چندی پیش خبری مبنی بر استفاده گروه طالبان از تسلیحات ساخت ایران منتشر شد. این خبر واکنش وزارت دفاع ملی را در پی داشت. این وزارت اظهار کرده بود که این مسأله را بررسی خواهد کرد.
در این که ایران با طالبان در ارتباط است هیچ شک و تردیدی وجود ندارد، اما پرسش این است که چه چیز باعث شده دشمنان دیروز دوست هم شوند؟
ایران یکی از مخالفان امارت اسلامی طالبان در منطقه بود. در سال 1998 که طالبان شهر مزارشریف را تصرف کردند و در پی آن 10 دیپلمات و یک روزنامهنگار ایرانی را به قتل رساندند، ایران نیروهای امنیتی خود را در نزدیک مرز افغانستان مستقر کرد؛ در نهایت اختلاف میان ایران و گروه طالبان با میانجیگری پاکستان حل شد. از این لحاظ میتوان گفت که ایران یکی از مخالفان جدی امارت اسلامی طالبان و در عین حال از حامیان اصلی و مهم جبهۀ شمال بود. با توجه به گذشتۀ روابط ایران با گروه طالبان، این پرسش جدی و مهم است که چه چیز باعث نزدیکی دوبارۀ ایران با گروه طالبان شده است؟
در برقراری روابط ایران و گروه طالبان سه مسأله دخیل است. اول، یکی از دلایل ایجاد روابط میان ایران و طالبان بازی و رقابت منطقهیی ایران با عربستان سعودیست. این دو کشور برای گسترش نفوذ و کنترل بر منطقه با همدیگر رقابت دارند. افغانستان یکی از میدانهای بازی و رقابت این دو کشور بوده و در حاکمیت گروه طالبان، عربستان سعودی یکی از حامیان این گروه بود. این کشور تلاش زیاد ورزید تا کشورهای منطقه و جهان را متقاعد کند که امارت اسلامی طالبان را به رسمیت بشناسند. با این حال تلاش عربستان نتیجهیی در بر نداشت. نزدیکی گروه طالبان با عربستان سعودی اما به شکل گذشته باقی نماند و آمریکا و ناتو به افغانستان آمدند. در نتیجه، رویکرد عربستان تا حدودی تغییر کرد و این کشور به جای حفظ روابط با گروه طالبان به عنوان یک گروه تروریست و یا حامی تروریسم، از حکومت جدید حمایت کرد.
با آغاز پروسه صلح و بعداً ایجاد دفتر سیاسی گروه طالبان در قطر روابط عربستان و گروه طالبان دچار دگرگونی و تغییر شد. گروه طالبان در صدد آن بود تا دفتر سیاسی خود را در ریاض، پایتخت عربستان سعودی باز کند، اما مقامهای عربستان سعودی با این خواست طالبان مخالفت کردند و نگذاشتند که این گروه در ریاض دفتر سیاسی داشته باشد. پس از آن طالبان تلاش کردند با رقیب منطقهیی عربستان یعنی ایران ارتباط برقرار کنند. از آن پس بود که روابط گروه طالبان با ایران بر قرار گردید و تا هنوز این رابطه ادامه دارد. بنابراین یکی از دلایل برقراری روابط و نزدیکی ایران و طالبان، رقابت منطقهیی ایران و عربستان بوده است و طالبان با درک رقابت این دو کشور از آن سود بردند.
دوم، ایران داعش را خطری برای منافع ملی و امنیت ملی خود میپندارد. به همین خاطر این کشور در برابر این گروه ایستاده و از گروههای مخالف داعش در عراق و سوریه حمایت میکند. داعش در سال 2014 در افغانستان اعلام موجودیت کرد. طالبان هم از همان آغاز مخالفت خود را با این گروه اعلام کردند. از آن جایی که ایران مخالف داعش در منطقه است و این گروه را مخالف منافع ملی و امنیت ملی خود میداند تلاش کرد تا با گروه طالبان ارتباط بر قرار کرده و با حمایت طالبان داعش را سرکوب کند. از این جهت، بعید نیست که ایران طالبان را تجهیز کند و طالبان نیز از تسلیحات ساخت ایران در جنگ با نیروهای امنیتی افغانستان کار گیرند. بنابراین عامل دیگر در ایجاد روابط ایران و گروه طالبان ظهور داعش و مخالفت و دشمنی گروه طالبان با داعش است.
سوم، مسألۀ مهم و اساسی دیگر اختلاف افغانستان و ایران بر سر تقسیم آب رود هیرمند است. رود هیرمند بخشی از مرزهای بینالمللی ایران و افغانستان را تشکیل میدهد و دو کشور همواره بر سر چهگونهگی تقسیم آب هیرمند و دیگر حقوق مربوط به این رودخانه با هم اختلاف داشتهاند؛ برای سالهای متمادی تقسیم آب هیرمند یکی از عناصر مهم در تدوین و جهتدهی سیاست خارجی ایران نسبت به افغانستان بوده است.
آغاز اختلاف بر سر تقسیم آب هیرمند میان افغانستان و ایران برمیگردد به سال 1872. در این سال، دو طرف قادر به حل و فصل اختلاف در این مورد نشدند و قضیه به دولت بریتانیا واگذار شد. بریتانیا اولین فیصله را در سال 1873 توسط گولد اسمیت اعلام کرد. بر اساس این فیصله افغانستان باید حق آب ایران را در نظر میگرفت. در سال 1902، آب رودخانۀ هیرمند به خاطر خشکسالی کم شد و در عین حال، در خاک افغانستان تغییر مسیر داد. این مسأله بار دیگر، باعث شکلگیری اختلاف میان افغانستان و ایران شد. قضیه دوباره به بریتانیا سپرده شد و در سال 1905، دولت بریتانیا مکمهان را برای حل اختلاف کابل و تهران بر سر رود هیرمند تعیین کرد. او یکسوم آب رودخانۀ هیرمند را حقآب سیستان ایران دانست. ایران اما این فیصله را نپذیرفت و اختلاف همچنان باقی ماند. در سال 1951، مسأله به ایالات متحده آمریکا راجع شد. ایالات متحده پس از جمعآوری اطلاعات و معلومات از افغانستان و ایران کمیسیونی را مرکب از فرانسیسکو گونز شهروند چیلی، رابرت لوری شهروند آمریکا و کریستو فروب شهروند کانادا تعیین کرد؛ این کمیسیون به دلتای رود هیرمند مشهور است. کمیسیون دلتا، 22 مترمکعب آب را به حیث حق آب ایران از دلتای هیرمند در یک سال نورمال تعیین کرد. در کنار این مسأله، کمیسیون دلتا روند ایجاد سدهای دیگر همانند نهرسراج، نهر بغرا، بندر ارغنداب و بند کجکی را حق مسلم افغانستان دانست.
در سال 1971، در دوران پادشاهی ظاهرشاه و نخستوزیری دکتر عبدالظاهر، مسألۀ فوق بار دیگر وارد دستگاه دیپلماسی دو کشور شد. ایران خواهان حق آب خود بر اساس معاهدۀ گولد اسمیت بود. افغانستان اما، آن را منسوخ دانسته و حاضر به قبول آن نشد.
در دورۀ نخستوزیری دکتر یوسف، میان افغانستان و ایران معاهدهیی شکل گرفت که بر بنیاد مادۀ اول آن «دولتین ایران و افغانستان موافقت مینمایند که همهساله هر مقدار آب رودخانۀ هیرمند که به بند کمال خان میرسد، بین ایران و افغانستان از بند کمال خان به بعد بالمناصفه تقسیم شود.» در سالهای بعد از آن که افغانستان درگیر مشکلات و تنشهای داخلی شد، مسألۀ رود هیرمند و تقسیم آب دیگر مطرح نشد.
با این حال تقسیم آب میان دو طرف به صورت بنیادی و اساسی حل و فصل نشده است. به همین خاطر رییس جمهور غنی در سفری که برای امضای معاهدۀ سه جانبۀ چابهار به تهران رفته بود به مقامهای ایران گفت که تقسیم آب رودخانۀ هیرمند بر اساس قوانین بینالمللی حل و فصل خواهد شد. بنابراین روابط ایران با گروه طالبان را میتوان از این زاویه نیز مورد بررسی قرار داد. یعنی ایران با ایجاد روابط با دشمن دیروز خود در صدد آن است تا از ایجاد سد در مسیر آب هیرمند جلوگیری کند. طالبان برای سالهای متمادی نشان دادهاند که یک گروه مزدور و ابزار دست بیگانهاند و خلاف منافع ملی و امنیت ملی کشور حرکت میکنند. از این جهت، امکان و احتمال آن وجود دارد که ایران به خاطر اختلاف بر تقسیم آب هیرمند و ممانعت از ایجاد سد، با گروه طالبان ارتباط برقرار کرده باشد.