غفور شیوا، دانشآموختۀ حقوق و علوم سیاسی که یک مدرک پرستاری/نرسنگی نیز دارد اکنون آیسکریم میفروشد. این جوان تجربۀ کار در نهادهای داخلی و خارجی را نیز در کولهبار خود دارد، اما با تمام این امتیازها حالا بامتاشام در کوچهپسکوچههای بلخ کراچی آیسکریم میچرخاند.
وقتی همراهش صحبت میکردم بغض گلویش را گرفت. میگوید، بارها به نهادهای مختلف درخواست کار فرستاده، اما تمام درها را به رویش بسته یافته است.
غفور پدر شش فرزند است و آرزو دارد روزی سیاستمدار شود، اما میگوید، این آرزو از سالها پیش بوده و حالا مطمئن شده که به رویاهایش نمیرسد.
در چند روز گذشته تصویرهایی از غفور در شبکههای اجتماعی دستبهدست میشود. میگوید، تنها او نیست که از بیکاری رو به کار آزاد آورده است، «بسیاری را میشناسم که مثل من یا بالاتر از من که حتا مدرک دکترا دارند سبزیفروشی میکنند و در فروشگاهها اینور و آنور میروند.»
من تنها همینقدر توانستم با غفور صحبت کنم. دوروبرش را کودکان شلوغ کرده بودند و او مصروف فروش آیسکریم شد؛ خداحافظی کردم و به راهم ادامه دادم. از دور صدایش را شنیدم که در بلندگو میگفت: «آیسکریم، آیسکریم!»