چهارده سال از عمرش را در صف نیروهای امنیتی گذشتانده و صدها خاطرۀ بد و خوب از این سالها دارد. او در گردیز، مرکز ولایت پکتیا مصروف تأمین امنیت است؛ یکی از ناامنترین شهرهای افغانستان.
روحالله باشندۀ ولسوالی سیدکرمِ پکتیا بوده و صاحب چهار فرزند است.
میگوید، در سالهای نخست به مشکل میتوانسته از پس مشکلات اقتصادی برآید، اما اکنون دستمزد بهتری میگیرد و زندگیاش بهتر از پیش میگذرد.
روحالله میگوید که مدتیست به خاطر تأمین امنیت برای دیدن خانوادهاش به خانه نرفته و سخت برای دیدن فرزندان و همسرش دلتنگ است. او میگوید، تلاش میکند که پارهیی از وقت خود را صرف صحبت با زاهد کند؛ زاهد کوچکترین فرزند او است که تازه قادر شده کلمات را ادا کند.
از دستدادن یکی از دوستان روحالله، بدترین خاطرۀ او از سالهای خدمت است و آتشبس سه روزۀ طالبان با حکومت نیز بهترین روزهای سالهای خدمتش بوده است.
خالد، یکی از همکاران روحالله میگوید، روحالله با تمام سربازان رفتار یکسان دارد و با هماهنگی هم وظایفشان را انجام میدهند.
این سرباز میگوید، افتخار میکند که یکی از نیروهای امنیتی افغانستان است و با تمام توان برای تأمین امنیت و نابودی هراسافگنان تلاش میکند.
در همین زمینه: