ابله و بی‎مایه‎تر از خودشان به «خانۀ ملت» راه یابند؛ بی‎توجهی به جفنگبادکردن مشتی سیاست‎باز فاسد و بی‎وجدان که سیاست را به معامله‎گری و فساد فشرده کرده‌اند؛ بی‎توجهی و بی‎تفاوتی به … .  

ستایش من از بی‎تفاوتی درواقع علیه بی‎تفاوتی است. می‎گویم بی‎تفاوت باشید تا بی‎تفاوت نمانید. اگر فعالبودن سرمایهساز و در خدمت بازتولید سرمایه‎داری باشد، از آن دست بردارید و بیتفاوتی پیشه کنید. بیتوجهی نوعی مبارزه است، سکوت نوعی مبارزه است؛‌ مبارزه علیه شبهفعالیت. این گونه از بیتفاوتی بخشی از سیاست رهایی‎بخش است و قدرت برسازنده دارد.

به اشتراک بگذارید:
به اشتراک گذاری بر روی facebook
به اشتراک گذاری بر روی twitter
به اشتراک گذاری بر روی telegram
به اشتراک گذاری بر روی whatsapp
به اشتراک گذاری بر روی email
به اشتراک گذاری بر روی print

این مطلب در آرشیو سلام وطندار ذخیره شده است.

اخبار و گزارش‌های سلام وطن‌دار را از شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید:

فیسبوک

توییتر

تلگرام