چندی پیش جایزۀ پنجۀ طلایی به شش تن از نویسندهگان افغانستان به پاس کتابهایی که اخیراً منتشر کردهاند، اعطا شده است. این جوایز در نشستی به مناسبت روز جهانی کتاب در کابل به نویسندهگان اعطا شد. در این نشست، جمعی از شاعران و نویسندهگان کشور حضور داشتند و در صحبتهای خود خواستار عدم مداخلۀ حکومت در حوزۀ نویسندهگی و ادبیات شدند. این صحبتها کمابیش در رسانههای همهگانی بازتاب یافته، اما به نظر میرسد که مهمترین رویداد پاسداشت از روز جهانی کتاب در کابل، اعطای جایزۀ پنجۀ طلایی بوده است.
جایزههای ادبی در فضای ادبیات امروز افغانستان حضور چندان پررنگی ندارند. اگر بخت با شاعران و نویسندهگان یار باشد، دستشان تنها به جوایزی میرسد که هممیهنانشان در کشورهای دیگر راهاندازی کردهاند؛ شاید هم به جشنوارههایی دعوت شوند که به کلی متعلق به کشورهای دیگر است و با حمایت نهادهای فرهنگیِ آن کشورها پا گرفته و افغانستانیها هیچ نقشی در آن نداشته اند.
جایزۀ قند پارسی که در ایران برگزار میشود، نمونۀ مثالزدنی جایزهیی است که سنگ بنای آن را شاعران و نویسندهگان افغانستان برای تجلیل از ادبیات ملی خود در کشوری دیگر نهاده اند. جایزۀ دانته در ایتالیا که اواخر سال گذشته به بصیر آهنگ، شاعر و فعال حقوق بشر تعلق گرفت، جایزۀ گلشیری که به محمدحسین محمدی و عتیق رحیمی داده شد و همچنین جایزۀ یلدا که به عتیق رحیمی اعطا شد، هر سه نمونههایی از اعطای جوایز ادبی خارجی به نویسندهگان وطنی است.
با این حساب، انتشار خبر اعطای جایزۀ «پنجۀ طلایی» در کابل قاعدتاً باید خبر مسرتبخشی باشد. هرچه باشد، پنجۀ طلایی یکی از معدود جوایزی است که در خود افغانستان و از جانب خود افغانستانیها پایهگذاری و برگزار میشود. حال میتوان دلگرم بود و مفتخر شد که بالاخره افغانستان هم برای خودش جایزۀ ادبی دارد. میتوان کلی در فواید برگزاری جوایز فرهنگی و تأثیر آن بر ترقی شعر و داستان سخن راند. حتا میتوان از ذکر همۀ این فواید چشم پوشید و همان ابتدای کار پرسید: چرا همۀ کشورهای دنیا جایزۀ ادبی و فرهنگی داشته باشند و روز جهانی کتاب را جشن بگیرند، اما دست ما از همۀ این مواهب کوتاه بماند؟ همین پرسش کافی است تا همه متقاعد شوند که جایزه لازم است؛ جشن روز جهانی کتاب هم در کنار آن ضرورت دارد.
اما خب، میتوان همین جایزه را به شکل بهتری نیز برگزار کرد. بگذارید از عنوان جایزه شروع کنیم. همین اکنون عبارت «پنجۀ طلایی» را در اینترنت جستوجو کنید؛ ملاحظه می کنید که نتایج به دست آمده اغلب کوچکترین ارتباطی با جایزۀ یاد شده ندارند. به نظر میرسد برگزارکنندهگان جایزه اسم مناسبی برای آن انتخاب نکرده اند. شاید بد نمیشد اگر این جایزه به نام یکی از شاعران یا نویسندهگان برجستۀ افغانستان خوانده میشد؛ یعنی همان اتفاقی که در اغلب کشورهای دنیا میافتد.
موضوع دیگری که دربارۀ جایزۀ پنجۀ طلایی میتوان مطرح کرد، شیوۀ اطلاعرسانی دربارۀ آن است. یک جایزۀ فرهنگی برگزار میشود تا توجه عموم به یک نویسنده یا یک اثر ادبی معطوف شود. بنابراین بخشی از اهمیت آن وابسته به اطلاعرسانی پیرامون آن است. وقتی کسی نداند که به نویسندهیی جایزه تعلق گرفته است، طبعاً بود و نبودِ آن جایزه نیز چندان اهمیتی نخواهد داشت. متأسفانه خبر اعطای جایزۀ پنجۀ طلایی به اغلب رسانههای کشور راهی نیافت و برگزاریِ آن عملاً در حد مهمانی خصوصی با شرکت بخشی از شاعران و نویسندهگان باقی ماند؛ حال آن که جایزۀ فرهنگی اگر درست برگزار شود، حکم جشنی عمومی را خواهد داشت.
اما مسألهیی مهمتر از همۀ اینها وجود دارد که بر سر جایزۀ پنجۀ طلایی سنگینی میکند و آن مسأله وضعیت بغرنج خود کتاب و کتابت در افغانستان است. جایزۀ فرهنگی صرفاً برای ثبت در تاریخ به کسی اعطا نمیشود. اعطا میشود تا تأثیری بر کتاب و کتابخوانی بگذارد. بنابراین موضوع آن باید مشخص، و مخاطب آن باید معلوم باشد و نکته همین است: در افغانستان نه موضوع آن، که کتاب باشد وضعیت روشنی دارد و نه مخاطبان آن، که عموم مردم باشند رغبتی به آن نشان میدهند؛ اکثریتی که حتا از سواد خواندن و نوشتن نیز محرومند.
از یکسو تعداد کتابهای منتشر شده و از سوی دیگر آمار فروش کتاب در افغانستان چنان پایین است که اعطای جایزه به نویسندهگان را بیشتر به نمایشی توخالی تبدیل میکند تا ضرورتی که از سوی همهگان احساس میشود.
اعطاکنندهگان جایزۀ پنجۀ طلایی قطعاً هدفی جز پاسداشت کوشندهگان حوزۀ فرهنگی و ادبی نداشته اند؛ اما در حقیقت ماحصل تلاشهای آنها از حد خبری که تعداد معدودی رسانۀ علاقهمند به فرهنگ و هنر منتشر میکنند، فراتر نمیرود. حال میتوان گفت: چیزی که اهمیت دارد و رسیدهگی به آن باید در اولویت باشد، اعطای جایزه به نویسندهگانِ کتابها نیست؛ چارهاندیشی برای موانع پیش روی کتاب و کتابخوانی است. باید کتابی باشد، کتابخوانی باشد تا در پی آن جایزه نیز رنگ بگیرد و معنا پذیرد. ما سرنا را از سر گشادش میزنیم. دریغا.